گفتوگو با محمدصادق امانی، جرمشناس، درباره تأثیر سیاست بر جرائم
جرائمی که ریشه در سیاست دارند
سیاست و جرم چه ربطی به هم میتوانند داشته باشند؟ شاید در نظر اول این دو مقوله کاملا جدا از هم به نظر برسند؛ اما واقعیت این است که به گفته کارشناسان، مهمترین دلیل برخی جرائم اتفاقا مسائل و موضوعات سیاسی است و این اتفاقی است که در قرن حاضر نمود زیادی داشته است.
به گزارش روزنامه شرق، سیاست و جرم چه ربطی به هم میتوانند داشته باشند؟ شاید در نظر اول این دو مقوله کاملا جدا از هم به نظر برسند؛ اما واقعیت این است که به گفته کارشناسان، مهمترین دلیل برخی جرائم اتفاقا مسائل و موضوعات سیاسی است و این اتفاقی است که در قرن حاضر نمود زیادی داشته است. بهعنوان نمونه یکی از مهمترین و چالشبرانگیزترین مسائلی که قوه قضائیه با آن روبهرو است، حجم بالای پروندههای نزاع و فحاشی است و نکته جالبتر اینکه این حجم بالا از پروندهها دقیقا به سیاست مرتبط است. محمدصادق امانی، دانشآموخته جرمشناسی و حقوق جزا و استاد دانشگاه در گفتوگو با «شرق» از نحوه تأثیرگذاری سیاست بر جرم و ارتباط مستقیم این دو صحبت کرده است.
اینکه گفته میشود سیاست و در واقع چالشهای سیاسی میان سیاستمداران در ردههای میانی و بالایی به طور مستقیم و فوری بر وقوع جرم تأثیر میگذارد، درست است؟
بله، این مسئله کاملا درست است. درگیریهای بین دو جناح یا گروه در ایران و گرادادن به طرفداران برای اینکه علیه جناح مقابل چه رفتاری در خیابان و در میان افکار عمومی داشته باشند، تأثیر آنی و مستقیم روی ارتکاب جرم دارد. شما تصور کنید وقتی دو فرد شناختهشده از میان سیاستمداران مقابل چشم مردم به یکدیگر توهین و همدیگر را تحقیر میکنند و این نحوه رفتار پخش میشود، مردم در آنی از ثانیه از آن تقلید میکنند؛ چون به طور طبیعی مردم عادی اینکه رفتار قدرتمندان را تقلید کنند دوست دارند. بنابراین توهینکردن برای مردم به یک رفتار که نشان از قدرت است، تبدیل میشود و در واقع توهینکردن به یک ارزش برای آنها تبدیل میشود؛ درحالیکه توهینکردن در قانون جرمانگاری شده و مجازات دارد. همچنین خطمشی هر کشوری در ارتباط با دولتهای خارجی و مردم ارتباطی مستقیم با جرم دارد. وقتی سیاست کشوری تأمین رفاه برای مردم است، در واقع مهمترین عامل جرم یعنی فقر را از بین میبرد؛ بنابراین بستر جرم از بین میرود. جالب است بدانید که سیاست خارجی هم ارتباط مستقیم با ارتکاب جرم دارد. هرگونه تحریم و فشار بر هر کشوری در واقع فشار بر قشر ضعیف آن جامعه است؛ چون قشر متمول زور و قدرت زیادی دارد، اتفاقا همین فشار را تبدیل به استفاده بیشتر از فقرا میکند. بنابراین سیاست خارجی به صورت مستقیم و به فاصله چند ماه تأثیر خود را بر قشر ضعیف که زمینه ارتکاب جرم را دارند، نشان داده و آنها را بیشتر به سمت قانونشکنی سوق میدهد. در سیاستهای فرهنگی هم این موضوع بسیار مشهود است. در کشورهایی که سیاست دولتمردان، سختگیری در امور فرهنگی است و سیاستی بسته وجود دارد، جرمانگاری در امور فرهنگی بیشتر میشود. کشورهای دارای سیاست انقباضی نسبت به مسائل اجتماعی و فرهنگی سختگیری بیشتری دارند و همین باعث جرمانگاری و بالارفتن آمار مجرمان در کشور میشود. مسئله بسیار مهمی که ما در کشور با آن روبهرو هستیم، جرمانگاری درباره مسائل اجتماعی است و همین باعث شده تا شهروندانی که در این زمینه خطایی داشتهاند، بازداشت شده و مجرم شناخته شوند. این مسئله قبح ارتکاب جرم را از بین میبرد و در واقع فرد را برای ارتکاب جرم و تحمل زندان و مجازاتهای دیگر بیپروا میکند؛ بنابراین در این زمینه باید فکری کرد.
