گفتوگو با خانواده اعظم طالقانی در چهلمین روز درگذشت او
اعظمخانم همان «پدر طالقانی» بود
علی شاملو: زندهیاد اعظم علاییطالقانی از نامدارانی بود که نهفقط راه پدر را ادامه داد؛ بلکه در سلوک سیاسی و مبارزاتی خود به گونهای رفتار کرد که در کنار این وابستگی، چهرهای مستقل از خود بهعنوان یک زن مسلمان آزاده و وطندوست ارائه دهد و تا لحظاتی قبل از بستریشدن و چشمفروبستن از این دنیا، با تمام مشکلاتی که با وجود فرزندی معلول داشت، بهعنوان زنی فعال و پویا جلوه کند. او چه در زمانهای که پیامش را در صفحات «پیام هاجر» به جامعه و زنان ایران انتقال میداد و چه زمانی که با وجود همه سختیها و کمفروغیهای مطبوعات در ایران سخنش را با «پیام ابراهیم» به گوش میرساند و چه تلاشی که برای تداوم فعالیت تشکل متبوعش در «جامعه زنان انقلاب اسلامی» داشت، به این باور معتقد بود که در ایفای مسئولیت انسانی، دینی و اجتماعی هیچ دوره بازنشستگیای وجود ندارد. او دراینباره تفاوتی بین زن و مرد قائل نبود و بههمیندلیل هم پیاپی در انتخابات ریاستجمهوری ثبتنام کرد تا بگوید «زن رجل سیاسی است» و گفته بود که تا زنده است، این راه را ادامه میدهد. بیشک اعظم طالقانی، چه با او همفکر باشیم یا نباشیم، زنی ایستاده بر قامت تاریخ معاصر ایران است که باید به یاد و نام او در چهلمین سالروز درگذشتش ایستاده ادای احترام کنیم. به همین مناسبت گفتوگویی به شکل میزگرد با خانواده ایشان انجام دادیم که اعضای حاضر در این میزگرد فرزندش «عباس قاسمیشریف»، برادرانش «ابوالحسن» و «محمدرضا»، «طیبه» و «طاهره» خواهران او، «الهه مصداقی» و «فاطمه چهپور» همسران برادران و «زهره امانیهمدانی» عروس زندهیاد فقید اعظمخانم شرکت داشتند و از فعالیتهای گوناگون او در عرصههای مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و خانوادگی سخن گفتند. گفتوگویی که نزدیک به سه ساعت طول کشید و «مهرنوش بستهنگار» فرزند مرحوم محمد بستهنگار در تنظیم آن تلاش بسیار کرد. خانم اعظم طالقانی، چه اقدامات و فعالیتهایی را انجام میداد و درباره سیاست و زندگیاش، چگونه تعادل و تعاملی برقرار میکرد؟ ابوالحسن علایی طالقانی: او در حوزه فرهنگ فعالیتهایی داشت. معلم بود و بعد هم با تلاش توانست مدرسهای تأسیس کند. بهتدریج ازآنجاکه مرحوم آیتالله طالقانی شخصیتی سیاسی بود، به تبع پدر، گرایشهایی به مسائل سیاسی پیدا کرد و یک گروه فرهنگی با همکاری دو خواهرش به نام «بنیاد علایی» تأسیس کردند؛ چراکه فامیلی ما «علاییطالقانی» است و در آن زمان نمیشد طالقانی را به آن اضافه کرد. تا سال 54 که اعظمخانم دستگیر شد و به زندان رفت. بعد از انقلاب هم فعالیتهایی داشت؛ چراکه سعی میکرد یک مجموعه و تشکیلاتی را به وجود بیاورد تا آن مجموعه بتواند ارتباط نزدیکی با خبرگان و شخصیتهای فرهنگی و سیاسی داشته باشد. بعد از انقلاب فرزندانش بزرگ شده بودند و در زندگی داخلی خود بار سنگینی نداشتند؛ بههمیندلیل او نیروی خود را برای کارهای سیاسی میگذاشت. بعد از انقلاب، نام مدرسه به «بنیاد علاییطالقانی» تغییر کرد؛ اما بعد از