فریبا نظری، جامعهشناس و پژوهشگر گروههای اجتماعی:
موسیقی در گیلان با زندگی مردم در هم تنیده است
موسیقی در گیلان، پرفورمنسی است که زنان و مردان در کنار هم و در زندگی روزمره با آن فرهنگ این پهنه را حفظ کردهاند.
به گزارش گروه رسانهای شرق،
مسعود پیوسته- انجمن زنان پژوهشگر تاریخ با همکاری باشگاه اندیشه، در ادامه سلسله نشستهایی با موضوع زنان و تاریخ در مناطق مختلف، نشستی با موضوع «زنان و موسیقی در گیلان» با سخنرانی فریبا نظری، جامعه شناس و پژوهشگر گروههای اجتماعی در محل باشگاه اندیشه واقع در خیابان وصال شیرازی برگزار کرد که در این گزارش، ضمن شرح مختصر پیشینه و فعالیت های این انجمن، به جریانِ آنچه در این نشست گذشت، میپردازیم.
انجمن زنان پژوهشگر تاریخ، پیشینیه ی فعالیت ۲۷ ساله دارد و تاکنون بیش از ۱۰۰۰ نشست در موضوعات متنوع در حوزه زنان در ایران، از تاریخِ دور تا دوره ی معاصر برگزار کرده است.
این انجمن، همایشهای سالانهای هم در گسترهی ایران برگزار می کند. از جمله همایش «زن در تاریخ محلی ایران، در پهنه شمال که در اردیبهشت سال جاری برگزارشد که در آن، در پی بازشناسی مسائل زنان و در جست و جوی امکانات و فرصت ها و البته شناخت موانع پیش روی آنان و چگونگی مواجهه و عبور از آنها بود.
زمینه برگزاری نشست عصر دوشنبه، ۲۸ مهرماه، به موضوع مقاله دکتر فریبا نظری در همایش سال گذشته این انجمن (پیش همایشِ زن در تاریخ محلی ایران، در پهنه شمال، گیلان) برمی گردد که مقاله ای با عنوان «گیلان، پیشران توسعه انسانی در ایران» نوشته و ارائه کرده بود و امسال، در نشست روز دوشنبه، پس از یک سال تحقیق و پژوهش جزئی تر در حوزه فرهنگ، روی موضوع «زنان و موسیقی در گیلان» کار کرد و حاصل زحماتش را در ۴۵ دقیقه، به اطلاعِ جمعِ اعضاء انجمن زنان پژوهشگر تاریخ و علاقمندان رساند.
فخرالسادات محتشمی پور، مدیر و مجری این نشست که متولی انجمن زنان پژوهشگر تاریخ هم هست و تاریخ خوانده، ابتدا از فریبا نظری خواست خود را کاملا معرفی کند و از کیستی و چیستی اش بگوید.
فریبا نظری: «دانش آموخته ی جامعه شناسی هستم از مقطع لیسانس تا دکترا. قبلا در بخش دولتی کار می کردم، نزدیک به ۲۷ سال. سال ۱۴۰۰ تصمیم گرفتم که (بالبخند) از آن قفس آهنینِ وِبِری به قول معروف؛ و آن دیوانسالاری وحشتناک سازمانی و اداری، خودم را نجات دهم، پیش از موعد خودم را بازنشسته کردم که آزاد و رها بنشینم بخوانم و بنویسم. از آن روز به بعد، پیاده روی می کنم، کوهپیمایی می کنم، می نویسم بدون آنکه بخواهم به کسی جواب بدهم، (با خنده) البته جواب که باید بدهیم! (کف و تشویق حضار) این کانالِ تلگرامی که الان دارم، کانال قبلی و رسمی من است زمانی که در وزارت کشور مشغول به کار بودم، ولی حتی همان را با آنکه فقط اخبار موفقیت های زنان بود، مثل زنان کارآفرینِ برتر، زنانی که به فرمانداری می رسیدند، موفقیت های زنان و آسیب هایی مثل کودک آزاری را که منتشر میکردم، به من آن زمان در استخدام دولت بودم تذکر دادند که طبق ماده ی فلان، شما حق ندارید تلگرام داشته باشید، من هم گفتم که باشد و دیگر با تلگرامم کار نکردم. ولی سال ۱۴۰۰ که بازنشسته شدم، گفتم حالا می توانم در بستر همان کانال، به تحلیل جامعهشناختی پدیدهها از منظر گروههای اجتماعی و حوزههایی که مورد علاقهام است؛ بپردازم. و به نقد و بهینه شدن سازمانهایی کمک کنم که پیشتر در آنها بهعنوان یک کنشگر مرزی فعال بودم؛ سازمانهایی چون بنیاد شهید و امور ایثارگران، بنیاد ملی نخبگان، و وزارت کشور.
