رستگاری با تخریب زمین
فرشید سامانپور . پژوهشگر
اواسط اردیبهشت خبری حاکی از بزرگترین وقف پس از انقلاب منتشر شد: زمین 331 هکتاری زراعی (به قولی زراعی-مسکونی) در دماوند. خوشبختانه وقف در مراسمی عمومی انجام شد تا چندان شبههای باقی نماند؛ ازجمله در این مورد که واقف به دنبال تغییر کاربری زمین به مسکونی و ساخت خانههایی برای نیازمندان و مدرسه و مسجد و بیمارستان است. امکان تحقق چنین نیتی با نتایج و جزئیات مطلوب عملا یا فرضا قابل حل؛ آنچه حل نمیشود تناقض قصد تغییر با قصد وقف است و میان نیت خیر با آموزههای دینی. نابودکردن زراعت و دام در آیات 204 و 205 سوره بقره، مانند فساد تقبیح شده است و همچنین با واژگانی کمابیش مشابه در اوستا (گاتها، هات 32، بند 10). تناقض بعدی، میان این اقدام و روح قوانینی است که اجرای آن مورد تأکید مقامات مافوق اداره اوقاف هم بوده است. چه چیزی غایب است که حتی افراد و سازمانهای اخلاقی حساسیت چندانی به تخریب زمین ندارند؟ این بیتوجهی از کجا رخنه کرده است؟ نهادهای زمینیتر ما چه بسا نسبت به زمین بیرحم تر هستند. اینجا گویی تصاحب و تخریب زمین مقدمه توسعه است. حاشیه شهرها و دریاها و کوهها شاهد این توسعه خزنده است: با تعاونیهای مسکن کارمندان، با محوطههای رو به رشد دانشگاه آزاد که دانشجویانش رو به کاهشاند، با شهرکهای صنعتی حاوی سولههای غیرفعال، با چاردیواریهای کریه. اینهمه تقلا برای تملک زمین کدام رؤیا را یافتنی کرد: رضایت کارمندان و افزایش بهرهروی ادارات؟ ترویج علم و اقتصاد دانشبنیان در کشور؟ افزایش تولید و درآمدهای مالیاتی دولت؟ حفظ باغداری و کشاورزی؟ ولی سوختن زمین و افزایش نخالههای ساختمانی با قطعیت زیاد رخ میدهد. باوجوداین معمولا بر سر تصاحب و تخریب خیلی زود اجماع حاصل میشود. مجلس پیشین و مجلس کنونی تفاوتهای زیادی با هم دارند و مجلس کنونی اختلافی در حد تخاصم با دولت دارد؛ ولی گسترش مناطق آزاد مورد همدلی هر سه و همچنین مجمع تشخیص مصلحت نظام بوده است و برخی اعضایش بهصراحت از آن دفاع کرده و میکنند. در چنین شرایطی تکرار این نقد تکراری لازم است که مناطق آزاد چقدر سهم ایران را از بازارهای جهانی افزایش داد و اصلا چه سنخیتی با اقتصاد و سیاست مقاومتکننده ایران کنونی دارد؟ اینجا هم رؤیای صادرات و تجارت و جهانگردپذیری معمولا مسیری میشود برای تصرف زمین طبیعی، با راهی که پیشازاین مجلسها و دولتهای دیگر با همدلی باز کرده بودند. البته همان عضو مجمع اطمینان داد که «همه زمینهایی که در محدوده منطقه آزاد در نظر گرفته شده، دولتی است؛ بنابراین شایعه شکلگیری بورس بازی زمین هم رد میشود»؛ یعنی اگر تغییر کاربری را خود دولت انجام دهد مجاز است، از ساخت هتل و مراکز اقامتی تا «شهرک مدرن ویلایی» که یک منطقه آزاد تجاری-صنعتی نویدش را میدهد. دولت به کنار؛ چرا فقط زمزمه ایجاد منطقه آزاد مازندران باعث شد نماینده استان التماس مردم را بکند که وارد «فاز فروش اراضی کشاورزی» خارج از منطقه نشوند؟ ظاهرا آن عضو مجمع و نماینده سابق مجلس از قوانین حفاظتی هم مطمئناند -البته آن زمزمه منتفی شد که زمزمه دیگری آمد که این منطقه شاید در سه لکه به همه جای استان صادر شود. اینطور شرق و غرب مازندران به یکسان از «فاز فروش» بهرهمند خواهند شد که شاید این بار توسعه یابند. اینگونه رفتارها معمولا یک جنبه مشترک دارند: آرزویی دور و نسیه توجیهی میشود برای تخریب نقدی طبیعت و زندگی، نهفقط توسط حکومت، بلکه همچنین از سوی بخش درخورتوجهی از مردم. اگر در زمانهای دور گذشته خان «حصار»هایی برای خود میساختند، امروز رعایا هم در کارند. البته، بسیاری از ایرانیان آزاده بودند یا شهروندان مسئول شدند؛ ولی بسیاری هم گویا در رؤیای خانشدن، رعیت بیمسئولیت ماندند و در هوس حصار و گنبد افتادند. چند سال پیش در روستایی مجاور جنگلهای شمال، ویلایی بزرگ را در حال ساخت دیدیم. پریشان شدیم که مبادا پای ویلابازان به آنجا باز شده باشد؛ ولی مردم گفتند ایشان بومی همین روستا هستند و هفت ویلا در همین شمال دارند. البته برخی از مدیران حکومتی هم به این راحتی از مزایای خانبودن دست نکشیدند و به قول یک استاد نشانهشناس شدند کامرانمیرزاهای عصر جدید (منظور شخصیت تاریخی کامرانمیرزا نیست؛ بلکه شاهزادهای است که کام میراند)؛ ولی این بار ابزارشان قانونی است که قرار بود همه در برابرش برابر باشند. عجیب نیست که امروز بنا بر شواهد، دولت بزرگترین متصرف سواحل مازندران باشد. برای درک و درمان هوس بیش از حقوق و قانون، روانکاوی به کار خواهد آمد. روانکاوانی باور دارند که هوی و هوس غیراخلاقی گاه در جلد ارزشهای والا بروز میکند. تجاوز به طبیعت هم چه بسا به جای «عیش» بهرام گور، نامش میشود «توسعه» و «افزایش صادرات». همانطور که آن عیش پایان ندارد و به نتیجه خاصی هم نمیرسد، تصاحب و تخریب مبتنی بر حرص و هوس هم هیچ وقت به پایان یا نتیجه نخواهد رسید؛ ولی فرصت بهرهبردن فقیر و غنی را از طبیعت مورد تعدی سلب خواهد کرد. به جای توسعه و ساختن هوسبازانه و حریصانه نیاز به قدری آرامش جان و روح داریم. این آرامش شاید پیشرفت و ساختن حقیقی به بار آورد. وقف اصیل شاید یک نمونه عالی از اقتصادی باشد که میتواند آرامبخش جان و روح شود، آرامش از اینکه طبیعت وقفشده همانگونه که هست، خواهد ماند. این مقدور خواهد بود اگر آز و هوس در جلدش رخنه نکند.