گزارش «شرق» از پاسخ جبلی به برگزاری مناظره میان روحانی و جلیلی در صدا و سیما
یک «خبر» و هزار معنا
در هفتههای اخیر، بار دیگر موضوع مناظره میان سعید جلیلی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و حسن روحانی، رئیسجمهور سابق، در صدر اخبار سیاسی و رسانهای کشور قرار گرفت. ماجرا به بیش از یک سال قبل بازمیگردد که پیشنهاد اولیه از سوی روحانی مطرح شده بود، اما تا همین اواخر پاسخی از سوی جلیلی به آن داده نشد. اکنون او در یک نشست پرسش و پاسخ اعلام کرده که آماده رویارویی است.


به گزارش گروه رسانهای شرق،
موسی موحد: در هفتههای اخیر، بار دیگر موضوع مناظره میان سعید جلیلی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و حسن روحانی، رئیسجمهور سابق، در صدر اخبار سیاسی و رسانهای کشور قرار گرفت. ماجرا به بیش از یک سال قبل بازمیگردد که پیشنهاد اولیه از سوی روحانی مطرح شده بود، اما تا همین اواخر پاسخی از سوی جلیلی به آن داده نشد. اکنون او در یک نشست پرسش و پاسخ اعلام کرده که آماده رویارویی است. در همین میان، پرسش مهمی در افکار عمومی شکل گرفت که آیا این مناظره قرار است در رسانه ملی برگزار شود؟ پاسخ صریح پیمان جبلی، رئیس صداوسیما که با تکرار چندباره واژه «خیر» همراه بود، نقطه پایانی بر گمانهزنیها گذاشت. اما این پاسخ در ظاهر ساده، در واقع لایههای متعددی از تحلیل سیاسی، رسانهای و امنیتی را در خود دارد.
صداوسیما در چنبره جلیلیها؛ وقتی تریبون امکان نقد نمیدهد
یکی از اصلیترین دلایل مخالفت صداوسیما با برگزاری چنین مناظرهای، به ساختار درونی سازمان و شبکه ارتباطی نزدیک به جلیلی بازمیگردد. طی سالهای اخیر، بهویژه پس از ورود جلیلی به رقابتهای انتخاباتی سال گذشته، نوعی پیوند آشکار میان حلقه رسانهای او و مدیران صداوسیما شکل گرفته است. این موضوع نهتنها در جهتدهی اخبار و برنامهها، بلکه حتی در انتصابات مدیریتی نیز قابل مشاهده است. حضور برادر سعید جلیلی در مقام معاون رئیس سازمان صداوسیما نمونهای روشن از این ارتباط ساختاری است. چنین موقعیتی عملا نوعی سپر حفاظتی برای جلیلی ایجاد کرده است؛ سپری که مانع میشود رسانه ملی بستری برای نقد جدی یا حتی پرسشگری واقعی درباره کارنامه او باشد. در فضای رسانهای، تریبون تلویزیون همیشه بهعنوان «زمین بازی اصلی» در شکلدهی افکار عمومی عمل کرده است. حال اگر این زمین در اختیار جریانی خاص باشد، طبیعی است که هیچ علاقهای به بازکردن دروازههای آن برای رقیب وجود نداشته باشد. حتی اگر فرض کنیم جلیلی به پشتوانه حمایتهای درونی صداوسیما در مناظره بتواند دست بالا را داشته باشد، باز هم تضمینی برای جلوگیری از ضربهپذیری او وجود ندارد، چراکه در یک مناظره رودررو، کافی است روحانی با تکیه بر حافظه تاریخی و جایگاه خود در سطوح بالای نظام، یک اشاره یا افشاگری کوتاه مطرح کند تا فضای رسانهای بهطور کامل تغییر یابد. از این رو، تصمیم پیمان جبلی در اصل انعکاس یک نگرانی جدی است که «رسانه ملی نمیخواهد به صحنهای برای تخریب جلیلی بدل شود». این موضوع بهویژه وقتی اهمیت مییابد که بدانیم جلیلی در سالهای گذشته همواره تلاش کرده خود را بهعنوان چهرهای اصولگرا، پاکدست و ایدئولوژیک معرفی کند. اما هرگونه بازشدن پروندههای گذشته، چه در حوزه سیاست خارجی و چه در عرصههای مدیریتی، میتواند این تصویر را دچار خدشه کند. برای همین است که رسانه ملی ترجیح میدهد بهجای ورود به این میدان پرخطر، اساسا اصل ماجرا را مسکوت بگذارد.