مدتی اداره آموزشوپرورش منطقه، بخشنامهای صادر کرد که برخی از مدارس اسامیشان با فرهنگ انقلاب مغایرت دارد و باید نام آنها تغییر کند؛ مثلا مدرسه فلسطین که در ابتدای انقلاب این نام بر آن گذاشته شده بود، به مدرسه «تزکیه» تغییر یافت و مدرسه «فضایلی» که صاحب آن حافظ قرآن بود، نام دیگری گرفت و مدرسه «بنیاد علاییطالقانی» را نیز تغییر نام دادند و نام «امالحسنین» روی آن گذاشتند. طیبه طالقانی: اعظمخانم همانطور که از اسمش پیداست، واقعا اعظم بود و از هیچ کمکی که در توانش بود، برای هیچکس دریغ نمیکرد. ایشان با توجه به آموختههایی که از پدر بزرگوارم به یادگار داشت، خیلی از مسائل بهویژه مسائل مربوط به مشکلات حقوقی بانوان را با توجه به ناتوانی جسمی فرزند معلولش پیگیری میکرد. او همواره به دنبال مهیاکردن کار و معیشت برای زنان بیسرپرست و سرپرست خانوار بود. از دستاوردهای دیگر این بانوی بزرگوار راهاندازی «حزب جامعه زنان» و نشریه «پیام هاجر» و سپس «پیام ابراهیم» بود. به یاد دارم زمانی که مادر و خواهرم به زیارت خانه خدا رفتند، او در آن زمان نوجوان بود. مادرم پس از بازگشت از زیارت خانه خدا گفت: «وای از دست اعظم! با خود بردمش که مواظب من باشد؛ ولی آنجا من را رها کرد و به پیرزنهایی که روی صندلی چرخدار بودند یا بار سنگین داشتند، کمک میکرد». طاهره علایی طالقانی: ایشان از دوران جوانی وارد آموزشوپرورش شد و کار فرهنگی میکرد. بعد هم در سال 1350 توانستیم مدرسه تأسیس کنیم و مشغول فعالیت شویم. از سال 54 تا 56 ایشان دستگیر و زندانی شدند. او معتقد به کار تشکیلاتی و جمعی درباره مسائل سیاسی و اجتماعی بود؛ برای همین شروع به جمعکردن دوستان و همفکری با آنها کرد. آنها هر هفته به منزلش میآمدند و درباره مسائل اجتماعی، سیاسی و همچنین مسائل زنان بحث و گفتوگو میکردند. بعد از انقلاب نیز ارتباطات به همین نحو ادامه یافت. البته با مجوزی که برای حزب گرفت، جدیتر وارد کار سیاسی و اجتماعی شد. در سال 59 بهعنوان نماینده تهران به مجلس راه یافت و در مدت چهار سال نمایندگی روی مسائل زنان و حقوق خانوادگی کار میکرد. محمدرضا علایی طالقانی: او عادت داشت به صورت جمعی کار کند و علاقه به کار فرهنگی داشت. جالب هم این بود که اصلا کمّیت برای او مهم نبود و به کیفیت میاندیشید. کیفیت مدرسهای که تأسیس کردند، هم بالا بود و دانشآموزانی در آن مدرسه پرورش یافتند که خانوادههایشان در خط مبارزه فعالیت داشتند. چند نفر از آنها را نام ببرید؟ خانوادههای هاشمیرفسنجانی، موسویاردبیلی، قدیریان، نیری، مرتضاییفر، جواد رفیقدوست که از چهرههای شناختهشده و مبارز آن زمان بودند. عباس قاسمیشریف: مادرم دیدی توسعهای داشت و برای خود در هر مرحله از زندگی برنامهریزی میکرد. زندگی او بسیار پرفرازونشیب بود. ایشان اولین زنی بود که در سال 50 با چادر امتحان رانندگی داد. در همان سال «گروه فرهنگی بنیاد علایی» را راهاندازی کرد. سال 54 زندانی شد و تا مدتها ملاقاتی با او نداشتیم و در اولین ملاقات راجع به وضعیت درسیام پرسید، در واقع فعالیتهای سیاسی و اجتماعیاش