سایهروشنهای بهآذین
نیما آصف
«من از سخنگفتن درباره خودم تا توانستهام پرهیز - و چیزی فراتر از پرهیز- داشتهام. خوب و بد، مانند هرکس زندگی کردهام و دیگر به پایان راه رسیدهام. از آنچه بودهام و آنچه دانسته و ندانسته بر دست من رفته است نه سرافرازم، نه پشیمان. بودنی بود و گذشت. دوست دارم در خاموشی و فراموشی این روزگار واگذرانم. آخر، من چیستم؟ کیستم؟ آمد مگسی پدید و ناپیدا شد. همین. با این همه میدانم زیر سرپناه جمع بودن تکلیف میآورد». این جملات بهآذین است در سالهای پایانی عمرش. او اگرچه میگوید از صحبتکردن درباره خودش پرهیز داشته است، اما امروز میتوان بخشهایی از زندگی شخصی و اجتماعی او را از میان مصاحبههایش که چندان هم زیاد نیستند و نیز از دل قسمتهایی از خاطرات منتشرشدهاش بیرون کشید. بازنمایی چهره بهآذین چندان سرراست و ساده نیست و این به خاطر سایهروشنها و فراز و فرودهایی است که بهخصوص در حیات سیاسی و اجتماعی او وجود داشت. بهطورکلی بازنمایی چهره آن دسته از نویسندگان و روشنفکرانی که تکلیف قضاوت تاریخی با آنها روشن است کاری است سادهتر و سرراستتر؛ اما بهآذین به گروهی از روشنفکران معاصر تعلق دارد که نمیتوان تصویری یکدست از آنها ارائه داد. تصویر بهآذین در تاریخ روشنفکری معاصر ایران، تصویری است با سایهروشنهای متعدد و همین مسئله سبب شده قضاوتهای دیگران درباره او و عملکردش، قضاوتی پرتضاد باشد. بهآذین به نسلی تعلق داشت که هنوز خود را درگیر بازیهای تخصصگرایی نکرده بود و بهعنوان روشنفکر در عرصههای مختلفی به فعالیت میپرداخت و به این ترتیب امروز میتوان از بهآذینِ داستاننویس، بهآذینِ مترجم و بهآذینی که در فعالیتهای سیاسی نقش داشت صحبت کرد. البته اینها در کار بهآذین همه در همتنیدهاند و مثلا رد علاقه او به داستاننویسی را میتوان در ترجمههایش مشاهده کرد و گرایشهای سیاسی و اجتماعیاش را هم میتوان در داستاننویسی و انتخابهایش در عرصه ترجمه دید. اما برای بازخوانی زندگی و آثار و عملکرد او میتوان این تفکیک را در کارش قائل شد و در هر عرصه تصویری از او به دست داد. بهآذین بیشتر بهعنوان مترجم ادبی شناخته میشود اما در کارنامه او داستانهایی هم دیده میشود که برخی کموبیش حائز اهمیتاند یا دستکم بهعنوان گامی در سیر تکوین داستاننویسی مدرن فارسی قابل توجهاند. او چند مجموعهداستان و رمان نوشته است که از میان آنها «دختر رعیت» از اهمیت بیشتری برخوردار است. حسن میرعابدینی در «صدسال داستاننویسی ایران» درباره این رمان نوشته: «بهآذین از نویسندگانی است که همزمان با علوی به مقابله با سنتهای پوسیده رماننویسی اولیه برخاست و در راه آفریدن رمانی واقعی کوشید. رمانی که او نوشت -دختر رعیت- افق گستردهتری از زندگی را در منظر خوانندگان ادبیات فارسی قرار داد. این دو نویسنده کوشیدند شیوه کهنه گسترش طرح کلی رمان - تسلسل رویدادهای سرگرمکننده و تفسیرهای پندآموز- را در هم بریزند و طرحی نو دراندازند. علوی در چشمهایش به مطالعهای روانشناسانه دست زد و بهآذین بر زمینه اجتماعی عینیتری پیش رفت». محمدعلی سپانلو نیز در «نویسندگان پیشرو ایران» درباره این رمان نوشته: «در دختر رعیت نویسنده با اسلوبی وصاف کوشیده است ابعاد عینی و درونی ماجرا را با حوادث تاریخی ربط