اما در ارتباط با موضوع نشست امروز، زنان و موسیقی در گیلان، به طور خلاصه به شما بگویم که در گیلان، موسیقی با زندگی مردم درهمتنیده است. این را هم بگویم که با آن که گیلانی ام، ولی به هیچ وجه، حرف هایم قوم مدارانه نیست.
چون موضوع مورد مطالعه ام گیلان بوده، مجبورم دائم تکرار کنم که این ویژگی ها، مربوط به موسیقی گیلان است.
بسیاری از مردم گیلان موسیقی در زندگی روزمره شان از صبح که از خواب بیدار می شوند، حضور دارد. در کارشان، «کار آوا» دارند، در سوگواری، در شادی، در فراق یار زمینی و آسمانی، موسیقی حاضر است. این هم جزو ویژگی های خاص منطقه گیلان است که بشدت در گیلان وقتی عشق، توصیف می شود، زمینی است. به قول دوستان جامعه شناس پای آدم ها در موسیقی گیلان، روی زمین است.
نه آنکه راجع به پروردگار، راجع به اسطوره ها، راجع به نور و روشنایی شعر نمیگویند و توصیف نمی کنند و نمیخوانند، آری می گویند و توصیف می کنند اما شما این عشق زمینی را خیلی با افتخار، بدون اینکه اروتیک باشد و جنبه ی مبتذل پیدا کند، با یک پوشش کاملا پذیرفتنی با عرف جامعه و بسیار صریح و آشکار، ما بین زن و مرد، می بینید که با هم دیالوگ دارند. مثل گفت و گوی مادر و پسر یا به شکل گفت و گوی پدر و دختر است و ... اما بیشتر از آن، دیالوگ و رابطه ی دو معشوق زمینی را در موسیقی گیلان داریم.
من متأسفانه در این مطالعه، مثل خیلی از فعالیت های دیگرِ حوزه زنان، کتاب مستقلی راجع به موسیقی و زنان منطقه گیلان پیدا نکردم. یک کتاب تاریخ موسیقی گیلان هست، جاهایی اشاره های ناگزیری شده، مثلا آنجا که از خواننده های گیلانی نام می برد، طبیعی است که نام لعیا شمس را به عنوان اولین زن خوانندهی آهنگ های گیلکی که صدایش از رادیوی ملی پخش می شده، بگوید. یا کتابی که حوزه هنری، انتشارات دفتر پژوهش های موسیقی اش کار کرده به نام «زن در موسیقی مقامی». خب این موسیقی مقامی هم که با موسیقی فولکلور و محلی تفاوت دارد. بخاطر همین، خیلی نمی شد که من این را به عنوان یک منبع تخصصی، راجع به موسیقی زنان محسوب کنم. متأسفانه خیلی منبع نداریم. شاید همین باعث شد که اگر پشتکار داشته باشم، مطالبم را کامل کنم و به شکل یک کتاب دربیاورم. اینجا می خواهم از یک ویژگی خاص موسیقی گیلان، نقل قول مستقیم بیاورم از مقدمه ی فصل چهاردهم کتاب گیلانِ آقای دکتر امیراشرف آریان پور، ایشان می گوید «این گنجینه ی غنی فرهنگ موسیقی، برخلاف بسیاری از مناطق ایران از وحدت سبک برخوردار نیست. از یک سبک در ملودی و ریتم و مضامین برخوردار نیست. به این معنا که در مناطق مختلف ایران، چه از نظر تنوع آوازها و چه از لحاظ خصوصیات ملودی و ریتم از سبک های مختلفی برخوردارند و این تفاوت سبک، بخصوص بین موسیقی مردم تالش با موسیقی محلی مناطق دیلمان و اسپیلی و سایر نواحی گیلان به چشم می خورٓد».