همگام با مسائل خانوادگیاش بود. این نکته برایش جالب توجه بود که باوجود اینکه در زندان بود، من در دانشگاه قبول شدم؛ یعنی ساواک جلوی ادامه تحصیل فرزند ایشان را نگرفت. بعد از پیروزی انقلاب، مسئولیت سازمان زنان را که قبل از انقلاب در اختیار یک گروه وابسته به رژیم قبلی بود، با حکم دولت موقت به ایشان دادند اما او همه امکانات متعلق به سازمان زنان را به دولت وقت واگذار کرد؛ چون نمیخواست از هیچ رانتی استفاده کند. او بعدها پس از کنارهگیری از سازمان زنان با بودجههای مردمی فعالیتهایش را شروع کرد. در اولین دوره انتخابات مجلس شرکت کرد و در همان مرحله اول، وارد مجلس شد. در دوران نمایندگی فشارهای بسیاری را متحمل شد و شدیدترین تنشها و درگیریها را در مجلس دوره اول شاهد بود، ایشان چندین طرح به نفع زنان به مجلس ارائه کرد که دو طرحش به تصویب مجلس رسید.
درباره اداره زنان بیسرپرست با وجود تلاش بسیار نتوانست از مجلس رأی مثبت بگیرد. در یک جمله بگویم ایشان نسبت به هر ظلمی در جامعه احساس مسئولیت میکرد؛ چه این ظلم از جانب دولتها به مردم و چه مردم به مردم یا در خانواده باشد، هیچ فرقی نمیکرد، تلفن میکرد، نامه مینوشت و پیگیری میکرد. زهره امانی: این هنر است که بتوان بین این دو تعادل برقرار کرد؛ خصوصا برای خانمها. برای آقایانی که فعال سیاسی هستند یا فعالیت فکری دارند، این کار شاید راحتتر باشد؛ چون مادر مسئولیتهایی دارد که نمیشود از آن صرفنظر کرد یا آن را به تعویق انداخت. برای ایشان خانواده و حضور در جمعهای خانوادگی بسیار مهم بود و اینکه آن فضای خانوادگی حفظ شود. او بهعنوان یک مادر وظایف مادری را انجام میداد. البته ایشان از حمایتهای بیدریغ خانواده بهویژه خواهر و برادرها بینصیب نبود. شما میراثداری خانم اعظم طالقانی را از آیتالله طالقانی، در زندگی فکری و عملیاش چطور دیدید؟ ابوالحسن علاییطالقانی: مرحوم آیتالله طالقانی از کارهایی که توانسته بود انجام دهد، تفسیرهایی است که منتشر کرده بود که روحانیت کمتر به آن توجه میکرد. خانم طالقانی سعی کرد همین امر را دنبال کند و در انتشار آثار، سهم بزرگی داشت و با پشتکار توانست به اتفاق دوستانی مثل آقای دکتر محمدمهدی جعفری این آثار را اصلاح کنند. الهه مصداقی: شاید به زبان نمیآورد اما عملا افکار پدرشان را روی همه پیاده میکرد و تحکمی در کارش نبود. مثلا از کارهای جالب ایشان این بود که وقتی ماه رمضان بود، به من گفت تو به مؤسسه بیا و با اعضایی که آنجا هستند، مقابله قرآنی داشته باش، گفتم اعظمجان من درحد آنها نیستم که کنارشان بنشینم و درباره قرآن صحبت کنم. گفت نه میتوانی، باید بیایی و آن یک ماه رمضان من این کار را انجام دادم، با این کار مانند پدر، کمک به رشد اخلاقی و فکری ما میکرد. طاهره علاییطالقانی: همانطورکه خودش هم بارها میگفت زندگی او زندگی قرآنی بود و بهویژه خیلی به «پرتوی از قرآن» اهمیت میداد و همیشه در جلسات قرآن در مؤسسه توصیه میکرد که «پرتوی از قرآن» یا نوشتههای پدر خوانده شود و بهصورت تحقیقی مطالب آن بررسی شود. چند سال پیش توانستیم