تجربه انتخابات و هراس از تکرار شکست رسانهای
اگر به حافظه سیاسی جامعه برگردیم، انتخابات ریاستجمهوری گذشته نمونه روشنی از ناکامی جلیلی است. در آن دوره، رسانه ملی به شکل آشکار تمام ظرفیت خود را برای تقویت جایگاه او به کار گرفت. از اختصاص برنامههای ویژه تا تریبونهای متعدد برای سخنرانی و حضور در قالب کاندیدای اصلی و حتی پوششی، همه چیز در خدمت این بود که جلیلی بتواند موقعیت خود را تثبیت کند. با این حال، نتیجه نهایی چیز دیگری شد. او در نهایت نتوانست اعتماد اکثریت را جلب کند و حتی با وجود پشتیبانیهای گسترده، به کرسی ریاستجمهوری نرسید. این تجربه تلخ، در حافظه مدیران رسانه ملی و البته حامیان جلیلی باقی مانده است. این تجربه دور و درازی نیست و همین پارسال رخ داد. آنان بهخوبی دریافتهاند که فضای مناظره و رقابت واقعی، قابل کنترل کامل نیست. حتی اگر به لحاظ فنی و اجرایی تلاش شود شرایط به سود یک طرف تنظیم شود، باز هم عنصر پیشبینیناپذیر مناظره زنده میتواند ورق را برگرداند. نمونههای متعدد از مناظرات گذشته نشان دادهاند که حتی با وجود چندین کاندیدای پوششی، یک نگاه متفاوت میتواند فضای انتخابات یا افکار عمومی را بهطورکلی تغییر دهد. از همین منظر است که صداوسیما در برابر پیشنهاد روحانی و پاسخ مثبت جلیلی، عملا عقبنشینی کرده است. چراکه شکست دوباره جلیلی در برابر روحانی، آن هم در مقابل چشم میلیونها بیننده، نهتنها به چهره او ضربه میزند بلکه به اعتبار رسانه ملی هم لطمهای جدی وارد خواهد کرد. تصور کنید رسانهای که سالها از یک چهره خاص حمایت کرده، ناگهان شاهد فروپاشی آن تصویر در یک مناظره زنده باشد. پیامد چنین اتفاقی چیزی فراتر از یک شکست فردی است و میتواند به تضعیف جایگاه کلان رسانه ملی منجر شود؛ بنابراین مدیران این سازمان ترجیح میدهند اصلا وارد چنین میدان پرریسکی نشوند.
ضرورت انسجام ملی در شرایط بحرانی
تحلیل دیگری که میتوان بر پاسخ پیمان جبلی سوار کرد، مربوط به شرایط کلی کشور است. در حال حاضر، ایران در یکی از پیچیدهترین مقاطع سیاسی و اقتصادی خود قرار دارد. بازگشت قطعنامههای شورای امنیت، فشارهای بینالمللی و وضعیت شکننده اقتصادی، همه دستبهدست هم دادهاند تا فضای داخلی نیازمند انسجام و همبستگی باشد. در چنین شرایطی، هر رخداد رسانهای که بتواند تنشهای سیاسی را تشدید کند، بهعنوان یک تهدید امنیتی تلقی میشود. مناظره میان روحانی و جلیلی، بهطور طبیعی ظرفیت بالایی برای ایجاد شکافهای تازه دارد. دو چهرهای که هرکدام نماد یک رویکرد متفاوت در سیاست داخلی و خارجیاند، اگر در برابر هم قرار بگیرند، بدون شک موضوعات حساسی را از افراد حساس به میان خواهند کشید. این مناظره میتواند به میدان اتهامزنی متقابل تبدیل شود؛ جلیلی، روحانی را به کوتاهی در برجام و مدیریت اقتصادی متهم کند و روحانی هم کارنامه جلیلی را در مذاکرات هستهای یا دیگر عرصهها زیر سؤال ببرد. نتیجه چنین رویارویی، قطببندی جدیدی در جامعه خواهد بود که شاید تا مدتها اثرات آن باقی بماند. از همین رو، مخالفت صداوسیما صرفا بازتاب یک تصمیم در سطح رسانه نیست، بلکه ناشی از سیاستهای کلان میتواند باشد. دستگاههای بالادستی در این مقطع تمایلی ندارند تریبونی ایجاد شود که بهطور مستقیم یا غیرمستقیم باعث تشدید اختلافات شود. به بیان سادهتر، اولویت اصلی امروز کشور مدیریت بحران است، نه بازکردن جبهههای تازه سیاسی. بنابراین تصمیم به عدم برگزاری مناظره را باید در چارچوب همین ضرورت انسجام ملی تفسیر کرد.
روحانی بهعنوان صندوق اسرار؛ ریسک افشاگریهای غیرقابل پیشبینی
اما شاید مهمترین دلیل نگرانی از برگزاری چنین مناظرهای به شخصیت و موقعیت حسن روحانی بازگردد. او تنها یک رئیسجمهور اسبق نیست؛ بلکه فردی است که از دوران انقلاب و جنگ تحمیلی در متن حساسترین تحولات کشور حضور داشته است. بسیاری از فعالان سیاسی او را «صندوق اسرار نظام» میدانند؛ کسی که نهتنها از جزئیات مذاکرات و تصمیمات کلان آگاه است، بلکه در بسیاری از موارد، خود از تصمیمسازان اصلی بوده است. اگر چنین فردی در یک مناظره زنده مقابل سعید جلیلی بنشیند، هیچ خط قرمزی قابل پیشبینی نیست. او میتواند با استناد به اسناد، خاطرات و مشاهدات مستقیم خود، موضوعاتی را مطرح کند که دامنه آن از شخصیتهای زنده تا چهرههای درگذشته را شامل شود. هرچند روحانی بعد از پنج دهه سیاستورزی میداند چه بگوید یا چه نگوید، اما هیچ چیزی قابل پیشبینی نیست. در چنین فضایی، احتمال شکلگیری افشاگریهای ناخواسته بسیار بالاست. این افشاگریها ممکن است نهتنها جلیلی بلکه دیگر نهادها و افراد را نیز تحت فشار قرار دهد. از سوی دیگر، حتی اگر فرض کنیم مناظره بهصورت زنده پخش نشود و در قالب ضبطشده روی آنتن برود، باز هم پرسشهای جدی مطرح خواهد شد که چرا این مناظره زنده نبود؟ چه بخشهایی سانسور شد؟ آیا مخاطبان میتوانند به نسخه پخششده اعتماد کنند؟ همین پرسشها بهخودیخود میتواند هزینه سیاسی و رسانهای سنگینی ایجاد کند. بنابراین در هر دو حالت، چه زنده و چه ضبطشده برگزاری مناظره با روحانی، ریسکی بزرگ برای صداوسیما و حتی حاکمیت خواهد بود.
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.