این بار قوه قضاییه هم پای کار بازگشت هنرمندان به ایران؛ چرا هنرمندان به ایران باز نمی گردند ؟
پس از جنگ ۱۲روزه بار دیگر بحث بازگشت هنرمندان ایرانی مقیم خارج از کشور نقل محفل نشستهای رسمی و عمومی شده و در فضای رسانهای نیز جریانی تازه پیدا کرده است. سران قوا و مدیران ارشد دولت چهاردهم در اظهارنظرهای متعددی بر ضرورت گشایش مسیر بازگشت چهرهها تأکید کردهاند؛ موضوعی که در سه دهه گذشته بارها مطرح شده اما هنوز به شکل یک سیاست روشن، ساز و کار عملی تحقق آن مشخص نشده است.

به گزارش گروه رسانهای شرق،
پس از جنگ ۱۲روزه بار دیگر بحث بازگشت هنرمندان ایرانی مقیم خارج از کشور نقل محفل نشستهای رسمی و عمومی شده و در فضای رسانهای نیز جریانی تازه پیدا کرده است. سران قوا و مدیران ارشد دولت چهاردهم در اظهارنظرهای متعددی بر ضرورت گشایش مسیر بازگشت چهرهها تأکید کردهاند؛ موضوعی که در سه دهه گذشته بارها مطرح شده اما هنوز به شکل یک سیاست روشن، ساز و کار عملی تحقق آن مشخص نشده است.
مروری کوتاه بر گذشته نشان میدهد تقریباً در هر دورهای، بهویژه هنگام سفر مقامات عالی به مجامع بینالمللی یا در بزنگاههای سیاسی مهم، مسئله بازگشت چهرههای فرهنگی و هنری ایرانیِ ساکن خارج کشور پررنگ میشود و حتی در مواردی از جمله پس از تجربه جنگ ۱۲روزه، برخی هنرمندان نیز خودشان ابراز تمایل به بازگشت کردهاند. اما نبود سازوکار مشخص اجرایی و نهاد مشخصی که این روند را سامان دهد، عملاً موجب شده که این بحث بیشتر در سطح خواسته میان دوطرف باقی بماند و همین تجربه تکراری، نگاهی محتاطانه را در میان هنرمندان شکل دهد؛ اینکه به هنگام بازگشت قرار است با چه واکنشهایی مواجه شوند و اساسا ساز و کار برخورد با درخواستهای هنرمندان ایرانی ساکن خارج از کشور چیست؟؛ پرسشی که در آستانه سفر رییس جمهور به نیویورک پاسخ به آن بیش از همیشه مهم جلوه میکند.
بازگشتی که تنها به نفع هنرمندان نیست
با این حال، اهمیت بازگشت هنرمندان تنها در سطح شخصی یا صنفی خلاصه نمیشود. این موضوع پیش از هر چیز دیگری، یک مسئله فرهنگی ـ اجتماعی است. چهرههای هنری و فرهنگی بخشی از حافظه جمعی و تاریخی یک ملت هستند که در گذر زمان نیز تاثیرگذاری خود را از دست نداده و همچنان برخی از آنها حتی برای نسل جوان نیز محبوب و موثر هستند؛ بنابراین حضور یا غیبت آنها میتواند بر روحیه عمومی جامعه اثر بگذارد. بر این اساس پرواضح است که بازگشت این افراد، صرفاً به معنای گشایش مسیر فعالیت فردی برای آنها نیست، بلکه فرصتی برای بازسازی پلهای ارتباطی میان نسلها و کاهش شکافهای اجتماعی است. بسیاری از هنرمندانی که در خارج از کشور فعالیت میکنند، همچنان در حافظه فرهنگی مردم ایران زندهاند و آثارشان بخشی از خاطرات جمعی محسوب میشود. فراهم شدن امکان حضور دوباره آنان میتواند در ارتقای نشاط اجتماعی و تقویت سرمایه فرهنگی جامعه مؤثر باشد.
