روایت شمسالواعظین از احتمال حمله مجدد اسرائیل به ایران
شمسالواعظین در پاسخ به این پرسش که آیا امکان تکرار اشتباه 23 خرداد ماه از سوی اسراییل وجود دارد؟ میگوید: اسراییل یک اشتباه را دوبار تکرار نمیکند، بنابراین پس از حل معادله اوکراین و کسب دستاورد مورد نظر ترامپ، بعید است اسراییل امکان تنشآفرینی تازهای پیدا کند.
به گزارش گروه رسانهای شرق،
آیا میتوان حلقه ارتباطی منسجمی میان رخدادهای مهم بینالمللی از جمله «بحران اوکراین» و «تنازعات چین و امریکا» و «رخدادهای خاورمیانه» پیدا کرد؟ با افزایش احتمال فروکش کردن بحران اوکراین آیا شعله تنازع در خاورمیانه و سایر نقاط جهان از جمله تنگه تایوان، ونزوئلا و... بالا میگیرد؟ ماشاءالله شمسالواعظین در پاسخ به این پرسش، تاکید میکند که دادههای موجود حاکی است که پس از حل معادله اوکراین جهان به سمت دورهای از ثبات و کاهش تنش حرکت میکند. او با بازخوانی شرایط اروپا از یک طرف و کشورهای منطقه خاورمیانه تاکید میکند که جهان تاب تنشهای افزونتر را نخواهد داشت. در چنین مدلی، ایران نیز به عنوان یک قدرت منطقهای به کنشگری خواهد پرداخت و سهم خود را در تحولات آینده ایفا میکند.
شمسالواعظین در پاسخ به این پرسش که آیا امکان تکرار اشتباه 23 خرداد ماه از سوی اسراییل وجود دارد؟ میگوید: اسراییل یک اشتباه را دوبار تکرار نمیکند، بنابراین پس از حل معادله اوکراین و کسب دستاورد مورد نظر ترامپ، بعید است اسراییل امکان تنشآفرینی تازهای پیدا کند. این تحلیلگر با تکیه بر دادههای موجود به این واقعیت اشاره میکند همانطور که در جهان نظام تکقطبی به نقطه پایانی خود میرسد در منطقه نیز رویای تسلط اسراییل، هرگز عینیت نیافته و تحولات منطقه با حضور چند قدرت از جمله ایران تداوم پیدا میکند.
رخدادهای منطقهای و جهانی سمت و سوی خاصی پیدا کرده است. 3کانون اصلی رویارویی در منطقه و جهان قابل ردیابی است. جنگ روسیه –اوکراین؛ تنازعات امریکا و چین و تحرکاتی که در خاورمیانه جریان دارد. آیا میتواند یک رشته تحلیلی مشخص درباره این نقاط بحرانی شکل داد؟
به نظرم این سه حوزه را باید از هم تفکیک کرد، مگر اینکه از منظر ژئوپلیتیک و در مناقشه بین امریکا و چین از یک سو و ایالات متحده و روسیه از سوی دیگر، قرار باشد این بحرانها به هم پیوند زده شوند که البته قابل پیوند زدن هم هستند. به خصوص اینکه دست برتری که روسیه در بحران اوکراین روی زمین به دست آورده بسیاری از کشورها را وادار کرده که در ارتباط با خواستها و مطالبات اوکراین همچنین پذیرش پارهای از انتظارات و توقعات روسیه تجدید نظر کنند. در مورد خاورمیانه اما باید یک اصل اساسی مورد توجه قرار گیرد و آن اینکه رقبای ایالات متحده امریکا در خاورمیانه به مثابه رقیب امریکا در معادلات بینالمللی عمل نمیکنند. یعنی نمیتوان استدلال کرد که روسیه و امریکا در ازای حل معادلات اوکراین (به نفع روسیه) بر سر ایران معامله تازه ای را برنامهریزی خواهند کرد. روسیه چندان نفوذی در خاورمیانه ندارد که با توجه به آن نفوذ و موقعیت بخواهد در میز مذاکره با امریکا حاضر شود و برگ برندهای رو کند. بنابراین باید با شک و تهدید به شایعاتی که این 3بحران را به وصل میکنند، نگریست، من چنین اعتقادی ندارم. البته با قاطعیت هم نمیتوان گفت هیچ ارتباطی بین این 3بحران وجود ندارد، بلکه حرف من این است که ارتباط کمتری میان این 3بحران و بازیگران آن وجود دارد.
