|

شش روایت نسل Z

می‌گویند به نسل‌های جدید همواره از عینک نسل‌های پیش‌تر نگاه می‌شود و از همین زاویه دید هم قضاوت می‌شوند، اما این برای نوجوان امروز و احتمالا نوجوانان دهه‌های مختلف جذاب نبوده و نیست. علاوه‌ بر این، نوجوانان ایرانی در دوره‌های زمانی مختلف هم معمولا حق انتخاب چندانی برای نوع و سبک آینده زندگی خود نداشتند که البته نسل به نسل آزادی و اختیار آنها بیشتر شده و به نظر می‌آید این روند ادامه هم پیدا کند. توصیف نوجوانان و همچنین اعلام خواسته‌های آنها معمولا از سوی کسانی انجام می‌شود که چندین سال و دهه با این نسل اختلاف‌ سن دارند اما آنها خودشان چه روایتی از امروز و آینده دارند؟ در ادامه شش نوجوان، نه به نمایندگی از هم‌نسلان خود که روایت شخصی از احوالات خود ارائه می‌کنند. نوشته‌های این شش نفر البته در پاسخ به متن زیر است که بعضا با توضیحات شفاهی هم همراه بوده ‌است: «برای سالنامه شرق ۹۹، پرونده‌ای درباره نوجوان امروز داریم. از شش نفر هم‌دوره‌ای شما خواستیم که درباره نگاهشان به گذشته و آینده برای ما بنویسند. بحث‌ها مشابه پرسش‌های زیر است اما لزوما نیاز نیست شما به این ‌پرسش‌ها پاسخ دهید. اگر موضوعی را مهم‌تر می‌دانید درباره همان برای ما بنویسید. ۱- نگاه شما به عنوان یک نوجوان امروزی نسبت به نسل خودت و نسل پیش‌تر (نسلی که بزرگ‌شده اینترنت و شبکه‌های اجتماعی نیست) چگونه است؟ منظور توصیف از امروز و آینده نسل‌هاست. ۲- چه نگاه و توصیفی از دوره پیش از اینترنت دارید؟ دنیای بدون نت اصلا چگونه بود و تصور کن خودت در آن دوران متولد و بزرگ شوی. این تصویر را برای ما بنویس. ۳-فکر می‌کنید نسل شما در آینده به کجا خواهد رسید و چه دستاوردهایی خواهد داشت؟» این شش روایت را بدون هیچ‌گونه تغییر و دستکاری در نحوه روایت آنها در ادامه می‌خوانید:

ما نسل جدید قرار است حسابی بترکونیم! با تمام حرف‌هایی كه قرار است اینجا بزنم، اما من خودم اطلاعات‌گرفتن از کتاب را به اینترنت ترجیح می‌دهم و عاشق كتاب و نوشتن و فیلم‌های سیاه و سفید و موسیقی قدیمی هستم. گلرخ فرخی هستم 15ساله. یکی از بچه‌های چشم‌ورقلنبیده دهه هشتاد که خودم را می‌توانم در یک کلمه خلاصه کنم: تخیل. ذهن من مانند آسمان و خورشید، شاید هم مانند كهكشان‌ها بی‌پایان است. شاید بعضی اوقات این تخیل مایه دردسرم باشد اما تنها راهی است که می‌توانم با خودم تنها باشم؛ گاهی فکر می‌کنم اگر این‌طوری نبود پس باید چطور می‌شد؟ چندین بار خودم را در گذشته‌ای که بزرگ‌ترهایم بودند تصور کردم و به نظرم حتی تصورش هم دیوانه‌کننده آمد؛ گذشته‌ای با ذهن‌های محدود و بسته که از دنیای بیرون اطلاعی نداشتند هیچ، حتی تحمل روبه‌رو شدن با آن را هم نداشتند. اما ما چشم‌ورقلنبیده‌های هشتادی بیشتر از آنچه بزرگ‌ترهایمان فکر می‌کنند از کنج اتاق‌هایمان با دنیای بیرون در ارتباط هستیم. مادربزرگ من، متولد دهه 30 است. او با اینترنت مشکل اساسی دارد. فکر می‌کند دنیا بدون اینترنت می‌تواند دوام بیاورد و نیازی نیست خودمان را درگیر آن کنیم تا خدای ناکرده کارهایمان سریع‌تر و راحت‌تر انجام شود! من می‌گویم تایپ، مادربزرگم می‌گوید قلم و کاغذ. من می‌گویم خرید اینترنتی، مادربزرگم می‌گوید زنبیل. من می‌گویم گوشی هوشمند، مادربزرگم می‌گوید تلفن (حالا بگذریم كه خودش هم گوشی هوشمند دارد) ... اما این مشکل مادربزرگ من نیست، اگر او هم مثل من با دنیای اینترنت و فضای مجازی بزرگ می‌شد و رشد می‌کرد، متوجه تفاوت بین تبلت و لپ‌تاپ هم می‌شد. همیشه هم می‌گویند مگر زمان ما كه این چیزها نبود چی كم داشتیم؟! می‌گویند شما «هیولا»یید دیگه!!! نسل ما از نظر خیلی از بزرگ‌ترها بی‌نیاز است و نسلی که بی‌نیاز باشد نمی‌تواند دستاوردهای جدیدی برای آینده به ارمغان بیاورد. ولی به نظر من بشر همیشه نیازمند است و چیزهای بیشتری می‌خواهد و ما نسل جدید قرار است حسابی بترکونیم! پس، هر نسلی نسبت به نسل قبل خود صاحب تکنولوژی بیشتر و پیشرفته‌تری بوده و خواهد بود.

