|

نتایج جستجو :

  • آخرین اتوبوس شب را سوار می‌شدیم و چشم که باز می‌کردیم همچنان خواب‌آلود، می‌دیدیم به تهران رسیده‌ایم. خودمان را به…

  • دولت‌آبادی گفت: «این مزخرفات چیه نوشتی! گفتم سینما سعدی، قهوه‌خانه وطن...» هراسان از خواب پریدم. راه افتادم تا…