پرونده قتل در پردیس، پای یک پرونده جدید را به میان آورد
سهیلا، زنی ۴۷ ساله در شهرستان پردیس زندگی میکرد، از دو روز پیش پاسخ تلفن هیچکس را نمیداد دخترش وقتی به خانه رفت با پیکر بی جان مادرش مواجه شد.
به گزارش گروه رسانهای شرق،
سهیلا، زنی ۴۷ ساله که پس از طلاق و ازدواج دخترانش تنها در خانهای اجارهای در شهرستان پردیس زندگی میکرد، از دو روز پیش پاسخ تلفن هیچکس را نمیداد. وقتی دخترش با نگرانی به خانه رفت، درِ حمام را باز کرد و با پیکر بیجان مادرش روبهرو شد. بررسیهای اولیه نشان داد که زن خفه شده است و هیچ نشانهای از ورود به زور در خانه وجود ندارد. تحقیقات جنایی بلافاصله آغاز شد و خیلی زود نام مردی به میان آمد که در زندگی سهیلا حضور پررنگی داشت؛ فریبرز، بنگاهدار ۵۵ سالهای که از مدتی قبل با او رابطه داشت.
پلیس، فریبرز را بازداشت کرد و او از همان ابتدا همهچیز را انکار کرد. گفت فقط برای اجارهخانه با سهیلا در ارتباط بوده و هیچ رابطهای میانشان نبوده است. اما وقتی مأموران گذشتهاش را بررسی کردند، راز تاریکی از زندگی او فاش شد؛ فریبرز سالها قبل به اتهام قتل همسرش بازداشت شده بود. در آن پرونده، او به قتل همسرش بر سر اختلافات خانوادگی اعتراف کرده و گفته بود جسد را در رودخانه انداخته است. هرچند جسد هرگز پیدا نشد، اما او توانسته بود با جلب رضایت اولیای دم از مجازات قصاص رهایی پیدا کند.
افشای این گذشته، ظن پلیس را نسبت به او بیشتر کرد. حالا در برابر آنها مردی ایستاده بود که سابقه قتل داشت و تنها مظنون پرونده زنی بود که با او رابطه پنهانی داشته و درست پیش از مرگ، قصد شکایت از مزاحمتهایش را داشت. همسایهها گفته بودند آخرین شب، حدود ساعت یازده، فریبرز و سهیلا را در پارکینگ دیدهاند که با هم درگیر بودند. دختر مقتول نیز شهادت داد که مادرش از دست مزاحمتهای فریبرز خسته شده و بارها قصد داشته از او شکایت کند. همه نشانهها به یک سو اشاره داشت، اما فریبرز میگفت بیگناه است.
از گذشته خونآلود تا انکار دوباره
جلسه محاکمه در دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد. دختر سهیلا در برابر قضات ایستاد و درخواست قصاص کرد. وکیل خانواده مقتول گفت که موکلش مدتها در ترس زندگی کرده و بارها به دوستانش از آزارهای فریبرز گفته بود. تنها کسی که انگیزه داشت و به خانه قربانی رفتوآمد میکرد، همان مرد بود. از سوی دیگر، شواهد نشان میداد که او کلید خانه را در اختیار داشته، زیرا هیچ اثری از ورود اجباری وجود نداشت. وکیل یادآور شد که فریبرز حتی پیش از کشف جسد، در گفتوگویی تلفنی با یکی از دوستان مقتول گفته بود: «سهیلا در حمام خانهاش کشته شده»، جملهای که هیچکس در آن لحظه نمیتوانست بداند مگر کسی که در صحنه حضور داشته باشد.
اما فریبرز باز هم منکر شد. در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: «رابطه ما کاری بود. من خانهای برایش اجاره کرده بودم و بعد متوجه شدم از همسر سابقش ملکی گرفته. میخواستم قرارداد را فسخ کنم تا به خانه خودش برگردد. ارتباط خاصی میان ما نبود و انگیزهای برای قتل نداشتم.» او شهادت همسایگان را هم تکذیب کرد و گفت دروغ میگویند.
قضات در پایان نخستین جلسه، با توجه به سابقه او، شواهد صحنه و اظهارات شاهدان، حکم قصاص صادر کردند. اما این حکم در دیوان عالی کشور نقض شد. قضات عالیرتبه تأکید کردند که برای اثبات قطعی جرم، باید شهادتها تکمیل و جزئیات بیشتری از روابط و انگیزهها روشن شود. بنابراین پرونده دوباره به دادگاه بازگشت و بار دیگر شاهدان در جایگاه حاضر شدند.
یکی از همسایهها گفت فریبرز را چند بار دیده که به خانه سهیلا رفتوآمد دارد، اما از وقوع قتل چیزی ندیده است. دوست نزدیک مقتول نیز شهادت داد که سهیلا در روز حادثه برایش پیام فرستاده و از مزاحمتهای فریبرز گلایه کرده بود؛ پیامهایی که درست پس از آن، ناگهان قطع شده بودند.
اکنون سالها از آن روز میگذرد و پرونده هنوز در جریان است. فریبرز همچنان قتل را انکار میکند، اما گذشتهای که سایهاش بر این پرونده سنگینی میکند، باعث شده افکار عمومی و حتی قاضیان با تردید به او نگاه کنند. شاید بیگناه باشد، شاید نه. اما آنچه مسلم است این است که نام فریبرز، بار دیگر با مرگ زنی تنها گره خورده است — قتل دوم با همان دستها.
آخرین اخبار جامعه را از طریق این لینک پیگیری کنید.