می خواهم جمله ای هم خودم به این توضیح آقای آریان پور اضافه کنم که اتفاقا این تفاوت سبک و ملودی در نواحی مختلف گیلان، جزو جذابیت های موسیقی این منطقه است و آن را شنیدنی تر می کند. اما چند ویژگی موسیقی گیلان را به طور خلاصه بگویم و بروم وارد نقش های زنان بشوم. چند ویژگی کلی و مختص موسیقی گیلان را که به ذهنم رسیده و از شنیده هایم استخراج کردم، می گویم. یک، موسیقی گیلان، مضامین و ملودی های گوناگون دارد، همان جور که آقای دکتر امیراشرف آریان پور گفتند. شما همواره موسیقی گیلان را در آمیخته با زیست روزمره می بینید. اینها را که می گوییم نگاه مان به موسیقی فولکلور گیلانی است، ولی مثلا خانم هنگامه اخوان که گیلانی است و موسیقی دستگاهی و آوازی کار کرده، طبیعتا آمده اشعار حافظ را هم خوانده، یعنی کارهای شان شامل حال موسیقی فولکلور گیلان نیست، ولی خانم لعیا شمس یا خانم روح انگیز یا آقای فریدون پوررضا و یا احمد عاشورپور یا شاپور جفرودی یا محمد عذرخواه یا ناصر مسعودی و ... این ویژگی هایی که برمی شمرم در موسیقی محلی گیلان در آثارشان دیده می شود. سوم، ستایش زندگی و هم کنشی میان آدم ها. در ترانهها مدام، روابط بین آدم ها دارد ستایش می شود. گویی عشق ورزیدن به همدیگر، یک کار ستایش آمیز است.
دربرگیرنده ی توصیف طبیعت و زیست بوم منطقه، به رخ کشیدن زیبایی و طبیعت گیلان، ارتباط با رسوم و مناسک بومی، تنوع بهره مندی از سازهای موسیقی، به ویژه سازهای بومی و محلی. من اینجا می توانم موسیقی گیلان را با موسیقی خراسانات مقایسه کنم. در منطقه خراسانات، شما دوتار خراسان به تنهایی یک ارکستر و یک گروه ساز را می زند کنار! یعنی وقتی عثمان محمدپرست، به تنهایی دوتار مینوازد، دیگر نیازی نیست نی یا تنبک و دف بیاید کنارش. یا در منطقه آذربایجان دوتارنوازی، در کردستان تنبورنوازی یا نی انبان در بوشهر.
اینجا یادم افتاد به رسمی که گویا دیگر فراموش شده، مردم روستاهای گیلان در شالیزارهای شان، روی «کُتُم»هایی که می ساختند در وسط شالیزارها که آنجا نگهبانی بدهند و مراقبت کنند که حیوانات وحشی مثل گراز به محصولات شان حمله نکنند، یک کار دیگر هم می کردند، با استفاده از آن نی لبک های بومی شان، نی مینواختند که آوای نی، موجب رشد بیشتر خوشه های برنج در شالیزار شود. الان دیگر انگار جمع شده و نمیبینیم.
از ویژگیهای دیگر موسیقی گیلان، بهره مندی از اشعار و ترانه های محلی و ادبیات فولکلور است. یعنی علاوه بر استفاده از اشعار شعرای کلاسیک یا ترانه سرایان جدید، از اشعار محلی افرادی چون زنده یاد شیون فومنی یا استاد رحیم پور کیاسرایی، هم استفاده می شود. و آخرین ویژگی که برای من بسیار جالب است، این است که معمولا موسیقی های محلی گیلان، به شکل پرفورمنس گروهی اجرا می شود. یعنی هم ساز دارد، هم آواز دارد، هم رقص دارد. من دیگر مجبورم اینجا اصطلاح رقص را به کار ببرم»
دکتر نظری به اینجا که رسید، یکی از خانم های حاضر در نشست، در استقبال از به کار گیری بدون تعارف کلمه رقص گفت: «اتفاقا اصطلاح خیلی خوبی است!» این جمله اش موجب شعف جمعیت شد و عملا تنفسی به سخنرانی این جامعه شناس و پژوهشگر اجتماعی داد.
