|

مروري بر كتاب مرگ ملت اثر ويجي پراشاد به مناسبت انتشار ترجمه فارسي

سرانجام انقلاب‌های عربي

در سال 2011 شور و هیجان شمال آفریقا و كشورهای عربی را در بر گرفت. مرد و زن،‌ پیر و جوان، از هر طبقه اجتماعی به میادین شهرهای كوچك و بزرگ ریختند تا به دهه‌ها زندگی تحت سیطره حكوتگران مستبد و فاسد پایان دهند. روشنفكران در تونس كتاب‌های شعر ابوالقام شابی (1909 - 1934) را از گنجه‌ها بیرون آوردند و با آهنگی جدید «خطاب به ستمگران جهان» خواندند: «سرهای مردمان و گل‌های امید را بریدید و زمین را سرمست اشك و خون كردید، رود خون شما را با خود خواهد برد و در توفانی آتشین خواهید سوخت». در مصر، خواننده محلی جوانی به نام رامی عصام در میدان تحریر قاهره گیتارش را به دست گرفت تا بخواند: «ما متحدیم و فقط یك چیز می‌خواهیم: ول كن برو، برو، برو». كلمه برو (ارحل) ترجیع‌بند ترانه‌ای بود كه آرزوی مردم را نشان می‌داد: آنها می‌خواستند ستمگران بروند. این سلسله‌رخدادهای سیاسی كه بر آن نام «بهار عربی» گذاشتند، منجر به دگرگونی‌های عمیقی شد.‌ رهبران در مصر و تونس سرنگون شدند، در لیبی یك رژیم ساقط شد، پادشاهی‌های حاشیه خلیج فارس مضطرب قدرت شكننده خود شدند و جنگ خونینی در سوریه و یمن درگرفت. یك دهه پیش از بهار عربی ابعاد این دگرگونی‌ها به‌هیچ‌وجه قابل پیش‌بینی نبود؛ زمانی كه پوسته حكومت‌های امنیتی نولیبرال، برای نمونه در رژیم مبارك در مصر، در حال شكل‌گیری بوده‌اند. با وجود این، به اعتقاد بسیاری از تحلیلگران، «بهار عربی» در ادامه به «خزان عربی» تبدیل شد. در تونس که به سبب وجود سندیكاهای كارگری و جنبش مدنی، قدرت به نسبت دیگر کشورها آرام‌تر منتقل شد، تصویب قانون اساسی جدید چهار سال به طول انجامید. كتاب «مرگ ملت و‌ آینده انقلاب‌های عربی» اثر ویجی پراشاد كه به‌تازگی به قلم ستار وكیلی و حنیفا پیلوار و به همت نشر بان به فارسی ترجمه و منتشر شده، تحلیل این رویدادهای پرفراز و نشیب است. از دیدگاه پراشاد تاریخ بشر مملو از قیام‌های شكست‌خورده است: «شكست قیام قاعده است و موفقیتش استثنا. اما نه موفقیت و نه شكست بسامد قیام‌ها را كم نمی‌كند. این در طبیعت میل بشر است: گام‌برداشتن به‌سوی آزادی» (ص 26).
این كتاب شرحی است بر مرگ تدریجی و سیاسی ایده ملی‌گرایی عرب، در آتش جنگ فرقه‌ای و آشوبی که از عراق تا لیبی و از یمن تا فلسطین به راه افتاده است. در 15 سال گذشته، چهار کشور عربی -‌عراق، لیبی، سوریه و یمن‌- در نتیجه دكترین تغییر رژیم و مداخله بشردوستانه آمریكا و نیروهای ناتو نابود شده‌اند و پنجمی، مصر، دوباره به حكومت نظامی روی آورده است كه به رؤیاهایی كه در بهار 2011 در میدان تحریر شكل گرفتند، ضربه‌ای مهلك وارد كرد. كتاب مرگ ملت، آشنایی جامعی درباره درگیری‌های امروز در خاورمیانه و طرف‌های دیگر در نزاع‌ها به دست می‌دهد، از سوریه و عربستان سعودی تا آشوب در تركیه.
ویجی پراشاد (۱۹۶۷) روزنامه‌نگار، مورخ، مفسر و روشنفکر هندی است که گرایشات مارکسیستی دارد. پراشاد صاحب کرسی مطالعات جنوب آسیاست و از سال ۱۹۹۶ تا ۲۰۱۷ استاد مطالعات بین‌الملل کالج ترینیتی در ایالات متحد بوده است. او در سال ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴ کرسی ادوارد سعید را داشت و درحال‌حاضر پژوهشگر ارشد سیاست عمومی و امور بین‌الملل دانشگاه بیروت است. از پراشاد تاکنون بیش از 25 کتاب منتشر شده که از میان آنها می‌توان به «ملت‌های تاریك: تاریخ مردم جهان سوم» (۲۰۰۷) اشاره کرد که در سال ۲۰۰۸ به‌عنوان بهترین کتاب غیرداستانی از سوی کارگاه نویسندگان آسیایی- آمریکایی برگزیده شد. در سال ۲۰۱۳ انتشارات ورسو کتابی از او با عنوان «ملت‌های فقیر: تاریخ ممکنی از جنوب جهانی» منتشر کرد که بازتاب‌های گسترده‌ای در جهان داشت. كتاب «مرگ ملت و آینده انقلاب عربی» بیش از آنكه رساله یا دانشگاهی باشد، كتاب