|

آيا ايران ثروتمند است؟

عليرضا سلطاني . کارشناس اقتصاد انرژي

باوري ديرپا در ذهن ايرانيان نقش بسته، مبني بر اينکه ايران کشوري ثروتمند است. پيدايش منابع نفت و بعدها گاز که ايران را تبديل به يکي از دارندگان بزرگ ذخاير اين دو ماده مهم کرد، مبناي اصلي اين باور است. اين باور بيش از يک قرن است که بر روندهاي اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و سياسي جامعه ايران سايه افکنده است. ايرانيان سال‌هاست با رؤيا و سوداي ثروتمندي کشور گذران امور مي‌کنند، بدون اينکه در عمل طعم ثروتمندي را بچشند و از آن لذت ببرند. هرچند اين باور از نظر رواني انرژي مثبتي براي يک جامعه محسوب مي‌شود، اما بايد اذعان کرد وجود آن درصورتي‌که به شکل باور باقي بماند، مانند آنچه درباره ايران مصداق دارد، از یک طرف مانع بزرگي براي کار و حرکت جامعه و به معناي کامل‌تر توسعه است و از طرف ديگر، زمينه را براي سوءاستفاده از آن فراهم مي‌كند. اگرچه گذشت زمان رؤيای ثروتمندي کشور را براي ايرانيان محقق نكرده، اما با وجود تغيير مبناي ثروتمندي کشورها و جوامع از منابع طبيعي و خام به منابع انساني، سرمايه‌هاي اجتماعي و بهره‌مندي از علم و دانش، دل‌کندن از اين باور همچنان سخت به نظر مي‌رسد. اما واقعيت چيست؟ آيا ايران واقعا بدون درنظرگرفتن تحول در منابع ثروتمندي و صرفا با تکيه بر منابع طبيعي و آن‌هم نفت و گاز، کشوري ثروتمند است؟ ايران در حال حاضر، بزرگ‌ترين دارنده ذخاير هيدروکروبوري دنيا (مجموع ذخاير نفت و گاز) به حساب مي‌آيد. ايران بر اساس آمار رسمي و تأييدشده مراجع معتبر بين‌المللي، حدود 158 ميليارد بشکه نفت (9.3درصد از کل منابع نفتي دنيا) و حدود 33 هزار ميليارد مترمکعب گاز (18 درصد دنيا) در اختيار دارد. با توجه به محدوديت توزيع منابع نفت و گاز در دنيا و انحصار اين منابع در کشورهايي معدود، وجود بزرگ‌ترين ذخاير نفت و گاز در ايران در مقايسه با ديگر کشورها و اهميت دراختيارداشتن اين منابع از نظر اقتصادي و سياسي، عامل بزرگ ثروت به شمار مي‌آيند، اما واقعيت اين است که توان ثروت‌آفريني اين منبع با گذشت زمان در مقايسه با ديگر منابع و به‌ویژه منابع جديد ثروت که از علم و دانش نشئت مي‌گيرد، کاهش يافته است. با يک حساب ساده، ارزش کل اين منابع را مي‌توان تخمين زد و بعد بر اساس آن نتيجه گرفت که آيا اين ميزان منابع مي‌تواند نشان از ثروتمندي ايران باشد يا نه؟ با درنظرگرفتن نرخ 50دلاري براي هر بشکه نفت، با فرض توليد همه منابع، ارزش کل منابع نفتي ايران در حال حاضر رقمي حدود هفت‌هزارو 900 ميليارد دلار است. ارزش منابع گازي کشور نيز بر مبناي متوسط هر مترمکعب 13 سنت، در حال حاضر و با فرض توليد همه منابع گازي، رقمي حدود چهارهزارو 290 ميليارد دلار تخمين‌ زده می‌شود؛ بنابراين جمع ارزش مالي منابع هيدروکربوري کشور، رقمي در حدود 12 هزار ميليارد دلار است.
