مدریت بحران
در مدیریت بحران به هر اتفاق مهم، غیر قابل پیش بینی، اغتشاش زا که بالقوه دارای نتایج منفی فراگیری است، بحران گفته میشود. صاحبنظران به چهار اصل در مدیریت بحرانهامعتقدند. در درجه اول، بحرانها قابل انتظار نیستند، به این معنی که همیشه علائم واضحی وجود دارند که اشاره به شکلگیری و پیدایش بحرانهای بالقوه دارند. در درجه دوم بحرانها قابل جلوگیری هستند. بعد از اینکه بحرانهای بالقوه شناسایی شدند، با اتخاذ تدابیر متناسب و به هنگام میتوان تضادهای بهوجود آمده را خنثی و از شکل گیری و توسعه یک بحران تمام عیار جلوگیری کرد. سومین اصل مهم در مورد بحرانها این است که اگر بحرانی قابل احتراز نباشد، مدیران کماکان قادر هستند با اعمال گامهای مناسب در هر مرحله بحران را کنترل کرده و نهایتا آن را با کمترین هزینه مرتفع کنند. چهارمین و آخرین اصل بسیار حساس این است که به هر بحران میتوان به عنوان یک فرصت بالقوه نگاه کرد. با اینکه هر بحرانی دارای نتایج و اثرات منفی است، ولی تبعات ماندگار آن لزومی ندارد که منفی باقی بماند. حل و ریشهیابی مشکلات بوجود آمده، به همراه پاسخگویی بهنگام نه تنها ایرادات عینی و دلایل عقلی - منطقی، بلکه
به عقاید غیر عینی و مسائل احساسی - عاطفی جامعه میتواند بحران بوجود آمده را نهایتا به یک فرصت استثنایی جهت تقویت جمهوریت و نمایش انعطافپذیری نظام تبدیل کند. لذا مسئولان و مدیرانِ ارتباطی موظفند به ندای احساسی هر چند غیر منطقیِ مردمی که مخاطب آنها هستند واکنش نشان دهند و درصدد شفاف سازی و روشنگری مردم برآیند.
و اما درآخر یکی از مهمترین باورهای غلط که فرایند مدیریت بحران را دچار کندی و انفعال میسازد، این ذهینیت اشتباه و غلط است که بحرانها هر چند شدید هم باشند موقتی بوده و به صورت طبیعی بعد از گذشت زمان کافی کاملا مرتفع میشوند و شرایط به حالت عادی باز میگردد.
در مدیریت بحران به هر اتفاق مهم، غیر قابل پیش بینی، اغتشاش زا که بالقوه دارای نتایج منفی فراگیری است، بحران گفته میشود. صاحبنظران به چهار اصل در مدیریت بحرانهامعتقدند. در درجه اول، بحرانها قابل انتظار نیستند، به این معنی که همیشه علائم واضحی وجود دارند که اشاره به شکلگیری و پیدایش بحرانهای بالقوه دارند. در درجه دوم بحرانها قابل جلوگیری هستند. بعد از اینکه بحرانهای بالقوه شناسایی شدند، با اتخاذ تدابیر متناسب و به هنگام میتوان تضادهای بهوجود آمده را خنثی و از شکل گیری و توسعه یک بحران تمام عیار جلوگیری کرد. سومین اصل مهم در مورد بحرانها این است که اگر بحرانی قابل احتراز نباشد، مدیران کماکان قادر هستند با اعمال گامهای مناسب در هر مرحله بحران را کنترل کرده و نهایتا آن را با کمترین هزینه مرتفع کنند. چهارمین و آخرین اصل بسیار حساس این است که به هر بحران میتوان به عنوان یک فرصت بالقوه نگاه کرد. با اینکه هر بحرانی دارای نتایج و اثرات منفی است، ولی تبعات ماندگار آن لزومی ندارد که منفی باقی بماند. حل و ریشهیابی مشکلات بوجود آمده، به همراه پاسخگویی بهنگام نه تنها ایرادات عینی و دلایل عقلی - منطقی، بلکه
به عقاید غیر عینی و مسائل احساسی - عاطفی جامعه میتواند بحران بوجود آمده را نهایتا به یک فرصت استثنایی جهت تقویت جمهوریت و نمایش انعطافپذیری نظام تبدیل کند. لذا مسئولان و مدیرانِ ارتباطی موظفند به ندای احساسی هر چند غیر منطقیِ مردمی که مخاطب آنها هستند واکنش نشان دهند و درصدد شفاف سازی و روشنگری مردم برآیند.
و اما درآخر یکی از مهمترین باورهای غلط که فرایند مدیریت بحران را دچار کندی و انفعال میسازد، این ذهینیت اشتباه و غلط است که بحرانها هر چند شدید هم باشند موقتی بوده و به صورت طبیعی بعد از گذشت زمان کافی کاملا مرتفع میشوند و شرایط به حالت عادی باز میگردد.
آخرین اخبار ویژه نامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.