یکی از مسائلی که با آن روبهرو هستیم و همیشه جرمشناسان به آن اعتراض داشتهاند، قانونگذاری در ایران از سوی سیاستمداران و جای خالی متخصصان است. شما این موضوع را چطور میبینید؟
میتوان گفت مهمترین معضل جرم در ایران قانونگذاری علیه آن از سوی سیاستمداران است؛ چراکه سیاستمدار بر اساس سلیقه و منافع خودش قانونگذاری میکند و نه بایستههای یک جامعه. در برخی کشورها مانند انگلستان قوانین به صورت عرفی تعیین میشوند؛ درحالیکه در کشور ما قوانین با تصویب مجلس شورای اسلامی صادر میشوند و نمایندگان مجلس نیز در این حوزه تحصص چندانی ندارند و همگی سیاستمدار هستند؛ پس مشخص است قوانینی را وضع میکنند که به منافع شخص یا گروه خودشان تمایل بیشتری دارد. معضلی که در بحث جرم در ایران با آن روبهرو هستیم، این است که در هر دور مجلس وقتی جناحی برنده میشود، از ابتدا شروع به وضع قوانین میکند و قوانینی را وضع میکند که با خطمشی و مانیفست گروه خودش همخوانی دارد. این موضوع باعث تعدد و گاهی تضاد بین قوانین میشود و تولید جرم و مجرم میکند. این مسئله حتی قضات محاکم را هم با مشکلاتی روبهرو کرده است؛ یعنی مسئلهای که تا دیروز جرم نبود، ممکن است امروز جرم باشد؛ پس تکلیف شهروندانی که تا دیروز بر اساس قوانین قبلی کار میکردند و حالا مجبور هستند با قوانین جدید کار کنند، چه میشود؟ بسیاری از مشکلات در جرائم اقتصادی ناشی از همین موضوع است. این امر باعث ایجاد حس ناامنی هم میشود.
به مسئله تعدد قانون و دستوپاگیری آن اشاره کردید. لطفا این مسئله را بیشتر توضیح دهید.
ما در کشور قانون مدنی و قانون مجازات اسلامی داریم. قانون مدنی کمترین تبصره را دارد؛ ولی قوانین جزایی کشور ما به دلیل اینکه صددرصد تحت تأثیر سیاست است، برخلاف قانون مدنی تبصرههای بسیار زیادی دارد که گاه در تضاد با هم قرار میگیرند. این ایراد بزرگ قانوننویسی ما است. قانون جزا در کشور ما دقیقا منعکسکننده عملکرد سیاستمداران است. بعد از انقلاب کل این آیین دادسری کیفری و قانون مجازات چند بار قانوننویسی شده است. سیاستمداران هر جناح دائم با توجه به سیاستهایی که دارند، قانون را تغییر میدهند. جرمانگاری تحت تأثیر سیاست است، نه جامعه؛ درحالیکه باید تحت تأثیر جامعه باشد. هرچه سیاست بازتر باشد، قانون جرمانگاری کمتری دارد و حقوق متهم را بهتر در نظر میگیرد. هرچه سیاست بستهتر باشد، جرمانگاری بستهتری اتفاق میافتد و مصادیق جرم بالاتر میرود و به تبع آن مجرم نیز بیشتر میشود.
به مسئله تعدد جرمانگاری اشاره کردید. این مسئله میتواند باعث ایجاد آنومی اجتماعی و حس ناامنی شود؟
مسئله احساس ناامنی در مردم ایران که در واقع میتوان گفت به نوعی وارد ژنتیک ایرانیان هم شده است، مسئله چند سال نیست، بلکه یک ریشه تاریخی و وسیع دارد. ایران به دلیل موقعیت استراتژیک که داشته و دارد، همیشه مورد هجوم بوده و هست. همین مسئله باعث شده تا مردم به صورت تاریخی دچار احساس ناامنی باشند. حملاتی که مغولها و قبلتر از آن به ایران انجام دادهاند تا جنگ هشتساله ایران و عراق همیشه باعث شده ما ایرانیان احساس ناامنی داشته باشیم و این تصور در تاریخ و ژن ما وجود دارد که زندگی فیزیکی و روانی خودمان را با یک حصار محکم کنیم تا مبادا مورد هجوم قرار بگیریم. این مسئله دقیقا سیاسی است. چرا ایران از معدود کشورهایی است که بیشترین دفینه را در دنیا دارد؟ چون همیشه مورد هجوم بودیم و دارایی و اموالمان را مخفی کردیم که بتوانیم زندگی کنیم. چرا جرائم اقتصادی در ایران زیاد است و مردم به سمت فریزکردن سرمایههای خود و مخفیکردن آن میروند؟ چرا پول را از بانک و بورس بیرون میکشند و طلا، دلار و ملک میخرند؟ چون سیاست علیه مردم و امنیت آنها در طول تاریخ اقدام کرده است و باعث شده تا مردم دچار بیاعتمادی شوند. ما شاهد اختلاس و دزدی از سوی برخی صاحبمنصبان هستیم که بهراحتی و بدون اینکه سختگیری کافی در برابر آنها انجام شود، ثروت ملی را میبرند؛ به همین دلیل مردم هم سرمایه را فریز میکنند و در چرخه تولید قرار نمیدهند. همین نوع فریزکردن سرمایه و... باعث تولید جرائم اقتصادی میشود.