وقتی روسیه و چین در منطقه خاورمیانه از این اندازه نفوذ برخوردار نباشند که بخواهند در حد رقیب ایالات متحده، سر بلند کنند، سرنوشت رخدادهای منطقه خاورمیانه چگونه نوشته میشود؟ چه آلترناتیوی میتوان به جای این قدرتها متصور شد؟
آلترناتیو اصلی، ظهور و بروز نیروهای قدرتمند منطقهای است. قدرتهای جهانی باید به این قدرتهای منطقهای توجه کنند اگر این توجه صورت نگیرد، حوادثی از جنس 7اکتبر همچنان محتمل خواهد بود. بسترها و قلمروهای بسیاری در منطقه وجود دارند که آنها استعداد درونی، محیطی و اقلیمی تکرار رویدادهای شبیه 7اکتبر را دارند. بر خلاف ادعاهای اسراییل، منطقه به هیچ عنوان خلع سلاح نشده است. دست کم در ارتباط با برخی محورها میتوان گفت که منطقه هنوز وارد آزمون نهایی در مواجهه با اسراییل و امریکا نشده است. لذا باید به مطالبات یک قدرت منطقهای مانند ایران نیز توجه شود.
این توجه به چه شکل و شمایلی باید صورت گیرد؟ غرب چه کار باید بکند تا مطالبات ایران در آن لحاظ شده باشد؟
این توجه به دو شکل قابلیت اجرا دارد. نخست این مذاکره و دیپلماسی است که قابلیت کنترل و مدیریت بحران و تقسیم منافع همچنین مشارکت در حل معادلات را دارد. روش دوم که روش رادیکالی است از طریق خشونت و تنازع و جنگ شکل میگیرد. ایالات متحده 2مساله را در کنار هم مدیریت میکند. اول نمایش قدرت که نماد آن در حمله به تاسیسات هستهای ایران نمایان شد. اخیرا ناتو هم تهدیداتی علیه ایران را آغاز کرده است. مسیر دوم استفاده از دیپلماسی در عین نشان دادن چنگ و دندان علیه ایران است. ایران اما در حال پیشروی و حرکت است. ایران در خصوص دیپلماسی به دلیل بیاعتمادی دو طرف (ایران و امریکا) محتاطانه قدم بر میدارد. از یک طرف آمادگیاش برای مذاکره را اعلام میکند و از سوی دیگر بر بیهودگی مذاکره با امریکا به دلیل شرایط تحمیلی پافشاری میکند. در یک چنین فضایی آنچه که در بحران خاورمیانه غلبه پیدا کرده، چنگ و دندان نشان دادن است. دو طرف هم این رویکرد را در حد اعلا دنبال میکنند.
تحلیل خود شما چیست، فکر میکنید اسراییل و امریکا ریسک تنازع دوباره را به جان میخرند؟
همچنان معتقدم اسراییل به سمت تکرار تجربه 23 خرداد نخواهد رفت، مگر اینکه یک رخداد غیر مترقبه ناگهانی رخ دهد. آن رخداد ناگهانی، بازسازی کامل و ادیت کردن سیستمهای معیوب گنبد آهنین و تاد و پیکان داوود و...است. این سامانهها در جنگ 12 روزه عیوب خود را کاملا نمایان ساختند. آسیبهایی که موشکهای ایران به حیفا و عسقلان و تل آویو و بئر السبع و...وارد ساختند بسیار جدی بود. روزهای ابتدایی جنگ که من این حرفها را میزدم، میگفتند، شمس الواعظین مبالغه میکند اما امروز اسنادی که در داخل اسراییل منتشر میشوند، میگویند که ایران در جنگ 12 روزه به ویژه از چهارمین روز به بعد بهطور مشخص روز آخر تا 7بامداد، برتری موشکی خود را دیکته کرد.
آسمان کل فلسطین تاریخی به روی ایران باز بود. هرگاه ایران اراده میکرد هر نقطه اسراییل را هدف قرار میداد. این چنگ و دندانهایی که دو طرف نشان میدهند، در واقع دیپلماسی چنگ و دندان است. چون دیپلماسی مذاکره در حالت تعلیقی به سر میبرد، دیپلماسی چنگ و دندان جایگزین آن شده است.
در این چنگ و دندان نشان دادن برتری از آن کدام طرف است و آیا این چنگ و دندان نشان دادن به رویارویی منجر میشود؟
معتقدم دو طرف از منظر قدرت بازدارنده، تقریبا برابر هستند. اینکه آیا این روند به رویارویی نظامی دوباره منجر میشود؟ به نظرم مشروط است. اگر اسراییل موفق شود ایرادات اساسی خود را در پدافند بهطور کامل برطرف کند، امکان ماجراجویی دوباره این رژیم با پذیرش واکنشهای تند ایران وجود دارد. البته این آخرین ریسک اسراییل خواهد بود، چرا که اسراییل تجربههای ناکامی را دوباره تکرار نمیکند. درباره ارتباط پایان جنگ در اوکراین با خاورمیانه، بر خلاف بسیاری از تحلیلگران که میگویند وقتی جبهه اوکراین آرام شود، ممکن است سایر جبههها از جمله جبهههای خاورمیانه شعله ور شود، معتقدم جهان پس از پایان جنگ روسیه-اوکراین به سمت آرامش بیشتر میرود. فعلا قاره اروپا از جنگ خسته است.