دهد. وگرچه، او نیز به شیوه نویسندگان قبلی گهگاه در مسیر داستان دخالت میکند، اما با توجه به سال انتشار کتاب، میتوان گفت اسلوب وصفی رمان و گردش مرتبط وقایع، پیشرفتی در رماننویسی ایران صورت داده است». بهآذین در رمان «دختر رعیت»، به جنبش جنگل پرداخته و از این حیث این رمان را میتوان از اولین تلاشها برای نوشتن رمان تاریخی واقعگرا در داستاننویسی فارسی دانست، هرچند به لحاظ اصول داستاننویسی نقدهای زیادی بر آن وارد کردهاند و امروز اهمیت تاریخی آن بیشتر از اهمیت ادبیاش است. بهآذین در عرصه ترجمه آثار بیشتری منتشر کرده است. با این حال خودش گفته بود که علاقه اصلیاش داستاننویسی بوده اما وضعیت زندگیاش مانعی در راه داستاننویسی بوده و به عبارتی «نیاز مادی» نویسندگی را از میدان به در کرده و ترجمه جایگزین آن شده است: «من آرزویم همیشه این بود که نویسنده باشم. کموبیش هم در این راه تلاشهایی کردهام. دختر رعیت، نقش پرنده، شهر خدا، مرگ سیمرغ و... اگر به نام و آوازهای که دلخواهم بود نرسیدم، از فشار تنگدستی بود که هیچگاه رهایم نکرد. پنجاه سال پیش که آغاز کارم بود، گذران زندگی از راه نویسندگی بیهیچگونه پشتیبانی مادی و معنوی امکانپذیر نبود. ترجمه آثار مردمپسند، اما درآمدی هرچند کم داشت. میتوانستم دو سر هزینه یک خانواده هفتنفری را هم دربیاورم. همین شد. دوام آوردم. ترجمههایم از زندگی میگفت، به پرسشها پاسخ میداد، شنیده میشد». بهآذین بر اساس وضعیت عینی زندگیاش روی به ترجمه آورد و آثاری از نویسندگان شناختهشدهای چون بالزاک و برشت و شولوخوف و... را به فارسی برگرداند. بهآذین هم مانند نجف دریابندری، ابراهیم یونسی و برخی چهرههای دیگر جزء مترجمانِ از زندان آغاز کرده است و این نکته نشان میدهد که ادبیات و سیاست چقدر در آن سالها با هم پیوند و نزدیکی داشتهاند. بازخوانی نقش بهآذین بهعنوان داستاننویس و مترجم کاری است سادهتر اما همانطورکه اشاره شد، قضاوتها درباره فعالیتهای سیاسی و حزبی بهآذین بسیار متفاوت است. نجف دریابندری در «یادداشتهای روزانه» درباره بهآذین نوشته: «بهطورکلی چندان کار مهمی انجام نداده. یک مقدار ترجمه کرده، یک مقدار هم نوشته. یک مقدار هم فعالیت سیاسی کرده. کارهای سیاسی او که بحثش جداست. نوشتههایش هم بحثش جداست. درباره ترجمههایش اگر بخواهیم بحث کنیم، یک مسئله دیگر است. فکر میکنم ترجمههای بهآذین خیلی مطابق با اصل باشد. البته من هیچوقت تطبیق نکردهام. از بهآذین بگذریم. این آدم اساسا از لحاظ سیاسی شکست خورده؛ و شکست بدی هم خورده. یعنی در واقع هم از جمهوری اسلامی شکست خورده و هم در صحنه بینالمللی شکست خورده. چون میدانید که به شدت طرفدار شوروی بود و الان چنین کشوری در کار نیست. به هر حال این شکست بزرگی است. بنابراین یک چنین آدمی را در سن نود سالگی باید به حال خودش رها کرد. بهخصوص که به نظر من تأثیری هم در زبان فارسی نداشته است». حیات سیاسی بهآذین با عملکرد حزب توده پیوند داشت و ازاینرو بررسی عملکرد سیاسی بهآذین نیازمند بررسی جامعتری درباره حزب توده است. بااینحال خود او گفته بود که تقریبا همیشه در انتخابهایش برای ترجمه مستقل بوده و بر اساس سلیقه ادبیاش عمل کرده و گرایشهای حزبیاش تأثیری در انتخابهایش برای ترجمه نداشته