نظری در ادامه به نقش و حضور گستردهی زنان در موسیقی گیلان رسید و گفت: «شاید یکی از دلایل حضور پررنگ زنان گیلان در موسیقی بومی این است که جنسیت زدگی و تبعیض بین فرزند دختر با فرزند پسر از دوران کودکی در گیلان خیلی کمتر است. نمی گویم نسبت به کجا، فقط میگویم کمتر است. حالا از پایگاهها و نقش زنان در موسیقی گیلان می گویم. نخستین آن، خوانندگی است. یکی از همین خانم ها در اسپیلی زندگی می کند و حدود هفتاد سال دارد و می خواهم بروم با او درباره ی موسیقی محلی آنجا گفت و گو کنم. این زنان خواننده بیشتر هنرمندان و خواننده های خودآموخته هستند که از شنیدههای آوازی اعضای خانواده یا دیگران، آموخته و با تمرین به مهارت خواندن رسیدهاند. قسمت دیگری از خوانندگی، بحث کارآوا ها هستند.. کار آوا از اسمش معلوم است، یعنی در هنگام کار، زنان و مردان، آواز میخوانند که کارکردهای مختلفی دارد. گاهی برای همبستگی و انسجام اجتماعی است، گاهی برای خالی کردن احساسات ناخوشایند و ناگوار است. گاهی برای شان فقط جنبه سرگرمی دارد. گاهی هم برای کاهش رنج کارشان است. هنوز در بازارهای گیلان، فروشندگان، برای فروش محصولات شان، کارآوا دارند و معرفی کالاهای شان موزون است و حالت ترانه دارد. کارآوا ها را در دو نوع، شناسایی کردم. یکی «بیجارسری» که زنان و مردان در هنگام کار با هم مسخوانند و دیگری «لیلی ماری» که گویا مختص خوانش زنان هنگام کار است.
نوع دیگری از خوانش آواز زنان در گیلان، «گاره سری» است یعنی آن لالایی که سر گهواره، برای بچه می خوانند.
خوانندگی در جشنهای آیینی «عروس بران» و «جهیز بران» هم داریم.
یک نوع دیگر خوانش آواز زنان در گیلان، تعزیهخوانی خاص زنان با زبان گیلکی یا تالشی در مجالس تعزیه زنانه همراه با اجرای نمایش و ایفای نقش مردپوش بوده است.
بخش آخر آواز زنان، درباره «پیش پرده خوانی» زنان گیلان است. پیشپرده خوانی به تعبیر امروزی از نظر من، تقریبا همان استندآپ کمدی موزیکال است که با زبان طنز، نگاهی اجتماعی و انتقادی به مسائل و پدیدههای جامعه داشته و برایم جالب بود که زنان پیشپرده خوان در گیلان داشتهایم و زمان آغاز و شکوفایی آن نیز به دههی بیست شمسی و رخدادهای سیاسی اجتماعی مهم در ایران میرسد.
پس از خوانندگی به بخش نوازندگی زنان در گیلان می رسیم. یکی از نمونه های موفق، همین خانم خدیجه رزداری است که نی نواز است و متولد ۱۳۱۴ و در تالش زندگی می کند.
آهنگسازی، ترانهسرایی، شعر سرایی، و سازگری از دیگر نقشهای زنان در موسیقی گیلان است. در بخش آخر هم می رسیم به رقص و رقصندگی های بومی در گیلان».
این جامعه شناس ضمن معرفی رقص قاسم آبادی و رقص چراغ در گیلان و اینکه بالاخره آیا رقص قاسم آبادی، رقص بومی گیلان است یا نه، در طی مطالعاتش دریافت که ریشه ی این رقص به گیلان برمی گردد، ازجمله مقالهای در دایره المعارف بزرگ اسلامی.
وی، به موسیقی دسته جمعی گیلانی ها پرداخت و گفت: «زنان و مردان گیلانی با هم میخوانند، ساز می نوازند و در کنار هم با رقص به روایت زندگی و کار و تاریخ خود میپردازند».
حسن ختام این نشست، پخش یک قطعه از موسیقی گیلکی بود با نام «شلمانٓ لاکوی» با صدای ناصر مسعودی که مقدمه ی غمناک داشت، ولی بزودی شادی را به این مجلسِِ نگاهی به زنان و موسیقی در گیلان برگرداند با آمد و شد کلامی و گفتوگوی زن و مردی عاشق در روایت یک ترانه گیلکی.

آخرین اخبار جامعه را از طریق این لینک پیگیری کنید.