راهنمای یك گزارشگر است. این كتاب ردپای فلسفه تغییر رژیم را به آن صورتی كه تحقق می‌یابد، از ویرانی عراق تا نابودی لیبی پی می‌گیرد. «تغییر رژیم» در این كتاب الزاما از طریق فعالیت نظامی صورت نمی‌پذیرد، بلكه از سیاست‌های فشار اقتصادی صندوق بین‌المللی پول و بانك جهانی و راهبردهای پیچیده‌ای نیز نشئت می‌گیرد كه به فرقه‌گرایی و توقف توسعه انسانی می‌انجامد. نگاهی موشكافانه به مفهوم تغییر رژیم آشكار می‌كند این رویكرد نه‌تنها در عراق (2003) و لیبی (2011) بلكه در مصر (2013) نیز اجرا شد و تا سوریه ادامه یافت.
نویسنده یادداشتی برای ترجمه فارسی كتاب نوشته كه در آن به تحولات اخیر در خاورمیانه و شمال آفریقا و به‌ویژه افزایش قدرت روسیه در مناسبات قدرت منطقه می‌پردازد و نقش بازیگران مختلف جنگ در سوریه از جمله روسیه، تركیه، ایران و عربستان سعودی و همچنین آمریكا و دولت‌های غربی را وارسی می‌كند. فصل اول به تحولات بهار عربی به‌ویژه در تونس و مصر و دلایل زوال آن می‌پردازد. فصل دوم به زمینه‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی انقلاب‌های عرب و تحلیل طبقات حاضر در این جنبش‌ها و همچنین نقش مخرب نهادهای نولیبرال از جمله بانك جهانی و صندوق بین‌المللی پول اختصاص دارد. فصل سوم آناتومی دولت اسلامی را تشریح می‌كند و زمینه‌های ظهور بنیادگرایی در منطقه را توضیح می‌دهد؛ از جمله سركوب جنبش كمونیستی در كشورهای عربی، رخدادهای سیاسی همچون كودتای 1970 حافظ اسد، انقلاب 1979 ایران، حمله آمریكا به افغانستان و عراق و در نهایت جنگ داخلی در سوریه.
فصل چهارم به نابودی كشورها تحت گفتمان تغییر رژیم می‌پردازد. به تعبیر پراشاد «ساختن یك جامعه صدها سال زمان می‌برد، نابودی‌اش یك بعد‌از‌ظهر». نظریه تغییر رژیم مسئول نابودی چهار حكومت عراق، لیبی، سوریه و یمن است. مستقل از انگیزه‌های طراحانش، نتایج سیاست‌های تغییر رژیم دهشتناك بوده است. بمباران گسترده كه در بین روش‌های معاصر تغییر رژیم ترجیح دارد، زیرساخت‌ها و نهادها را نابود می‌كند. اشغالگری كینه‌جویانه گروه‌هایی از مردم را كه به نظر می‌رسد از سرنگونی رژیم منتفع شده‌اند از هم جدا و ایزوله می‌كند و شعله‌های فرقه‌گرایی جامعه را به آتش می‌كشد. نتیجه این بازی آشوب است و نه دموكراسی. فصل پنجم به نقش تركیه به‌عنوان «اردوگاه ضدانقلاب» اشاره دارد و پی‌گفتار كتاب شرایط جنگ در یمن و فلسطین را بررسی می‌كند. از دیدگاه پراشاد، بهار عربی نه در كوره‌راه‌های میدان تحریر شكست خورد نه در بازارهای حلب، بلكه در كاخ‌های ریاض، دوحه و آنكارا و همچنین در واشنگتن، پاریس، تهران و مسكو بود كه به كل شسكت خورد (ص 41). از همان‌جا بود كه دلارهای نفتی و نیروهای نظامی سرازیر می‌شدند تا بلند‌پروازی‌های مردم را متوقف كنند. تونس محفوظ ماند زیرا یك اتحادیه كارگری قوی داشت وگرنه رژیم سعودی و اردوغان، با همراهی غرب و با انگیزه‌های گوناگون، جهان عرب را به كلی نابود كرده بودند: «چیزی كه روزی امید بزرگی محسوب می‌شد اكنون به ناامیدی بزرگی بدل شده بود -‌اخگرهای آینده همچنان شعله‌ور می‌ماند- اما فقط اینجا و ‌آنجا». از زمان نگارش كتاب در سال 2016 چهار سال می‌گذرد و روند وقایع نشان می‌دهد كه این امید پراشاد بیهوده نبوده، چراكه در سال گذشته در چند كشور عربی از جمله سودان، الجزایر، لبنان و عراق دوباره اعتراضات رادیكالی رخ داد كه مفسران از آن به نام موج دوم بهار عربی یاد كردند. كتاب پراشاد اثری است در باب انقلاب عربی که با وجود تمام نشانه‌های عقیم‌بودنش، در دل توده‌های عرب همچنان زنده و ماندگار است: «مردم عرب چیزی بهتر می‌خواهند، چیزی به جز جنگ و اشغال بی‌پایان، رؤیاهای دیگری که اینجا و آنجا جوانه می‌زنند و می‌شکوفند و با محمود درویش زمزمه می‌کنند که «انتظار، عزم ایستادگی است...» (ص 24).

آخرین اخبار اخبار را از طریق این لینک پیگیری کنید.