اين رقم وقتي با توليد ناخالص داخلي برخي کشورها مانند آمريکا (18هزار ميليارد دلار)، چين (12هزار ميليارد دلار) و حتي ايران (500 ميليارد دلار) مقايسه مي‌شود، رقم بالايي به نظر نمي‌رسد. در واقع آمريکا در يک سال، يک‌و‌نيم برابر کل ارزش ذخاير نفت و گاز ايران و چين معادل ارزش کل ذخاير نفت و گاز ايران، فعاليت اقتصادي دارند. به‌اين‌ترتيب، آيا مي‌توان پذيرفت ايران به لحاظ نفت و گاز کشور ثروتمندي است؟ پاسخ به‌طور طبيعي منفي است. واقعيت اين است که ارزش منابع طبيعي و خام در دنيا رو به کاهش بوده و خواهد بود. يک بشکه نفت پنج‌دلاري در سال 1870، در اصل ارزشي معادل 120 دلار کنوني داشته است. ارزش نفت 50‌دلاري فعلي نسبت به 150 سال گذشته، بيش از دو برابر کاهش يافته است. ديگر هيچ کشوري نمي‌تواند بر مبناي منابع طبيعي و ذخاير معدني خود ادعاي ثروتمندي کند. امروزه در دنيا کشورهايي وجود دارند که بدون داشتن کمترين منابع طبيعي و ذخاير معدني، در زمره کشورهاي ثروتمند دنيا قرار دارند؛ از اين کشورها می‌توان به تايوان، سنگاپور و بسياري از کشورهاي پيشرفته ديگر اشاره کرد. مبناي ثروت اين کشورها، نيروي انساني متخصص و ماهر و همچنين توليد علم و فناوري است. به فرض، اگر امکان اين وجود داشت که
12‌هزار ميليارد دلار اين ميزان پول را يک‌جا به دست آورد و بين جمعيت کنوني ايران (90 ميليون نفر) تقسيم کرد، سهم هر ايراني رقمي در حدود 130 هزار دلار مي‌شد. اين رقم درآمد متوسط يک خانواده چهارنفره در چهار سال بر اساس معيارهاي جهاني است. در اینجا يک واقعيت مهم را نيز نبايد فراموش کرد و آن اينکه درست است ارزش اين منابع هيدروکربوري حدود 12 هزار ميليارد دلار است، اما اين منابع اولا در يک پروسه زماني تقريبا صدساله بايد استحصال شده و به پول تبديل شود و ثانيا، چندين نسل که جمعيتي بالغ بر 200 ميليون نفر در اين پروسه زماني است، بايد از اين منابع و ارزش مالي آن منتفع شوند. منابع نفت و گاز ايران اگرچه نمي‌تواند نشان بالفعل ثروتمندي کشور باشد، اما منشأ بالقوه ثروت به شمار مي‌آيد؛ به شرطي که نگاه مصرفي به اين منابع نداشته باشیم، بلکه منابع مالي حاصل از توليد و فروش اين منابع، صرف سرمايه‌گذاري براي توليد و افزايش ثروت شود. البته پيش از آن بايد فکري به حال مصرف بي‌رويه انرژي در کشور کرد که خواسته يا ناخواسته به صورت مستقيم اين ثروت بالقوه را به تاراج برده است. بر اساس اعلام مقامات دست‌اندرکار، مصرف کنوني انرژي در ايران معادل 5.5 ميليون بشکه نفت است که امري بي‌سابقه در جهان محسوب مي‌شود. بايد اذعان کرد توليد هرچه بيشتر از منابع نفتي و گازي و فروش آن و در مقابل کسب منابع مالي در شرايط کنوني، به شرط هدايت اين منابع به سوي سرمايه‌گذاري و توليد ثروت بيشتر، امري عقلاني و اقتصادي است. دليل اين مهم نيز چنانچه در سطور گذشته اشاره شد، کاهش تدريجي ارزش انرژي‌هاي فسيلي در گذر زمان است. بنابراين هرچه سريع‌تر و بيشتر اين منابع