توسط دوستان در مؤسسه کلمات ستم و ظلم را از آیات قرآن و با توضیحاتی که در پرتو بود بهصورت یک جزوه کوچک منتشر کنیم. او توصیه میکرد که این کارها را ادامه دهیم. پایههای فکری ایشان بر اساس پایه فکری پدر همان روشنفکری دینی و نوگرایی دینی و خرافاتزدایی است. محمدرضا علایی طالقانی: درباره بحث میراثی که از پدر داشت، رویه او رواداری و اخلاق اجتماعی بود. اوایل اینطور نبود ولی کمکم رنگ پدر را گرفت؛ یعنی به جایی رسید که علاقهمند بود تا با مخالفان خود وارد گفتوگو شود. مثلا با اینکه خودش از نظر حجاب، سنتی بود ولی اصلا ابایی نداشت با کسی که بیحجاب است، مراوده داشته باشد. من هر وقت این مسئله را از ایشان میدیدم، به یاد پدرم میافتادم. زهره امانی: به نظر من ایشان ویژگی کامل یک مادر را داشتند، به این معنی که اعظمخانم، مادر یک جامعه بودند؛ همانطور که آیتالله طالقانی «پدرطالقانی» بود. در مدارک ایشان چیزی که برای من خیلی جالب است، تعداد زیاد نامههای مردم بود، نه فقط خانمها بلکه اگر آقایان هم مشکلی داشتند، به ایشان نامه مینوشتند؛ درصورتیکه ایشان اصلا مسئولیت دولتی نداشتند که بخواهند جوابگوی مردم باشند ولی آنقدر این حس مادربودن و پناهگاه و ملجأ بودن ایجاد شده بود که به ایشان مراجعه میکردند. نظر اعظمخانم این بود که من اگر ندانم کسی مشکلی دارد، مسئولیتی هم ندارم ولی اگر بدانم، مسئول هستم و باید پیگیری کنم و واقعا هم پیگیری میکردند. شباهت دیگر ایشان با پدر ظلمستیزیشان بود؛ تلاش میکردند تا جایی که در توان دارند، به افرادی که مورد ظلم قرار گرفتهاند، کمک کنند. ویژگی اخلاقی برجسته خانم اعظم طالقانی چه بود؟ طیبه علاییطالقانی: باید به صفات بارز ایشان که صبر و تحمل بالا، مناعت طبع، بخشش و گذشت است، اشاره کنم. مهمترین و بهترین صفت ایشان که همه را شیفته خود میکرد، این بود که بهگونهای رفتار میکرد که همه افرادی که او را میشناختند اعم از چپ و راست به او علاقهمند بودند و نصایح و سخنان ایشان بر آنها تأثیرگذار بود. نکته دیگری که درباره ایشان باید بگویم این است که با توجه به شرایط جسمی و سنی، به یادگیری مسائل علمی علاقه فراوانی داشت و همواره بهعنوان بزرگ و سکاندار خانواده و با وجود اختلافات فکری و سلیقهای مورد احترام همگان بود و این اختلافات فکری و سلیقهای اثری در رابطه و علاقه خواهران و برادران نسبت به یکدیگر نداشت. عباس قاسمیشریف: مهمترین ویژگی مادرم احساس مسئولیت نسبت به مشکلات مردم بود. سال 91 ایشان بهطور محرمانه بهخاطر مردم با پنج نفر از دوستان و همفکران ملی - مذهبی نامهای به مقامات نوشتند. به تنهايي نيز نامههای محرمانه بسیاری به مقامات نوشته بود و جلساتی که با افراد شاخص یا با افراد مهم دولتی یا حاکمیتی میگذاشت، دغدغههای خود را مطرح میکرد. بهویژه اینکه در سالهای بعد از اتفاقات سال 88 جلساتی با مرحوم آیتالله هاشمیرفسنجانی در منزلش داشت و همچنین مسائل و مشکلات را به دولتمردان منتقل میکرد. فاطمه چهپور: به نظر بنده ایشان بنده شاکر خدا بود. هیچوقت با وجود مشکلات جسمی و داشتن فرزند