گفتوگو با ژیلا کامیاب، بهمناسبت برگزاری نمایشگاه «جان سنگ»
من سنگها را انسان میبینم
فرانک آرتا
ژیلا کامیاب، از هنرمندان نقاش، سالها به خلق آثار هنری دست زده است. او مدرک فوقلیسانس در رشته نقاشی از دانشکده هنر و معماری (تهران مرکز) دارد و دوره سرامیک را در آتلیه «میه» پاریس نیز گذرانده است. بهتازگی نمایشگاهی با عنوان «جانِ سنگ» در گالری ساربان برپا کرده است؛ ایده جالبی دارد و عین اینکه به سنگها، روح انسانی دمیده است، دغدغههای ارجنهادن به محیط زیست را در مخاطب خود زنده میکند. با این هنرمند گفتوگویی انجام دادهایم که میخوانید:
ایده این نمایشگاه چه زمانی در ذهن شما شکل گرفت؟ ایده (جان سنگ) برمیگردد به تلفیق مفاهیم پروژههای قبلی که در چند سال اخیر به آنها پرداختهام؛ البته با تأکید بیشتر بر سنگ. درواقع مدتها است که این پروژه تلفیق ذهن و حس مرا درگیر کرده است و تعدادی از آنها به مرحله عمل رسید و مطمئنا این روند فعلا ادامه خواهد داشت تا زمانی که نقش و ایده دیگری جایگزین آن شود. برایم جالب است به جای اینکه به مسائل ملموس در جامعه بپردازید، به سراغ سنگها رفتید؛ از نظر شما سنگها چه معنایی دارند؟ من سنگها را انسان میبینم؛ انسانهایی که بیآزارند و در زمانی که نیاز داریم سنگ صبور میشوند و از طرفی حضورشان در طبیعت برایم مثل باغهای «ذن» ژاپن محلی برای مراقبه است. سکون و صلابت سنگ را بدون هیچ ادایی میبینم. هر یک از آنها هویت خود را دارند و حتی از نظر ظاهر هیچ سنگی به دیگری شباهت کامل ندارد. این بخش شعر فریدون مشیری که در خاطرم هست میتواند کاملکننده این پاسخم باشد: «بیا ز سنگ بپرسیم که از حکایت فرجام ما چه میداند» و اما چرا به مسائل ملموس جامعه نپرداختهام؛ منظورم مسائل مربوط به تنگناهای اقتصادی، فرهنگی و نابرابریها و مشکلات عدیدهای است که جامعه با آن همواره دستبهگریبان است. شاید نقاشی، مدیوم کاملی برای نشاندادن این عمق نباشد. تصور بر این است که با نشاندادن فیگورهای زجرکشیده و استفاده از رنگهای تیره میتوان مسائل سخت انسانی را نشان داد، من چنین فکر نمیکنم. شاید با نشاندادن فرمهای ازهمگسسته و خطوط رهاشده بتوان از مسائل ملموس جامعه گفت؛ البته با زبان استعاره. باید به بیننده فرصت فکرکردن و برداشت شخصی خود را داد. سنگهای من را میتوان با آشناییزدایی و جاندارپنداری بهگونه دیگری و شاید هم بسیار نزدیک به مسائل ملموس جامعه دید. در مجموع آثار بهنمایشدرآمده در این نمایشگاه و تکنیک و سبک بهکاربردهشده در آنها شباهت بسیاری به یکدیگر دارند؛ گویی شما روح کلی را در جسمهای مختلف تقسیم کردهاید. چرا؟ بله، همینطور است. از نظر تکنیک و نگاه شباهتهایی به هم دارند؛ چراکه متعلق به یک نفر با دنیای خاص خودش و در پروسه زمانی چند ماهه است. تفاوتهایی دارند ولی خیلی فاحش نیست. از طرفی این مجموعه یک ایده واحد داشته است البته در قسمتی سنگها را از دو بعد بوم به سه بعد چیدمان تبدیل کردهام؛ گویی سنگها توان بودن در کادر چهارگوش را نداشتهاند و به بیرون پرواز کرده و روی زمین نشستهاند و این خود بار معنایی عمیقی دارد. در بعضی از کارهای این نمایشگاه پروژههای گذشته من (ناکجاآباد) و در بعضی از کارها (خانه) نمود پیدا میکند و اصولا پیداشدن این موضوع راهی برای گریز از جهان پر از زشتی و یافتن دنیایی زیباتر ولو بهصورت ذهنی بوده است. ناکجاآباد من عالم واسط میان ماده و روح بوده است، ناکجاآباد همان شهر و خانه است، مکان است و در استعارهای دیگر بدون مکان است؛ درواقع همان عالم مثال سهروردی است. ما شرقیها ذهنگرا و خیالپرداز هستیم، خیلی از ما بدون آنکه بدانیم در دو عالم زندگی میکنیم و گاه دنیای خیالی پررنگتر میشود. در رنگهای بهکارگرفتهشده، کمتر شاهد رنگهای تند هستیم، چگونه به این ترکیب رنگین آرامشبخش رسیدهاید و چرا؟ رنگهای من در سالهای اولیه نقاشیکردن، خالص و ناب و تیره بودند. در گذر زمان همانگونه که سنگها صیقل مییابند، رنگهای من هم ترکیبی و روشن شدهاند. از طرفی شخصیت درونی من همین رنگها هستند. من با خاکستریهای رنگین انرژی خوب میگیرم. البته در فضاهایی از کار، لکههایی هرچند کوچک از رنگهای خالص استفاده شده است؛ فقط برای تکمیل و معرفی بیشتر خاکستریها. این شاید نوعی بازیگوشی باشد و شاید هم در کنار خاکستریهای گاه غمگین، بگویند که رویش و شادی هم وجود دارد. کارهای شما میان فیگور و تجرید در نوساناند، چرا؟ من قبل از هر صحبتی لازم است بگویم که خود را مقید به هیج سبک خاصی در تاریخ هنر ایران و جهان نمیدانم. در طول سالها کارکردن به یک جهانبینی شخصی در کار خود رسیدهام و این نگرش میتواند با مطالعه بیشتر یا تغییرات درونی و رویدادهای زندگی و خیلی از مسائل دیگر تغییر کند و گاه به یک کار فیگوراتیو یا انتزاع مطلق برسم. اصولا زندگی در تعلیق و نوسان است و نقاشی هم بهنوعی خود زندگی است و از طرفی من نقاشی میکنم به این دلیل که حالم بهتر شود و اینکه نقاشی رهایم نمیکند. درحالحاضر از ترکیب دو شیوه لذت میبرم و کار میکنم، اما نمیدانم در آینده چه خواهد شد.
آخرین اخبار اخبار را از طریق این لینک پیگیری کنید.