استخراج شده و تبديل به پول شود، به نفع کشور است. اقدام عقلاني ديگر در اين زمينه که به ثروت‌آفريني منابع نفت و گاز کمک بيشتري مي‌کند، تبديل منابع خام به فراورده و فروش آن است. ارزش واقعي يک بشکه نفت خام با قيمت 50 دلار، ارزشي معادل حداقل صد دلار است. در واقع به‌کارگيري فناوري و تکنولوژي براي تبديل نفت خام به انواع فراورده، ارزش افزوده‌اي معادل قيمت نفت خام ايجاد مي‌کند که قدرت ثروت‌آفريني آن چه‌بسا بيشتر از نفت خام است. بنابراين در درجه اول، اقتصاد کشوري مانند ايران بايد از تمرکز بر نفت و گاز به‌عنوان منابع اصلي ثروت دست برداشته و در تدارک ايجاد زمينه‌هاي واقعي ثروت‌آفريني بر مبناي بهره‌گيري از توانمندي‌ها و ظرفيت‌هاي نيروي انساني و توليد علم و تکنولوژي برآيد، در درجه دوم دولتمردان و سپس مردم بايد باور ثروتمندبودن بر‌اساس منابع نفت و گاز را فراموش کرده و با نگاهي جديد به اين منابع، به فکر ثروت‌آفريني از منابع نفت و گاز باشند. فرصت بهره‌گيري از منافع نفت وگاز براي توليد ثروت نيز محدود است. اين منابع نمي‌توانند ارزشي ثابت و پايدار در آينده داشته باشند. بنابراين بايد نگاه سنتي به اين منابع و چگونگي بهره‌گيري از آنها در توليد ثروت و در نهايت ايجاد رفاه، از بين رفته و نگاهی جديد و اقتصادي بر آن حاکم شود. منابع بي‌بديل نفت و گاز بايد پشتوانه‌اي براي حرکت اقتصاد کشور به سمت توليد ثروت بر مبناي علم و دانش باشند. در اصل محور اصلي توليد ثروت، علم و دانش است که منابع نفت و گاز اين محور را حمايت مي‌کنند.
باوري ديرپا در ذهن ايرانيان نقش بسته، مبني بر اينکه ايران کشوري ثروتمند است. پيدايش منابع نفت و بعدها گاز که ايران را تبديل به يکي از دارندگان بزرگ ذخاير اين دو ماده مهم کرد، مبناي اصلي اين باور است. اين باور بيش از يک قرن است که بر روندهاي اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و سياسي جامعه ايران سايه افکنده است. ايرانيان سال‌هاست با رؤيا و سوداي ثروتمندي کشور گذران امور مي‌کنند، بدون اينکه در عمل طعم ثروتمندي را بچشند و از آن لذت ببرند. هرچند اين باور از نظر رواني انرژي مثبتي براي يک جامعه محسوب مي‌شود، اما بايد اذعان کرد وجود آن درصورتي‌که به شکل باور باقي بماند، مانند آنچه درباره ايران مصداق دارد، از یک طرف مانع بزرگي براي کار و حرکت جامعه و به معناي کامل‌تر توسعه است و از طرف ديگر، زمينه را براي سوءاستفاده از آن فراهم مي‌كند. اگرچه گذشت زمان رؤيای ثروتمندي کشور را براي ايرانيان محقق نكرده، اما با وجود تغيير مبناي ثروتمندي کشورها و جوامع از منابع طبيعي و خام به منابع انساني، سرمايه‌هاي اجتماعي و بهره‌مندي از علم و دانش، دل‌کندن از اين باور همچنان سخت به نظر مي‌رسد. اما واقعيت چيست؟ آيا ايران واقعا بدون درنظرگرفتن تحول در منابع ثروتمندي و صرفا با تکيه بر منابع طبيعي و آن‌هم نفت و گاز، کشوري ثروتمند است؟ ايران در حال حاضر، بزرگ‌ترين دارنده ذخاير هيدروکروبوري دنيا (مجموع ذخاير نفت و گاز) به حساب مي‌آيد. ايران بر اساس آمار رسمي و تأييدشده مراجع معتبر بين‌المللي، حدود 158 ميليارد بشکه نفت (9.3درصد از کل منابع نفتي دنيا) و حدود 33 هزار ميليارد مترمکعب گاز (18 درصد دنيا) در اختيار دارد. با توجه به محدوديت توزيع منابع نفت و گاز در دنيا و انحصار اين منابع در کشورهايي معدود، وجود بزرگ‌ترين ذخاير نفت و گاز در ايران در مقايسه با ديگر کشورها و اهميت دراختيارداشتن اين منابع از نظر اقتصادي و سياسي، عامل بزرگ ثروت به شمار مي‌آيند، اما واقعيت اين است که توان ثروت‌آفريني اين منبع با گذشت زمان در مقايسه با ديگر منابع و به‌ویژه منابع جديد ثروت که از علم و دانش نشئت مي‌گيرد، کاهش يافته است. با يک حساب ساده، ارزش کل اين منابع را مي‌توان تخمين زد و بعد بر اساس آن نتيجه گرفت که آيا اين ميزان منابع مي‌تواند نشان از ثروتمندي ايران باشد يا نه؟ با درنظرگرفتن نرخ 50دلاري براي هر بشکه نفت، با فرض توليد همه منابع، ارزش کل منابع نفتي ايران در حال حاضر رقمي حدود هفت‌هزارو 900 ميليارد دلار است. ارزش منابع گازي کشور نيز بر مبناي متوسط هر مترمکعب 13 سنت، در حال حاضر و با فرض توليد همه منابع گازي، رقمي حدود چهارهزارو 290 ميليارد دلار تخمين‌ زده می‌شود؛ بنابراين جمع ارزش مالي منابع هيدروکربوري کشور، رقمي در حدود 12 هزار ميليارد دلار است.
اين رقم وقتي با توليد ناخالص داخلي برخي کشورها مانند آمريکا (18هزار ميليارد دلار)، چين (12هزار ميليارد دلار) و حتي ايران (500 ميليارد دلار) مقايسه مي‌شود، رقم بالايي به نظر نمي‌رسد. در واقع آمريکا در يک سال، يک‌و‌نيم برابر کل ارزش ذخاير نفت و گاز ايران و چين معادل ارزش کل ذخاير نفت و گاز ايران، فعاليت اقتصادي دارند. به‌اين‌ترتيب، آيا مي‌توان پذيرفت ايران به لحاظ نفت و گاز کشور ثروتمندي است؟ پاسخ به‌طور طبيعي منفي است. واقعيت اين است که ارزش منابع طبيعي و خام در دنيا رو به کاهش بوده و خواهد بود. يک بشکه نفت پنج‌دلاري در سال 1870، در اصل ارزشي معادل 120 دلار کنوني داشته است. ارزش نفت 50‌دلاري فعلي نسبت به 150 سال گذشته، بيش از دو برابر کاهش يافته است. ديگر هيچ کشوري نمي‌تواند بر مبناي منابع طبيعي و ذخاير معدني خود ادعاي ثروتمندي کند. امروزه در دنيا کشورهايي وجود دارند که بدون داشتن کمترين منابع طبيعي و ذخاير معدني، در زمره کشورهاي ثروتمند دنيا قرار دارند؛ از اين کشورها می‌توان به تايوان، سنگاپور و بسياري از کشورهاي پيشرفته ديگر اشاره کرد. مبناي ثروت اين کشورها، نيروي انساني متخصص و ماهر و همچنين توليد علم و فناوري است. به فرض، اگر امکان اين وجود داشت که
