جنگه مگه؟
سعید نبی. مستندساز محيط زيست
خارجی. شب. فیلهخاصه: چند شکارچی با اسلحه کلاشنیکف در منطقه حفاظتشده فیلهخاصه در شمال غربی زنجان در کمین شکار آهوها در فصل زادوولدشان نشسته و دوربین میکشند. سفیدی نور ماه در منطقه وهم عجیبی ایجاد کرده است. آهویی از گله جدا شده و در تیررس شکارچیان قرار میگیرد.
خارجی. روز. فیلهخاصه: مهدی مجلل و میکائیل هاشمی، محیطبانان زنجانی، درپی گشتزنی متوجه فرار نیسانی از منطقه حفاظتشده میشوند و ایست میدهند. نیسان نمیایستد، تعقیبوگریز ادامه مییابد، در میان صدای تیراندازی با سلاح جنگی به سمت خودروها، خودروی بدون GPS محیطبانان در افق محو میشود. خارجی. روز. حاشیه روستا: مهدی و میکائیل در کنار خودروی محیطبانی که به رگبار بسته شده روی زمین افتادهاند. شکارچیان که آهویی را شکار کردهاند با سلاح کلاشنیکف تیر خلاص روی پیشانی هر دو مینشانند و چهرهشان غرق در خون میشود. اینها بخشی از فیلمنامهای جنگی- تخیلی نبود، بلکه چند سکانس پایانی دو زندگی واقعی بود؛ صحنههایی از جنگی تمامعیار در عرصه محیط زیست هفته گذشته کشور. به این تیترهای تکراری رسانهها دقت کنید: 50 محیطبان با سلاح مجوزدار هدف قرار گرفتند! شهادت محیطبان هرمزگانی/ ضارب خودکشی کرد! حکم اعدام محیطبان همدانی در دیوان عالی کشور نقض شد! از ۱۴۲ جانباخته در حوزه محیطبانی، ۴۲ نفر شهید محسوب شدند. میدان جنگی بیرحم آنهم نه نبرد با دشمن، بلکه در برابر هموطن و همزبان؛ نبردی نابرابر میان مأموران محیطبان حافظ انفال عمومی که برای هر درگیری و هر شلیک باید در دادگاه پاسخگو باشند و تا پای چوبه دار بروند و شکارچیانی تا دندان مسلح با هزار مشکل روحی و روانی و اجتماعی و اقتصادی حلنشده که هیچکس به آن فکر نمیکند. در نهایت هم شعار و اتهام دستگاههای ناظر، قانونگذار و مجری به یکدیگر... . چه شده که ایران در چند سال اخیر به نسبت جمعیت و مساحت انفال عمومی بالاترین کشتار انسان را در طبیعت تجربه میکند؟ بیش از 142 نفر محیطبان و جنگلبان و قرقبان و بیش از 500 نفر شکارچی و قاچاقچی چوب. انگار در اینجا دردی مخفی شده که نیاز به درمان دارد. آیا چاره فراهمکردن چکمه و لباس ضدگلوله است و درگیریهای تن به تن یا راهحل نرمافزاری؟ اگر نظامیگری است که 50 سال است وضعیت همین است و اگر راهحل دوم که نیاز به تغییر رویکرد مدیریتی از بالا به پایین دارد و اصلاح قوانین بدون بازدارندگی. وقتی رئیس یگان حفاظت از محیط زیست سازمان جنگلها و محیط زیست را فردی نظامی برمیگزینند آیا به این موضوع توجه میشود که محیطبان فردی است فرهنگی که قرار است مهر و دوستی برگرفته از طبیعت را گسترش دهد نه خشونت و نگاه قهریه را؟ چرا به این پدیده علمی نگاه نمیکنیم؟ نه شکارچی حذفشدنی و قابل انکار است و نه این پدیده یک پدیده نادر بدون درمان. برخورد علمی روانشناسانه و جامعهشناسانه با این پدیده در دنیا توانسته باعث درک متقابل بهتر و کاهش تشنج و در ادامه کشتارها شود. شکارچی یا برای تفریح شکار میکند یا نیاز به تأمین گوشت خانوادهاش دارد یا در جامعه محلیاش از بچگی یاد گرفته که کشتن حیوانات وحشی لازمه رفع مشکلات اقتصادی، امرار معاش و نشانه ابهت و مردانگی است که در هر سه این موارد میتوان علتالعلل را شناسایی کرده و بنابراین هم مشکلات اقتصادی را حل کرد و هم اختلالهای روانشناختی اختلال سلوک، اختلال شخصیت ضداجتماعی و استفاده بیجا و بیش از حد از مکانیسم دفاعی جابهجایی را درمان کرد. نگاه کاملا قهری به این دو گروه یک نتیجه دربر دارد؛ تضاد منافع بین محیطبان و شکارچی؛ شکارچی بومی که محیطبان را مخل نظام آرامش و معیشت خود میداند همچون شکارچی آنتیسوشال سر محیطبان را با تیغ موکتبری میبرد یا با اسلحه جنگی به هموطن خود شلیک میکند و محیطبانی که احتمالا دستگیری شکارچی را با شکارش یک امتیاز میبیند. در شرایطی که در سایر کشورهای دنیا محیطبان آموزشدیده در پاسگاه امن خود مینشیند و با امکانات رصد از دور و عکسهای هوایی و دوربینهای ماهوارهای که در مناطق حفاظتشده و پارکهای ملی نصب شده، متخلفان و شکارچیان را شناسایی کرده و به مراجع قانونی و قضائی معرفی میکند و وقت ارزشمندش را صرف آموزش فرزندانی میکند که ممکن است فردا شکارچی شوند و راههایی برای کسب درآمد و معیشت پیش پایشان قرار میدهد و سدی میشود در برابر این امکان. قوانین روشن و بازدارنده هم سبب میشود تا شکارچی و متخلف شناساییشده برای حفظ منافع از کار خود دست بکشد و راهی که باعث شده آمار قتلهایی مشابه در دنیا به صفر نزدیک و رفتار با طبیعت اصلاح شود. همین چند سال پیش بود که در پارک ملی گلستان رئیس وقت رمضانعلی رستاقی با تعهدی که از شکارچیان برای شکارنرفتن میگیرد در قبالش با عزت آنها را که بلد منطقه هستند راهنمای تورهای گردشگری و تحقیقاتی میکند تا هم از طریق دریافت دستمزد مشکلات مالیشان حل شود که برای نیاز و معیشت به شکار نروند و هم حس لذت زیست سالم در حیات وحش را به جای کسب لذت با کشتن و فرار و ترس جایگزین کند. آمار شکار در این منطقه کاهش مییابد و رشد حیات وحش مشهود میشود، اما با تغییر مدیریت و ادامه برخوردهای قهری دوباره جنگ محیطبان و شکارچی شکل میگیرد.