تکلیف مهم دولت به وزارت ارشاد
در همین راستا، برخی مقامات دولت چهاردهم نیز تأکید کردهاند که مسئله بازگشت ایرانیان و به شکل ویژهتر هنرمندان، باید بهعنوان یک دستورکار جدی دنبال شود. تا جایی که معاون اول رئیسجمهور در روزهای اخیر به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تکلیف کرد که زمینه بازگشت ایرانیان به ویژه هنرمندان ایرانی به کشور فراهم شود و گفت: «با توجه به راهبرد دولت برای بازگرداندن ایرانیان خارج از کشور به وطن از هنرمندان خارج از کشور دعوت میکنیم به کشور برگردند و باید زمینههای ورود آنانی که علاقمند به بازگشت به کشور هستند را فراهم و مسائل و مشکلات آنان را حل کنیم.»
بررسی درخواستهای بازگشت برخی هنرمندان
در سطح وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم بر همین رویکرد تأکید شده است؛ چنانچه وزیر فرهنگ در پاسخ به پرسش ایسنا درباره وضعیت هنرمندانی که پس از جنگ ۱۲روزه مواضعی همسو با کشورشان گرفتند، توضیح داد که نگاه کلان حاکمیت بهروشنی بر فرصتسازی برای وطندوستان چه در داخل و چه در خارج استوار است. به گفته او، اگرچه بدنه میانی نظام فرهنگی گاهی همچنان درگیر حساسیتها و پروندههای گذشته و حتی به تعبیر او ماندن در «دعواهای حیدری - نعمتی» است، اما در سطوح بالای تصمیمگیری از رأس حاکمیت تا سران قوا، رویکردی تازه برای کنار گذاشتن کینههای قدیمی و بازتعریف آرایش ملی وجود دارد. صالحی همچین تاکید کرد: «پس از جنگ درخواستهایی برای بازگشت مطرح شده که بررسی کردیم و برای برخی موارد حتی خودمان صحبت کردیم ببینیم زمینه چگونه است.» موضوعی که نیازمند فرصت بیشتر است تا مشخص شود این بررسیها و صحبتها سرانجام به چه نتیجهای خواهد رسید؟
مقاومت در بدنه میانی؛ فاصله میان نگاه کلان و اجرا
با این وجود اگرچه در سطح کلان حاکمیت، اجماع برای همگرایی فرهنگی و فراهم کردن شرایط بازگشت هنرمندان شکل گرفته، اما واقعیت این است که همانطور که وزیر ارشاد هم به آن اشاره کرد، در سطوح میانی همچنان مقاومتهایی دیده میشود تا جایی که او صراحتاً به این شکاف اشاره کرده و گفته بود: «ادبیات رهبری و رؤسای قوا بر فرصتسازی برای وطندوستان در داخل و خارج استوار است، اما برخی افراد در بدنه فرهنگی حاضر نیستند پروندهها را صفر کنند و نگاه تازهای بپذیرند.»
این اظهارات به روشنی نشان میدهد که بخش قابل توجهی از دشواری مسیر بازگشت این افراد، نه ناشی از مخالفتهای رسمی در سطح عالی، بلکه به دلیل کارشکنیهای پنهان و حساسیتهای باقیمانده در لایههای میانی است. پروندههای قدیمی، اختلافات گذشته و رویکردهای سلیقهای گاه مانعی در برابر تصمیمهای کلان میشوند و نتیجه آن، بیاعتمادی هنرمندان و علاقمندان به آنهاست که چشمانتظار گشایش واقعی هستند.
قوه مقننه و قضاییه پایِ کار بازگشت هنرمندان
از سوی دیگر، پیشتر و در خرداد ماه سال ۱۳۹۷ نیز حجت الاسلام والمسلمین محسنی اژهای که آن زمان در سمت سخنگوی قوه قضاییه مشغول به کار بود به ایسنا گفته بود: «هر کسی که ایرانی است؛ بازیگر و هنرمند فرقی نمیکند، میتواند به داخل کشور بیاید و هیچ ایرانی منعی برای ورود به کشور ندارد و هر کسی که باشد ولی اگر احیانا مرتکب جرمی شده و جرمش قابل گذشت نباشد و شاکی خصوصی داشته باشد، باید پاسخگو هم باشد ولی هیچ کس منع الورود نیست.»
