مارکس، مارکسیسم، مارکسیستها
سی. رایت میلز، (1962-1916)، جامعهشناس آمریکایی را بنیانگذار جامعهشناسی انتقادی میدانند. مکتبی که معتقد است تحقیقات علوم اجتماعی در ایالات متحده بیانگر واقعیتهای موجود در این جامعه نیست و رسالت روشنفکری و روشنگری خود را کاملا از دست داده است. تأثیر آثار او در حوزههای مختلف جامعهشناسی مانند جامعهشناسی انتقادی، فمینیسم، انقلاب، طبقات، اقشار و جامعهشناسی پستمدرن قابلتأمل است. میلز برای مخاطبان ایرانی نیز نامی شناختهشده است: دو کتاب مهم او به فارسی ترجمه شده: «بینش جامعهشناسی» (1360) و «مارکسیستها» (1382) که دومی را به تازگی نشر نو بعد از پانزده سال مجددا منتشر کرده است. میلز را بیشتر بهخاطر کتاب «مارکسیستها» میشناسند. کتاب حجیمی که اوایل دهه گذشته با ترجمه خشایار دیهیمی به فارسی منتشر شد. البته چند سال پیش از آن، بخش مهمی از همین کتاب با ترجمه محمد رفیعیمهرآبادی منتشر شده بود. این کتاب از چند حیث مهم است: 1) تقریبا تمامی ابعاد اندیشههای مارکس را در زمینههای فلسفی، سیاسی، علوم اجتماعی و اقتصاد با تأکید خاص بر جامعهشناسی مارکسی توضیح میدهد. 2) ضمن بررسی دقیق اندیشههای مارکس، نقاط قوت و ضعف او را با توجه به شرایط کنونی جهان بررسی میکند. 3) گزیدهای از آثار مارکس را از زبان خود او نقل کرده تا میزان دقت تحلیل خود را نشان دهد. 4) در این کتاب مارکس و انگلس را پیکره واحدی در نظام تفکر مارکسیستی میداند و موافق تفکیک افکار آنان، جز در موارد خاص، نیست. او همچنین در کتاب حاضر، ضمن انتقاد از مارکسیسم استالینی، نشان میدهد چگونه افکار و اندیشههای او تحریف شده و به صورت جزمی و زورگویانه درآمده است. ازاینرو، این اثر را میتوان بهعنوان کتابی علمی و آکادمیک در نظر گرفت که، بیآنکه قصد بزرگنمایی یا تحقیر مارکس را داشته باشد، میکوشد مارکس و مارکسیسم کلاسیک را به قشر روشنفکر و نخبه معرفی کند. این کتاب در شرایط زمانی بسیار دشواری نوشته و منتشر شد: از یکسو، فشار کمونیسم روسی برای چیرگی بر اذهان مردم کشورهای غربی از طریق تأکید بر نقایص نظام سرمایهداری وجود داشت و از سوی دیگر، جو خفقان مککارتیسم در ایالات متحده آمریکا برای مبارزه با کمونیسم و اندیشههای کمونیستی. در چنین پسزمینهای میلز میکوشد در کتاب حاضر ضمن تأیید نقایص و تضادهای درونی نظام سرمایهداری و پیامدهای ناگوار اجتماعی آن، مارکسیسم روسی را نیز نوعی انحراف از مارکسیسم کلاسیک معرفی کند که خصلتی جزمی و انعطافناپذیر داشت. کتاب حاضر همچنین پیشدرآمدی بر انواع مارکسیسم است: بازنگری گونههای متعدد مارکسیسم با صراحت کامل. میلز در این کتاب فهرستی نظاممند از اندیشههای اساسی مارکسیسم ارائه و سپس نقدشان میکند. او این طرح را با پرسشهای تاریخی مختصری از خطوط عمده تکوین و کاربرد مارکسیسم دنبال میکند. میلز نشان میدهد مارکس تصوری فراگیر از علوم اجتماعی داشت و علوم اجتماعی را در کلیت خودش میدید. به نظر او، هیچ پدیده اجتماعی از دسترسی نظری مدلی که مارکس بنا کرد خارج نیست و بسیاری از چیزهایی که معمولا، حتی امروزه، جزئی از علوم اجتماعی محسوب نمیشوند در مفاهیم و نظریههای او گنجانده شدهاند. در نظر میلز، مارکس اخلاقگرایی سکولار، متفکری عقلگرا و تماموکمال و پیوسته اومانیست است که به آزادی بشری باور دارد، هم به آزادی «در خود» و هم به آزادی «برای خود» به عنوان شرطی برای استفاده از عقل بشری. همچنین تاکید دارد ایدهآل مارکس برای اجتماع سیاسی ایدهآلی است که در آن «دموکراسی حقیقی حاکم میشود و خود دولت محو میگردد و همه طبقات نیز از بین میروند». مارکس برای میلز در حد و مرزهای اصولی آکادمیک یا تخصصگرایی محدود و محصور نمیشود، چراکه در آثار مارکس آنچه امروز، علوم سیاسی، روانشناسی اجتماعی، اقتصاد، جامعهشناسی و مردمشناسی نامیده میشود، همگی به کار گرفته شدهاند. بهاینترتیب، میلز کوشیده تعادلی پدید آورد بین دو طیفی که له و علیه مارکسیسماند و از این طریق تفسیری نزدیک به واقعیت از مارکس و مارکسیسم عرضه کند. درمجموع، کتاب حاضر را میتوان مروری دانست بر فلسفه مارکسیسم کلاسیک: از منظر هگلی و فوئرباخی آن تا سوسیالیسم علمی مارکس و انگلس و برپایی بینالملل اول و دوم. البته در این میان، خلاصهای از زندگی مارکس و سیر تکاملی آن، نقاط قوت و ضعف مارکسیسم کلاسیک و رویدادهای بزرگ اروپا و غرب نظیر انقلابهای 1830، 1848 و کمون پاریس نیز مرور و بررسی میشود.