است. مناقشهای دیگر درباره بهآذین، به کانون نویسندگان ایران مربوط است. درباره نقش او در شکلگیری کانون روایتهای مختلفی موجود است اما مسئله اصلی به اختلافات پاییز 1358 مربوط است. در آن زمان پنج نفر از اعضای برجسته کانون نویسندگان که بهآذین هم یکی از آنها بود، به دلیل «نقض عملی اصول دموکراتیک و منشور کانون» به رأی مجمع عمومی از کانون اخراج شدند. در آن زمان کانون در پی برگزاری «شبهای آزادی و فرهنگ» بود و هیئت دبیران کانون نیز در تماس با مقامات رسمی در پی کسب مجوز بودند. این گروه پنجنفره با برگزاری این شبها مخالف بودند و بر اساس تحلیل سیاسی و گروهیشان تصمیم کانون را انحرافی و نادرست و برخلاف مصالح عمومی قلمداد میکردند. درباره این اختلاف و تصمیم کانون تاکنون بحثهای زیادی مطرح شده و هنوز هم روایتهایی از آن منتشر میشود. محمد مختاری از جمله کسانی است که روایتی از ماجرا به دست داده و نوشته: «طی بحثهای گوناگون در جلسات عمومی، بهرغم رأی و نظر اکثریت اعضا که تصمیم به برگزاری شبها گرفته بودند، میخواستند رأی و نظر خود را تحمیل کنند. و به هر شکل و وسیلهای در پی آن بودند که شبهای کانون برگزار نشود. به همین سبب نیز مسئله را از داخل کانون به روزنامهها و ارگانهای سیاسی کشاندند. طی مقالههای متعددی به تخطئه کانون پرداختند. موضع آن را یک موضع سیاسی خاص القا کردند، و برچسبهایی بدان زدند که ضرورتی نمیبینم در اینجا از آنها یاد کنم، به ویژه که شرح و تفصیلش نیز بسیار است». روایتهای بسیاری درباره این مسئله منتشر شده که خود بخشی مهم از تاریخ شفاهی کانون نویسندگان ایران و حتی بهطور عامتر بخشی از تاریخ شفاهی جریان روشنفکری در روزهای پس از پیروزی انقلاب است. بهآذین نویسنده و مترجمی بود که از اعماق برخاسته بود و مثل بسیاری دیگر از همنسلانش تکلیف و تعهد را ویژگی جدانشدنی هنر و ادبیات میدانست: «در جمع زیستن همه را، هرکس را، متعهد میکند، دستکم در برابر خود و خانواده خود. مردم در برابر جامعهای هم که در آن زندگی میکنند تعهد دارند... نویسنده و هنرمند نمیتوانند دراینباره بیدغدغه باشند. دانسته و خواسته در تلاش میآیند که به قدر توان دگرگونش کنند». بررسی جامع حیات سیاسی بهآذین نیازمند بازخوانی تاریخی و انتقادی بخشی از وقایع تاریخ معاصر ایران و ارتباط نویسندگان و هنرمندانی چون او با حزب توده است. بااینحال خود او در سالهای پایانی عمرش درباره فعالیتهای سیاسیاش گفته بود: «فعالیت سیاسیام که با گرفتاریهای فراوان همراه بود، شک نیست که بر کار ادبی سایه افکنده است. پروقتگیر بود. نگرش یکسویهاش اندیشه را در تنگنا میگذاشت و به پرواز خیال کمتر میدان میداد. این خود نقص است. اعتراف میکنم. ولی در آشوب و نابسامانی و ستم زمانه برایم چاره نبود». «مهمان این آقایان» و کتاب «از هر دری» روایت بهآذین از اجتماع و سیاست و فرهنگ در دورههایی پرتلاطم از تاریخ معاصر ایران است و حتی میتواند بهعنوان بخشی از تاریخ شفاهی حوادث ایران معاصر در نظر گرفته شود. منابع: - انسان در شعر معاصر، محمد مختاری - صدسال داستاننویسی ایران، حسن میرعابدینی - مجله چیستا، مهرماه 1382 - نویسندگان پیشرو ایران، محمدعلی سپانلو - یادداشتهای روزانه، سی روز با نجف دریابندری سایت انجمن مرغ مقلد