معلول، از او ناشکری، گله و ناسپاسی نشنیدم. محمدرضا علاییطالقانی: اعظمخانم به اصولی معتقد بود و از ابتدا تا انتها بر اصول خود ایستاد، ضمن اینکه دغدغه اصلی او تساوی حقوق زن و مرد و حقوق شهروندی بود. حتی اصرار بر این داشت که با استناد به کلمه رجل در قانون اساسی، نامزد ریاستجمهوری شود و اعتقاد داشت که اگر یک زن رئیسجمهور باشد بهتر میتواند از حقوق زنان دفاع کند. او خودش علاقهای برای ورود به کارهای اجرائی نداشت و هدفش این بود که خانمها در مدارج بالای کشور حضور پیدا کنند. خاطراتی از دوران مبارزات خانم اعظم طالقانی بگویید؟ الهه مصداقی: سال 54 بود که برای معالجه صادق (پسر معلول ایشان) قرار بود به لندن برویم. من و اعظم، ابوالحسن و امید فرزند کوچکم با هم رفتیم. از روز ورودمان به لندن، اعظمخانم بهندرت از هتل خارج میشد و بیشتر مشغول مطالعه کتابهایی بود که در ایران در دسترسش نبود و مطالب مهم آنان را خیلی ریز در حاشیه کتابها یادداشت میکرد و من از این موضوع نگران بودم، ولی ایشان هیچ نگرانیاي نداشت. در مسیر بازگشت به ایران با اتومبیل برگشتیم و در مرز ایران پاسپورت ایشان را توقیف کردند، یک هفته بعد از آن ساواک به مدرسه آمد و ایشان را دستگیر کرد. فاطمه چهپور: سال اول ازدواجمان بود که اعظم خانم از من خواستند تا معاون مدرسهشان بشوم. روزی یکی از مأموران ساواک به مدرسه آمد و به من گفت میخواهیم از اعظمخانم چند سؤال بپرسیم. ایشان سفارشهایی به من کردند و با آرامش خاصی همراه مأموران رفتند. به من گفتند نگران نباش میروم ببینم آن طرف (زندان) چه خبر است! نظر خانم اعظم طالقانی درباره حجاب چه بود؟ زهره امانی: در بحث حجاب ایشان رواداری خاصی داشتند. نوع تعاملشان بههیچعنوان تابع ظاهر افراد نبود، بههمیندلیل بود که جاذبه ایجاد میشد و افرادی با افکار کاملا متضاد هم میتوانستند با ایشان مراوده داشته باشند و احساس آرامش کنند، بدون اینکه دغدغه این را داشته باشند که مورد قضاوت قرار میگیرند. الهه مصداقی: زمانی که میخواستیم به لندن برویم، من و اعظمخانم یک مدل لباس پوشیدیم، تونیک بلند و شلوار و بلوز و روسری بزرگ، من با این مدل نزد آقا رفتم و گفتم من با این مدل لباس میخواهم به لندن بروم و ایشان نگاهی کرد و گفت خیلی خوب است و حجابت کامل است، اگر آنجا گرمت نشود و کت و روسریات را عقب نبری و من گفتم درنمیآورم و وقتی برگشتیم عکسهایمان را به آقا نشان دادیم و ایشان گفتند، عیبی ندارد. فاطمه چهپور: در روزهای همایش «طالقانی و زمانه ما» که بعد از درگذشت اعظمخانم برگزار شد. یکی از سخنرانان محترم مراسم خاطرهای نقل کردند که: «اعظمخانم برای من تعریف کرده بودند که یکی از روزهای دوران دبیرستان، چادرم را از وسط قیچی کردم و به پدرم گفتم دیگر نمیخواهم با چادر به مدرسه بروم و همان نصفه چادر را به شکل روسری به سر کردم و رفتم. پدر چیزی نگفت، اما در روزهای بعد با هم صحبت کردیم و مسئله برایم حل شد». محمدرضا علاییطالقانی: ایشان تعریف میکرد زمانی که او را در زندان پیش پدر برده بودند تا با او صحبت کند، یک شال سرش انداخته و با همان لباس زندان برده بودند و پدر خیلی ناراحت شده بود. با وجود اینکه ایشان شکنجه شده بود، بعد از انقلاب هیچگونه خصومتی که دیگران با عوامل رژیم داشتند، نداشت و خیلی با عطوفت با آنها رفتار میکرد که تقریبا مانند رفتار پدر بود. خانم طالقانی چه برداشت و تعریفی از رجل سیاسی داشت؟ عباس قاسمیشریف: تفسیر کلمه رجال را از خود مرحوم شهید بهشتی شنیده بود که میگفت بحث رجال شامل زنان و مردان میشود و اذعان میکرد به اینکه کلمه رجال مختص مردان نیست. او میخواست این قضیه را با شورای نگهبان حل کند که خانمها هم بتوانند کاندیدای ریاستجمهوری شوند. طاهره علاییطالقانی: ایشان میگفت من به مشروح مذاکرات مجلس خبرگان قانون اساسی در رابطه با ریاستجمهوری مراجعه کردم، آنموقع بین نمایندگان در مورد کلمه «رجال» اختلافنظر بود و برخی موافق و برخی مخالف بودند. در مذاکرات مجلس ثبت شده است که در نهایت آقای بهشتی میگوید کلمه «رجال» را میگذاریم که شامل زن و مرد شود و فقط شامل مردان نباشد. البته بعد این ایراد را به مجلس گرفتند که «رجل» کلمه عربی است و قانون اساسی باید فارسی باشد. «رجال» به معنای بزرگان و ردههای بالای سیاسی است و زن یا مردبودن از آن مراد نیست و تفسیری که شورای نگهبان از کلمه «رجال» میکند آن چیزی که مجلس خبرگان قانون اساسی منظورش بود نیست. در نتیجه سعی کرد برای چند دوره خود را نامزد ریاستجمهوری کند تا بلکه بتواند این مشکل را حل کند. این هم اوج تساویخواهی حقوق زن و مرد میتوانست باشد. زهره امانی: ایشان صرفا نامزد انتخابات ریاستجمهوری نشدند. به خاطر دارم اعظمخانم به قم نزد علما میرفت و تفسیر رجل را میخواست، خصوصا اعضای خبرگان و شورای نگهبان که تفسیر آنها تأثیرگذار بود؛ یعنی در کنار یک کنش و فعالیت سیاسی، یک فعالیت فکری را هم پیگیری میکرد. این نشان میدهد که صرفا نظرشان این نبود که بهعنوان رئیسجمهور مطرح باشند. اینکه این تعریف تغییر کند و سدی شکسته شود برایشان خیلی مهم بود و طبیعتا برای جامعه هم مهم بود. طبق قاعدهای که چو صد آید، نود هم پیش ماست، قله (ریاستجمهوری) را نشانه گرفت که اگر خانمها به آن قله دست پیدا میکردند بقیه مسائل هم ذیل همان قله قرار میگیرد؛ یعنی تفسیر رجل بهگونهای که خانمها هم امکان ریاستجمهوری را داشته باشند، میتواند در قوانین اجتماعی و مدنی بسیار تأثیرگذار باشد. چرا اعظم طالقانی بهعنوان مخالف طرح عدم کفایت سیاسی بنیصدر در مجلس اول نطق میکند؟ عباس قاسمیشریف: ایشان و خانواده طالقانی در انتخابات ریاستجمهوری اول از آقای حسن حبیبی حمایت کردند نه از آقای ابوالحسن بنیصدر. ولی روزی که قرار بود رأی عدم کفایت سیاسی بنیصدر در مجلس مطرح شود، گفت برای نظام خوب نيست که اولین رئیسجمهور آن، اینطور بخواهد برکنار شود، البته در رأیگیری رأی ممتنع داد، ولی بهعنوان مخالف استیضاح و عدم کفایت سیاسی نطق کرد. نظر خانم اعظم طالقانی در مورد عملکرد دولتهای پس از انقلاب؛ از دولت موقت تا دولت فعلی چه بود؟ زهره امانی: آنچه در مجموع این چند دهه از ایشان میدیدم، اعظمخانم دید اصلاحطلبانه داشت، البته این به معنای طیف اصلاحطلبها نیست، بلکه واژه جامع اصلاحطلبی است. ایشان امر به معروف و نهی از منکر را بیشتر شامل دولتها و حاکمیت میدانستند نه مردم. نسبت به همه دولتها نقد داشت و پیگیری میکرد، ولی همه اینها برای اصلاح بود. برای او مهم بود تا جایی که میتواند به دولتها کمک کند، زیرا بههرحال بخش انتخابی جامعه بود. البته در مقطعی این نقد و انتقاد بسیار جدیتر شد و زاویه هم داشت. در مورد دولت احمدینژاد زاویه بسیار داشت، اما در مورد دولت مرحوم هاشمیرفسنجانی، دولت آقای خاتمی و دولت آقای روحانی مسیرشان نقد دولت در جهت بهبود و کمک به اصلاح جامعه و وضعیت مردم بود. طاهره علاییطالقانی: در آخرین پیامی که یک هفته قبل از اینکه به بیمارستان بروند، در جلسه خانه احزاب وزارت کشور بحث امر به معروف و نهی از منکر را مطرح کردند و گفتند: «امر به معروف و نهی از منکر، یکی از مهمترین مسائلی است که به نقد ساختارهای قدرت بازمیگردد، نهاینکه مردم عادی یکدیگر را امر به معروف و نهی از منکر کنند و باید در هرجا و در هر برههای از زمان، اگر اشکال، تبعیض، بیعدالتی یا مشکلی وجود دارد مردم بتوانند آزادانه دولت را نقد کنند. مهم نیست کدام دولت باشد؛ هر دولتی از ابتدا تاکنون بوده، مسئله این است که نقد باید آزادانه باشد و جایی که مشکل یا معضلی وجود دارد نقد شود و تذکر داده شود». در همان صحبتهایش گفت: «اگر از اول انقلاب اجازه میدادند که نقد صورت بگیرد و از دولتها انتقاد شود، کار کشور به اینجا نمیرسید، ولی اجازه نقد ندادند و میگفتند تضعیف حکومت و دولت است». دغدغه اعظم طالقانی درباره آینده ایران چه بود؟ طاهره علاییطالقانی: مهمترین دغدغه ایشان حقوق مردم، بهخصوص حقوق زنان و منافع ملی بود. اگر هرجایی میشنید حق و حقوقی از کسی تضییع شده، به راحتی از کنار آن نمیگذشت، حتما عکسالعمل و برخوردی نشان میداد یا به صورت نامه یا اطلاعیهای یا در جلسات آن را مطرح میکرد. مهمترین ویژگی اخلاقی او هم این بود که خیلی فعال، جدی و با پشتکار مسائل را دنبال میکرد و پیگیر بود. بارها به من میگفت که دغدغهاش خانمهایی است که برای جامعه آسیب محسوب میشوند و همیشه با مسئولان وزارت کشور، شهرداری و ارگانهای دولتی دیگر تماس میگرفت و به آنها میگفت که شما باید در هر محله یک خانه امن درست کنید که اگر خانمها در خانوادهای مشکلی پیدا کردند بتوانند به طور موقت در آن مکانها ساکن شوند تا به مشکل آنها رسیدگی و کارشان حل شود. ایشان همیشه پیگیر این مسئله بود. طیبه علاییطالقانی: اعظمخانم بهشدت به آینده سیاسی ایران امیدوار بود و ازاینرو همیشه به ما میگفت نگران نباشید، همهچیز درست میشود. زهره امانی: کسی که فعال سیاسی است و تا بالاترین سطح فعالیت سیاسی که نامزدی ریاستجمهوری باشد، میرود، طبیعتا دغدغهاش مسائل و مشکلات کشور و حل آنهاست و به نظر من بالاترین دغدغه ایشان وضعیت کشور بود و اینکه چطور میشود این یکپارچگی را حفظ کرد، بدون اینکه مردم در این رابطه آسيبي ببینند.
آخرین اخبار اخبار را از طریق این لینک پیگیری کنید.