کیانم، یکی از هزاران بچه دهه‌هشتادی کیان سیدآبادی: من کیانم یکی از هزاران بچه دهه‌هشتادی که گیر کرده تو کرونا و می‌خواد هرچه زودتر از زندانش فرار کند. وقتی به بزرگ‌ترها فكر می‌كنم فقط انتظارات زیادشان به چشمم می‌آید. آنها انتظارات زیادی از ما دارند از جمله فکر می‌کنند همه چیز باید به شکل زندگی پیشین آنها باشد. به نظر آنها نمی‌شود از اینترنت و فضای مجازی استفاده کرد، باید رفت سراغ کتاب و کتابخانه، مثل قرون وسطا! فکر می‌کنند حرف‌ها و نظرات ما غلط است و ما کودکی بیش نیستیم. در مورد آینده نسبی ایده ندارم. بعضی وقت‌ها فکر نکنیم بهتر پیش می‌رود برای مثال وقتی قرار نیست بروی به سفر اما حتی نمی‌دانی کجا! فقط امکانش هست بروید! اصلا با این وضع زمین و‌ محیط زیست شاید نسل ما چندان امکاناتی نداشته باشد. تصور دنیای بدون نت؛ شاید هم سن و سال‌های من فکر می‌کنند این غیرممکن است. شاید چون آن‌قدر به این زندگی عادت دارند یا هیچ تصوری نمی‌توانند از آن دوران داشته باشند اما من فکر نمی‌کنم سخت باشد چراکه هرچقدر مشکلات آن دوران زیاد بود اما خب چیزهایی هم داشتند که حواس آدم را از این سختی‌ها کم می‌کرد مثلا باغ داشتن، خروس و مرغ داشتن، فضای باز بیشتری در خونه داشتن. مهم هم نبود که حوصله‌ات سر می‌رود و ‌مجبوری مثل چی کار کنی و حتی باید آب از چاه کشید، چون لااقل ویروس آدم‌کشی مثل کرونا اسیر و زندانی‌مان نکرده و راحت می‌توانیم با هم ارتباط داشته باشیم. اینکه چه بخشی از زمان را نسل ما در نظر بگیری، در اینکه ما چه دستاوردی داریم مهم است، اما آینده را نه می‌خواهم بگویم، نه می‌دانم.