در این میان نمایندگان مجلس شورای اسلامی نیز با تصویب «کلیات لایحه حمایت از ایرانیان خارج از کشور» همراهی خود در این زمینه را نشان دادند و مشخص میشود که حداقل در رأس قوای مقننه، مجریه و قضائیه، نگاه روشنی به بازگشت ایرانیان و به شکل ویژهتر هنرمندان و اهالی فرهنگ و ادب وجود دارد، اما در کنار این ظرفیتها، پرسش اساسی همچنان پابرجاست؛ چگونه میتوان از تکرار جلوگیری و وعدهها را عملیاتی کرد؟
سه مؤلفه مهم برای جلوگیری از شعارزدگی
تأکید بر بازگشت هنرمندان، اگر صرفاً در سطح کلمات باقی بماند، به مرور از اثرگذاری خود میکاهد و این در حالی است که جامعه امروز بیش از هر زمان دیگری به تجربه عملی و نتیجه ملموس نیاز دارد. در این شرایط، آنچه اهمیت دارد ایجاد یک ضابطه و چارچوب روشن و قابل اتکا برای اجرایی شدن این وعدهها است. این چارچوب میتواند چند مؤلفه اصلی داشته باشد که شامل تعیین یک نهاد متولی مشخص است که مسئولیت پیگیری روند بازگشت را بر عهده گیرد. شفافسازی شرایط و محدودیتهایی که ممکن است برای هنرمندان وجود داشته باشد و در نهایت اعتمادسازی متقابل میان دولت و جامعه هنری از ضرورتهای دیگر است. مرور وعدههای قبلی و تجربههای نیمهکاره گذشته نشان میدهد که بدون این سه مؤلفه، حتی پررنگترین وعدهها نیز در سطح شعار باقی خواهد ماند.
یک آزمون مهم برای ایجاد سرمایه اجتماعیِ حاکمیت
اکنون که سفر رئیسجمهور به نیویورک در پیش است، این موضوع میتواند نخستین آزمون جدی برای سنجش میزان عملی بودن سخنان اخیر مقامات باشد. آیا قرار است صرفاً پیامهای امیدوارکننده به جامعه منتقل شود یا در ادامه، شاهد طراحی و اجرای سازوکارهای عملی خواهیم بود؟ پاسخ به این پرسش، نه تنها برای هنرمندان بلکه برای جامعهای که چشمانتظار تغییرات واقعی است، اهمیت دارد.
با وجود همه این پرسشها، اما نمیتوان از جنبه امیدبخش ماجرا غافل شد. نفسِ تکرار دوباره این بحث در سطح رسمی، نشان میدهد که مسئله بازگشت هنرمندان همچنان در دستور کار قرار دارد و از حافظه عمومی پاک نشده است. اگر این بار، سخنان مقامات به شکل یک برنامه عملی دنبال شود، میتوان به ترسیم چشماندازی تازه امیدوار بود؛ وضعیتی که در آن شکافهای فرهنگی کاهش یابد و امکان بهرهمندی دوباره جامعه از ظرفیتهای هنرمندانی که سالها کار نکردند و یا به خاطر محدودیتها، کارهای درخور توجهی ارائه ندادند، فراهم شود.
تجربه سالهای گذشته نشان داده که وعده بازگشت هنرمندان، هرچند بارها تکرار شده، بدون سازوکار اجرایی پایدار به نتیجهای نرسیده است. این بار اما شرایط متفاوت است؛ فضای اجتماعی بعد از جنگ اخیر و نیز طرح دوباره این موضوع از سوی مقامات عالی، فرصتی تازه برای عبور از چرخه تکرار فراهم کرده است. انتظار عمومی از دولت چهاردهم این است که این فرصت را به برنامهای مشخص تبدیل کند؛ برنامهای که تکلیف هنرمندان را روشن کند و جای تردید و تصمیمهای مقطعی را بگیرد. اگر چنین چارچوبی تدوین شود، بازگشت هنرمندان دیگر یک وعده نخواهد بود، بلکه به سیاستی ماندگار بدل میشود که هم اعتماد جامعه فرهنگی را بازمیگرداند و هم سرمایه اجتماعی تازهای برای حاکمیت ایجاد میکند.
آخرین اخبار فرهنگ و هنر را از طریق این لینک پیگیری کنید.