با این حساب میتوان گفت یکی از دلایل اصلی و مستقیم تولید جرم در ایران، سیاست است؟
در کشور ما تولید جرم چندعاملی است. نمیتوان گفت دقیقا سیاست عامل تولید جرم است. اقتصاد در دهههای اخیر نقش بسیار مهمی در تولید جرم داشته است. مردم فقیر شدند و فقر یکی از مهمترین دلایل تولید جرم است. مردم اختلاسهای کلان را میبینند؛ درحالیکه برخوردی که آنها را قانع کند که حقشان گرفته شده، از مسئولان نمیبینند؛ بنابراین تصمیم میگیرند خودشان آنچه را بر اساس تصورشان حقشان است، بگیرند و گاه دست به سرقت میزنند.
سیاستمردان ایران سیاست انقباضی در همه موارد دارند؛ بنابراین جرمانگاری بیشتری میکنند و این امر جامعه را بستهتر میکند. قوانین دستوپاگیر در همه حوزهها منجر به کاهش جرم نمیشود، بلکه ممکن است نظم را هم در برخی موارد به هم بزند. از این نظر میتوان گفت تولید خشم میکند. جالب است بدانید درصد بالایی از پروندههایی که در ایران در قوه قضائیه تشکیل میشود، پروندههای توهین و فحاشی و درگیری است و در رأس آنها استان مازندران است. این استان بیشتر از هر جرمی، جرم توهین و فحاشی را دارد. خب، این نشاندهنده یک خشم دستهجمعی است.
این خشم هم به سیاست برمیگردد؟
به سیاستهایی که سیاستمداران در حوزههای اجتماعی و فرهنگی اجرا کردهاند، برمیگردد. وقتی 70 درصد ایرانیها مستعد درگیری هستند (بر اساس گفته متخصصان و آمار) یعنی سیاستگذاری در حوزه اجتماعی و فرهنگی در ایران غلط بوده است. خب این سیاستگذاریها کجا انجام میگیرد؟ در مجلس و دولت و قوه قضائیه. آن هم از سوی سیاستمداران نه از سوی متخصصان و کارشناسان اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی. بیاعتمادی مردم به سیاستمداران یکی دیگر از دلایل خشم و به نوعی آنومی اجتماعی است. اینها نتایج آنی دارد. اصلا نمیتوان گفت تأثیر درازمدت دارد. اتفاقا تأثیرات آنی دارد که تا زمان طولانی باقی میمانند.
درباره لایحه جرم سیاسی صحبت کنید. در ایران چند سال قبل جرم سیاسی تعریف شد. شما این قانون را چطور میبینید؟
تعریفی که در این قانون از جرائم سیاسی شده است، دایره کمی از متهمان را در بر میگیرد. خیلی از متهمان امنیتی با توجه به تعریفی که قانون گذاشته است، میتوانند مشمول قانون جرم سیاسی شوند؛ اما محاکم تفسیر به نفع میکنند. اگر کسی را خطرناک بدانند، مسئله را امنیتی میکنند. یکی از بهترین راهها برای تشخیص اینکه یک قانون کارآمد است یا نه، این است که تعداد پروندههای مختومه یا تشکیلشده در آن جرم را باید بررسی کرد. درباره جرم سیاسی صد پرونده هم تشکیل نشده. خیلی از رفتارها را که جرم سیاسی است، امنیتی محسوب میکنند. در واقع قاضی تشخیص میدهد جرم سیاسی است یا امنیتی و هیچ تعریف مشخصی ندارد. در تعریفی که از جرم سیاسی نوشته شده، آمده است: اگر انتقاد علیه ارکان نظام به قصد اصلاح نظام باشد، جرم سیاسی است؛ در غیر این صورت جرم سیاسی نیست. خب حالا چه کسی تشخیص میدهد این انتقاد به قصد اصلاح است و با چه ابزاری تشخیص میدهد؟ این مشخص نیست؛ بنابراین قاضی بر اساس سلیقه خودش تشخیص میدهد. خیلی از پروندهها که درحالحاضر امنیتی محسوب شده، صحبت علیه مقامات کشور بوده است که میتوانسته جرم سیاسی تلقی شود؛ اما قضات با وجود اینکه جرم سیاسی است، آن را تبلیغ علیه نظام میدانند و مشمول مجازات امنیتی میدانند.