زندگی بدون فضای مجازی برایم بی‌معناست اخیرا به علت کرونا دردسرهای بسیاری در حوزه تحصیل برای محصلان و در حوزه تدریس برای مدرسان ایجاد شده و من هم به‌عنوان یک محصل درگیر این موضوع بوده‌ام. این اتفاقات، مزایا و معایب بسیاری دارد‌ و به اصلی‌ترین دغدغه ما نوجوان‌ها در یک سال گذشته تبدیل شده‌ است. و اما درباره علایق؛ من به‌عنوان فردی از دهه هشتاد با اینترنت و فضای مجازی زندگی می‌کنم و زندگی بدون فضای مجازی و وسایل مربوط به آن برای من بی‌معنا و تا حد زیادی غیر ممکن است. با توجه به این موارد، طبیعی است که علاقه من مربوط به فضای مجازی باشد و مانند نسل‌های قبل از خودم با هفت‌سنگ و تیله‌بازی سرگرم نشوم و به علت توقعی که بالا رفته، بازی‌های ویدیوئی انتظارم را برآورده کنند. ما با دو نسل کاملا متفاوت روبه‌رو هستیم؛ از یک طرف نسلی که با فضای مجازی سروکار نداشته و با وجود اینکه آن را اختراع کرده، اما خودش هنوز به طور کامل به آن عادت نکرده، چراکه یک بحث جدید در زندگی‌اش است. از طرف دیگر نسلی که با فضای مجازی بزرگ شده و آن را بخشی از زندگی خودش می‌داند. این طبیعی است که این دو نسل از لحاظ تفکر و... متفاوت باشند. اگر من در دوران پیش از اینترنت به دنیا می‌آمدم یک زندگی کاملا عادی مانند الان داشتم، چون نمی‌دانستم چیزی هست که می‌تواند زندگی من را کاملا متفاوت و بهتر کند. اما اگر با آگاهی الان به نسل قبل از خود بروم، زندگی برایم زندانی می‌شود که بیش از یک هفته هم در آن دوام نمی‌آورم. ما نسل‌به‌نسل در عرصه تکنولوژی در حال پیشرفت هستیم و این به خودمان بستگی دارد که از این پیشرفت استفاده درست کنیم یا غلط. مجتبی رحمانیان ۱۴ ساله.

آیندگان به ما فکر می‌کنن و بهمون می‌خندن رضوان جلیلی: سلام. من رضوان هستم. به تازگی 8‌1ساله شدم و قرار شد اینجا چند خط براتون بنویسم. راستش فکرکردن به گذشته و تصور گذشته‌‌های دور برام سخت به نظر می‌رسه. اینکه برای سفر به یه جای دیگه باید کلی گرما و سرما رو تحمل می‌کردی رو مقایسه می‌کنم با الان که می‌شه چندساعته به هر جایی که می‌خوای سفر کنی. وضع آب و بهداشت و بقیه چیزا تو گذشته رو که به ذهنم میارم، عذاب وجدان می‌گیرم. اما چیزی که بین ما و گذشته‌مون تمایز ایجاد کرده، فقط اینایی که گفتم و ماشین‌ها و موشک‌هایی که ساختیم نیست؛ اینترنته که مهم‌ترین فرق ما رو با گذشته ساخته. من دانش‌آموزم و امسال هم کنکور دارم. با توجه به کرونا نه کلاس درسی برگزار می‌شه به صورت حضوری و نه مدرسه‌ای در کاره و اگه اینترنت نبود خیلی از کارها به کلی تو ایام کرونا باید از بین می‌رفت. من به آینده‌ هم خیلی فکر می‌کنم. به آینده‌ای که قراره ببینم و آینده‌های خیلی دور. اینکه آیا ربات‌ها ما رو می‌کشن و برای خودشون حکومت تشکیل می‌دن یا نه؟ اینکه اصلا اگه قراره انسان باشه، آینده‌ای هم هست؟ جنگل و طبیعتی هم می‌مونه؟ به نظر خودم که آره، آینده‌ای هم در کار هست. یه‌سری تصورات هم دارم از آینده. می‌دونم قراره آیندگان که کلا زندگیشون با زندگی الان ما هیچ شباهتی نخواهد داشت، به ما فکر کنن و بهمون بخندن و البته شاید دلشون هم بسوزه. چیزی که خیلی جالبه برام و سؤال‌برانگیز، اینه که علم و تکنولوژی قراره به کجا برسه؟ ما همین الان هم تو صد سال این‌قدر پیشرفت داشتیم‌. آینده‌ هم نه، آیا همین الان اصلا می‌شه بدون اینترنت زندگی کرد؟ الان رو نمی‌دونم ولی قبل‌ترها که می‌شده. من به عکاسی علاقه دارم و زیاد عکس می‌گیرم. خیلی‌ها می‌گن عکس‌ها مثل پل می‌مونن و آینده و گذشته رو به هم وصل می‌کنن. من که خب برای این چیزا عکس نمی‌گیرم و فقط صرفا عکس‌گرفتن رو دوست دارم و نمی‌دونم چرا. اما به عکس‌ها و فیلم‌هایی که از گذشته‌ مونده، نگاه می‌کنم، واقعا برام جالب هستن و من رو مجذوب خودشون می‌کنن. در واقع همین که یک لحظه در گذشته رو اون تصاویر ثبت کردند و من دارم می‌بینمشون برام جذابه. البته فقط یه ابله تاریخ رو فقط با عکس‌ها داوری می‌کنه. یه‌کم پراکنده شد. این رو بگم و تموم که درسته خیلی چیزها از گذشته تغییر کرده و دگرگون شده، اما خیلی چیزها هم عوض نشدن. هنوز کلی آدم تو جنگ‌ها می‌میرن. هنوز خیلی‌ها گرسنه و بیچاره هستند. هنوز وقتی داستان کوتاه آشغالدونی ساعدی رو می‌خونی دلت می‌گیره. قطعا تأثیر گذشتگان تو الان ما بیشتر از خودمون بوده و تأثیر ما تو آینده بیشتر از آیندگان خواهد بود. من فکر می‌کنم نسل ما هرچند کلی بدبختی داره ولی می‌تونه درستش کنه.

