درمان «اماس» در کانادا: آیا واقعیت دارد؟
عبدالرضا ناصرمقدسی-متخصص مغز و اعصاب
در روزهای گذشته خبری درباره درمان قطعی اماس به شکل یک موج خبری تمام رسانهها را درنوردید و بهدروغ باعث ایجاد یک امید واهی در بیماران شد. متأسفانهها رسانههای مختلف بدون آنکه نظر متخصصان و مطلعان امر را جویا شوند، این خبر را با تمام توانشان پوشش دارند. در روزهای گذشته بیماران بسیاری با من تماس گرفتند و درخواست انجام این روش درمانی جدید را داشتند. حتی عدهای بهدنبال این بودند که به کانادا بروند و این درمان را در آنجا انجام دهند. غافل از اینکه هیچ درمانی در کار نبوده و تحقیق آقای دکتر فریدمن و تیم همکارانش صرفا روشی جدید برای پیشگیری از بیماری را معرفی میکند. در این روش که روی 24 بیمار مبتلا به اماس صورت گرفته، ابتدا با شیمیدرمانی سیستم ایمنی بیماران را نابود کرده و سپس با تزریق سلولهای بنیادی بهنوعی به صورت مجدد یک سیستم ایمنی جدید برای این بیماران به وجود آوردهاند. در این مطالعه که در نشریه معتبر lancet چاپ شده است، یک بیمار به دلیل عوارض شیمیدرمانی و عفونت و نکروز کبدی ناشی از آن فوت میکند و 23 بیمار دیگر در 13 سال پیگیری هیچگونه فعالیتی از نظر بالینی و امآرآی نشان نمیدهند و 35 درصد نیز جنبههایی از بهبودی داشتهاند، ولی هیچ بیماری درمان نشده است. درمان بیماری اماس به این معناست که بیماری که وابسته به ویلچر است، با این درمان بایستد و راه برود. همچنین درمان باید منجر به ازبینرفتن تمام پلاکهای مغزی بیماران شود. درحالیکه این تحقیق بههیچوجه چنین ادعایی ندارد و صرفا موجب جلوگیری از پیشرفت بیماری شده است. از سوی دیگر باید در نظر داشت که حتی این بیماران نیز در آینده ممکن است دچار پیشرفت بیماری شوند و این تحقیق نهفتگی دائمی بیماری را تضمین نمیکند. ارزیابی هر دارویی در علم پزشکی مبتنی بر دو پارامتر است. اولین آن safety دارو است. این پارامتر به آن معناست که عوارض دارو تا چه میزان است. زیرا هر دارویی باید عوارض قابلقبولی داشته باشد تا بتواند تأییدیه سازمان غذا و دارو را کسب کند. یعنی سبب ایجاد مشکلات دیگری برای بیماران نشود. از این نظر تحقیق آقای فریدمن دچار اشکال است؛ زیرا عوارض بالایی داشته و یک بیمار (یعنی چهار درصد بیماران که رقم بالایی در پزشکی است) به دلیل عوارض دارویی فوت کرده است. بهطور کلی شیمیدرمانی آن هم با رژیم قدرتمندی که آقای فریدمن به کار برده است، میتواند منجر به عوارض متعددی شود بنابراین رژیم داروییای نیست که برای همه و در هر شرایطی تجویز شود. اما این رژیم در پارامتر دیگر یعنی اثربخشی دارویی، مقام بالایی را کسب کرده و نشان داده که از لحاظ اثربخشی بهتر از هر داروی دیگری در کنترل بیماری اماس عمل کرده است. اما با اینحال کار آقای فریدمن صرفا یک تحقیق به شمار میآید و باید توجه داشت که هر دارویی برای این اینکه تأییدیه تجویز بگیرد، باید از مراحل مختلفی عبور کند و امتحانات بسیاری را پشتسر بگذارد؛ مراحلی که خود چند سال به طول میانجامد. بیشک تحقیق آقای فریدمن و همکارانشان کار بزرگی بوده و دریچه نوینی برای شناخت بیماری به شمار میآید ولی نباید با دگرگونسازی ماهیت این تحقیق، سبب ایجاد امیدهای واهی در بیماران و خانوادههای آنها شویم. اما درعینحال باید بر این نکته نیز تأکید کرد که این تحقیق میتواند امید و امیدواری را بین بیماران زنده کند و یادآور شود که افقهای جدید مقابل بیماران در حال گشایش است. در پایان میخواهم به نکته دیگری نیز اشاره کنم. برای من جای سؤال است که چرا هر چند سال یک بار چنین موجهای خبریای در کشور ما راه میافتد. همین چند سال پیش بود که خبر جراحی عروق گردن توسط آقای زامبونی در رسانهها پیچید و تعدادی از بیماران ما نیز با پرداخت هزینههای هنگفت برای انجام آن، راهی کشورهایی چون لهستان شدند و بینتیجه بازگشتند و مشخص شد که این روش هیچ مبنای علمیای نداشته و قابلیت درمان یا پیشگیری ندارد. یا همین چند سال قبل بود که خبر درمان اماس در تبریز توسط یک محلول که درواقع روغن شاهدانه بود، در رسانهها پیچید و متأسفانه رسانه ملی هم به آن دامن زد. اما سرانجام مشخص شد این ادعا دروغی بیش نبوده و به عبارتی نوع کلاهبرداری محسوب میشد. بهگمانم نبود مطالعه درست و پایینبودن سطح فرهنگ درمانی جامعه ما سبب میشود چنین سوءاستفادههایی از بیماران شود. ترویج فرهنگ کتابخوانی و فرهنگسازی درست، یکی از راههای اصلی ارتقای سلامت در جامعه ماست.