12‌هزار ميليارد دلار اين ميزان پول را يک‌جا به دست آورد و بين جمعيت کنوني ايران (90 ميليون نفر) تقسيم کرد، سهم هر ايراني رقمي در حدود 130 هزار دلار مي‌شد. اين رقم درآمد متوسط يک خانواده چهارنفره در چهار سال بر اساس معيارهاي جهاني است. در اینجا يک واقعيت مهم را نيز نبايد فراموش کرد و آن اينکه درست است ارزش اين منابع هيدروکربوري حدود 12 هزار ميليارد دلار است، اما اين منابع اولا در يک پروسه زماني تقريبا صدساله بايد استحصال شده و به پول تبديل شود و ثانيا، چندين نسل که جمعيتي بالغ بر 200 ميليون نفر در اين پروسه زماني است، بايد از اين منابع و ارزش مالي آن منتفع شوند. منابع نفت و گاز ايران اگرچه نمي‌تواند نشان بالفعل ثروتمندي کشور باشد، اما منشأ بالقوه ثروت به شمار مي‌آيد؛ به شرطي که نگاه مصرفي به اين منابع نداشته باشیم، بلکه منابع مالي حاصل از توليد و فروش اين منابع، صرف سرمايه‌گذاري براي توليد و افزايش ثروت شود. البته پيش از آن بايد فکري به حال مصرف بي‌رويه انرژي در کشور کرد که خواسته يا ناخواسته به صورت مستقيم اين ثروت بالقوه را به تاراج برده است. بر اساس اعلام مقامات دست‌اندرکار، مصرف کنوني انرژي در ايران معادل 5.5 ميليون بشکه نفت است که امري بي‌سابقه در جهان محسوب مي‌شود. بايد اذعان کرد توليد هرچه بيشتر از منابع نفتي و گازي و فروش آن و در مقابل کسب منابع مالي در شرايط کنوني، به شرط هدايت اين منابع به سوي سرمايه‌گذاري و توليد ثروت بيشتر، امري عقلاني و اقتصادي است. دليل اين مهم نيز چنانچه در سطور گذشته اشاره شد، کاهش تدريجي ارزش انرژي‌هاي فسيلي در گذر زمان است. بنابراين هرچه سريع‌تر و بيشتر اين منابع استخراج شده و تبديل به پول شود، به نفع کشور است. اقدام عقلاني ديگر در اين زمينه که به ثروت‌آفريني منابع نفت و گاز کمک بيشتري مي‌کند، تبديل منابع خام به فراورده و فروش آن است. ارزش واقعي يک بشکه نفت خام با قيمت 50 دلار، ارزشي معادل حداقل صد دلار است. در واقع به‌کارگيري فناوري و تکنولوژي براي تبديل نفت خام به انواع فراورده، ارزش افزوده‌اي معادل قيمت نفت خام ايجاد مي‌کند که قدرت ثروت‌آفريني آن چه‌بسا بيشتر از نفت خام است. بنابراين در درجه اول، اقتصاد کشوري مانند ايران بايد از تمرکز بر نفت و گاز به‌عنوان منابع اصلي ثروت دست برداشته و در تدارک ايجاد زمينه‌هاي واقعي ثروت‌آفريني بر مبناي بهره‌گيري از توانمندي‌ها و ظرفيت‌هاي نيروي انساني و توليد علم و تکنولوژي برآيد، در درجه دوم دولتمردان و سپس مردم بايد باور ثروتمندبودن بر‌اساس منابع نفت و گاز را فراموش کرده و با نگاهي جديد به اين منابع، به فکر ثروت‌آفريني از منابع نفت و گاز باشند. فرصت بهره‌گيري از منافع نفت وگاز براي توليد ثروت نيز محدود است. اين منابع نمي‌توانند ارزشي ثابت و پايدار در آينده داشته باشند. بنابراين بايد نگاه سنتي به اين منابع و چگونگي بهره‌گيري از آنها در توليد ثروت و در نهايت ايجاد رفاه، از بين رفته و نگاهی جديد و اقتصادي بر آن حاکم شود. منابع بي‌بديل نفت و گاز بايد پشتوانه‌اي براي حرکت اقتصاد کشور به سمت توليد ثروت بر مبناي علم و دانش باشند. در اصل محور اصلي توليد ثروت، علم و دانش است که منابع نفت و گاز اين محور را حمايت مي‌کنند.