ما غول بی‌شاخ‌و‌دم نیستیم رومینا رضوانی: نویسنده این سطور فردی علاقه‌مند به ادبیات است. موسیقی کلاسیک گوش می‌دهد و با اینکه متولد اردیبهشت 1382 است شاخ و دمی ندارد. با 17 سال سن و بسیاری کتاب‌های نخوانده، به مصداق قحط‌الرجال مدال طلای المپیاد ادبی هم بهش داده‌اند. دهه‌هشتادی‌ها؛ نسلی که تا مدت‌ها به شکل غول‌های بی‌شاخ‌ودم در فضای مجازی معرفی می‌شدند (گویا الان دیگر دوره ما تمام شده و نوبت دهه‌نودی‌هاست). بارها مطالبی را که راجع به نسل نوجوان در مطبوعات نوشته شده خوانده‌ام و کفرم درآمده. همین مطالب ظاهرا کم‌اهمیت با تأثیر بر جامعه باعث آسیب‌های روحی می‌شوند. خودم یک‌بار در جمعی با دوستان دهه‌هفتادی‌ام بودم و چند نفر از اواخر دهه 60 حتی. یکی از دوستان که داشت ما را به تازه‌واردی معرفی می‌کرد سال تولدم را در کنار نامم گفت. جمله‌ای که تازه‌وارد گفت هیچ‌گاه فراموشم نمی‌شود: کدومه؟ من تا حالا یه دهه‌هشتادی از نزدیک ندیدم. همین اتفاقات باعث شد که تا مدت‌ها هرکس سنم را می‌پرسید دروغ بگویم. چون می‌دانستم که قضاوتم خواهند کرد. بعد از تحمل چنین اتفاق‌هایی دیگر هیچ‌گاه از ویژگی‌های یک نسل حرف نزدم. وقتی درباره نسلی حرف می‌زنیم و خصوصیاتی را به آنها نسبت می‌دهیم فردیت تک‌تک انسان‌هایی را که مشمولش می‌شوند، نادیده می‌گیریم. از نظر من مهم نیست در چه دهه‌ای متولد شدیم یا چه زمانی به اینترنت دسترسی پیدا کردیم. در واقع اینترنت فقط به ما این امکان را داد که راحت‌تر آنچه را دوست داریم دنبال کنیم. ولی گویا نظرگاه غالب نسل‌های دیگر به نسل جوان امروز و بدی‌هایی که در آن می‌بینند بیشتر ناشی از عقده‌های آنهاست. وقتی این نوع حرف‌ها را می‌شنوم، بیش از آنکه حس بدی نسبت به توصیف‌شونده پیدا کنم، برای توصیف‌کننده غصه می‌خورم. چون چیزی نمی‌شنوم جز حسرت! اظهارنظرهای حق‌به‌جانب افرادی که محدودیت‌های زمانه خود را با حال مقایسه می‌کنند و حتی پیشرفتی را میان نسل نوجوان به چشم صفتی سخیف می‌بینند. اگر می‌توانستم از بین گذشته و آینده انتخاب کنم گذشته را برمی‌گزیدم. انسان‌هایی که بدون اینترنت بزرگ شدند، فشار ذهنی کمتری را متحمل می‌شدند. اغلب بی‌اطلاع بودند. چون اطلاعات به آسانی امروز در دسترس نبود. از این نوع زندگی بدم نمی‌آمد. به قول صائب: عالم بی‌خبری طرفه‌بهشتی بوده است / حیف و صدحیف که ما دیر خبردار شدیم. آینده اما داستانش متفاوت است. تصوری راجع به آن ندارم. ولی سعی می‌کنم هرچه باشد با آن کنار بیایم. تا نسل بعد را وادار نکنم اتفاقاتی را تحمل کنند که من مجبور شدم.