بخش قابل توجهی از درآمد ملی اروپا صرف این جنگ شده و این بسیار خسارت بار است. تورم در اروپا فزاینده شده، مهاجرت معکوس و مشکلات تلنبار شدهاند. بنابراین معتقدم پس از پایان جنگ در اوکراین جهان به سمت آرامش بیشتر میرود. اینکه نتانیاهو در اسراییل بر طبل رویارویی با ایران قبل از حل مساله اوکراین میکوبد ناشی از این تحلیل است که پایان جنگ اوکراین که یک دستاورد دیپلماتیک برای ترامپ است، شرایطی را ایجاد میکند که اسراییل دیگر نمیتواند روند رویارویی با ایران را پیگیری کند. لذا فضا به سمت ترک مخاصمه و پایان رویارویی ایران و امریکا علیه یکدیگر سوق پیدا میکند. تنها به این دلیل است که ممکن است اسراییل به سمت ماجراجویی برود. روسیه امروز دست برتر در اوکراین را دارد و نیازی ندارد تا برای پیشبرد هدفهای تاکتیکی خود در اوکراین از برگهای دیگر از جمله ایران استفاده کند.
روسیه در اوکراین دست برتر را دارد، پوتین خوشحال است و بسیار هپی صحبت میکند. از چند روز قبل تا امروز چندین ایالت اوکراین را تصرف کرده است. این تصرف سرزمینی به گونهای است که اوکراین دیگر نمیتواند فکر پس گرفتن آن را در مخیله خود بگنجاند. بر این اساس اوکراین آرام آرام در حال کنار آمدن با مفهوم واگذاری بخشی از اراضی خود به روسیه است. روسیه در این زمینه از یک طرف دست برتر را دارد از سوی دیگر میداند اروپا به گاز و نفت روسیه نیازمند است.
پس از پایان جنگ اوکراین و روسیه، نقش ایران در ایجاد این فضای آرام و صلح طلبانه که شما تشریح کردید چیست؟
امریکا نتوانسته به هیچکدام از قولهای خود به اروپا عمل کند. قطر هم توان تامین این حجم از نیاز اروپا به انرژی و گاز را ندارد. غرب به نفت و گاز ایران احتیاج مبرم دارد. لذا پس از پایان تنازع روسیه-اوکراین میخواهند به سمت نوعی مصالحه وآرامش نسبی حرکت کنند. فکر میکنم در این مرحله جایگزین همه این بحرانها در یک رویارویی خاص تجلی میکند. این رویارویی میان امریکا و چین بر سر تایوان خواهد بود.
چین هم مانند روسیه طرف پیروز ماجراست.چین در جنگ تعرفهها با ارامش و صبوری بازی را برد. درصدی که مایل به اعمال آن بود را از طریق مقابله با مثلی که انجام داد به دست آورد. امریکا میخواهد نقطه ثقل رویاروییهای خود را به چین منتقل کند. اخیرا نخست وزیر حزب کارگر انگلیس اعلام کرد، جهان با یک ابرقدرت جدید با دانش، هوش مصنوعی، پشت کار قوی مردمش و قدرت اقتصادی بالا روبه رو شده. او تاکید کرده که چین به زودی به عنوان ابرقدرت جدید جهان ظهور میکند.
عملا جهان از حالت تک قطبی که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوری ایجاد شود بود خارج شده است. روسیه در جنگ اوکراین قدرت نظامی خود را بازیابی کرده است. چین هم قطب دیگر این جهان خواهد بود. دو کشور اتمی با قدرت نظامی و اقتصادی بالا. امریکا اما تلاش میکند مسائل چین را از مسائل روسیه جدا کند. امریکا اتحاد این دو قدرت بزرگ را مانع هژمونی خود در عرصه جهانی میداند، بنابراین تلاش میکند این دو را از هم تفکیک کند. اما به دلایل ایدئولوژیک و پیشینه تاریخی این دو کشور، اتحاد استراتژیک این دو قدرت محتمل است.
ایران در این صف کشی تازه چه شرایطی خواهد داشت؟
بازیگری مثل ایران وقتی با تکیه بر مشارکت در این جبهه (نمی گویم مشارکت استراتژیک یا هم پیمانی استراتژیک) به عنوان بازیگر مهم منطقهای به رسمیت شناخته خواهد شد. درآینده پس از پایان رویاروییها و تنازعات و چالشها و آخرین ریسکی که اسراییل ممکن است صورت دهد، ایران به عنوان یک قدرت منطقهای به رسمیت شناخته میشود. معنای این ظهور قدرتمند ایران این است که در خاورمیانه هم مانند سایر نقاط جهان، ظهور یک قدرت انحصاری و تک قطبی را نخواهیم داشت و ایران به مثابه یک قدرت مهم منطقهای ایفای نقش خواهد کرد.
آخرین اخبار سیاست را از طریق این لینک پیگیری کنید.