نسل‌های بعدی باهوش‌تر می‌شوند رستا ناصری؛ دختری متولد ۸۹ که بیشتر از هر چیز به کلمات و داستان‌ها علاقه دارد. اینترنت دروازه‌ای بزرگ به آینده باز کرده است. این فرصتی بزرگ برای ما نوجوانان است که پا به این دروازه بگذاریم و آینده‌ای بسیار متفاوت‌تر با گذشته بسازیم. اینترنت راهی برای ارتباط با افراد مختلف از سراسر دنیا فراهم کرده. کسی که با افراد بیشتری ارتباط دارد بدون شک اطلاعات بیشتری هم به دست می‌آورد. فکر کنید در این دوران کرونایی، اگر همین ارتباط ما از طریق شبکه‌های مجازی و اپلیکیشن‌های چت نبود چه می‌شد؟ قبل از کرونا اینترنت برای من اهمیت چندانی نداشت ولی کرونا بهانه‌ای شد تا من هم وارد اینترنت شده و با آن آشنا بشوم. اگر اینترنت در زندگی من نبود با تعداد محدودی از آدم‌ها ارتباط می‌گرفتم ولی الان با وجود فعالیت در شبکه‌های اجتماعی مثل ویرگول با افراد مختلفی آشنا شدم که هر کدام از آنها با اشتراک‌گذاری نوشته‌هایشان چیزی به من یاد داده‌اند. از آن طرف اشخاصی هم هستند که از نوشته‌های من استفاده می‌کنند. این یک تبادل اطلاعات خوب است! نسل‌های پیش‌تر چون با افراد محدودی ارتباط داشتند درک درست و کاملی از دنیایی که میلیاردها نفر در آن زندگی می‌کردند، نداشتند. آنها نمی‌توانستند با یک کلیک به تمام مردم جهان وصل بشوند! شاید اگر در آن دوره که انسان‌ها به اشتباه فکر می‌کردند خورشید دور زمین می‌گردد اینترنت وجود داشت، افراد مختلف از سراسر دنیا، می‌توانستند با هم درباره این نظریه تعامل کنند و نظریه‌هایشان را با هم به اشتراک بگذارند، این‌گونه انسان با درنظرگرفتن هزاران نظریه می‌توانست نظریه درست را انتخاب کند و زودتر به نتیجه درست برسد. به نظر شما اگر صد سال پیش - زمانی که اینترنت به کلی وجود نداشت - کرونا می‌آمد چه اتفاقی می‌افتاد؟ تحصیل دانش‌آموزان مثل من و کار کارمندانی مثل بزرگ‌ترهایمان چه می‌شد؟ هیچ کس نمی‌توانست با کس دیگری ارتباط داشته باشد چون همان ارتباط کم‌ هم به وسیله کرونا از بین می‌رفت! بدون شک نسل‌های بعدی نسل‌های باهوش‌تری می‌شوند. چون می‌توانند شبکه ارتباط گسترده‌تری داشته باشند و از تجربه‌ها و اطلاعات همدیگر استفاده کنند. شاید صدها سال بعد، این ما باشیم که موضوع درس تاریخ دانش‌آموزان آن دوره می‌شویم! البته اگر در آن دوره چیزی به نام دانش‌آموز وجود داشته باشد! ممکن است که صدها سال بعد دانش‌آموزان بتوانند فقط با زدن یک دکمه، حجم بزرگی از اطلاعاتی را - که ما داریم طی سال‌ها یاد می‌گیریم - یاد بگیرند! زمانی که یک دستگاه کوچک ما را می‌تواند به یک دنیا از اطلاعات متصل کند دیگر هیچ چیز غیرممکن نیست!

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها