عقده نظمدهنده
در روانکاوی نظریهای عمومی درباره عملکرد روانی انسان مطرح میشود که عقده ادیپ از ارکان اساسی آن است. این عقده همچنین از شناختهشدهترین مفاهیم روانکاوانه برای عامه مردم و در عین حال یکی از سادهانگاشتهشدهترین آنهاست. روانکاوی، دانش مفاهیم غیرقطعی، فتوحات مبهم زیادی به خود دیده است. برخی اصطلاحات بهکاررفته در این دانش وارد زبان عامیانه شده و امروزه رنگوبویی متفاوت به خود گرفتهاند. این حلشدگی در زبان روزمره مفاهیم مورد نظر را کمرنگ میسازد و آنها را به شکل واحدهایی در عینحال مبهم و اغراقآمیز در میآورد که روانکاوان دیگر صحتشان را تضمین نخواهند کرد. در عادیترین گفتوگوها واژه عقده به تنهایی برای اشاره به جنبه مشکلدار یک شخصیت به کار میرود؛ در حال حاضر جمله «تو عقدهای هستی» یعنی «اعتمادبهنفس نداری، به شکلی رقتبار درگیر موانع درونی خود هستی...» اين اصطلاح، كه فرويد بعدها از يونگ وام گرفت، در واقع بر پيچيدگي پویای روان در اديپ شهريار تأكيد داشت. اصطلاح «عقده اديپ» به نظامي از نمودهاي ذهني معطوف به اميال اشاره دارد كه به دليل سركوبشدن اساسا شكلي ناخودآگاه يافته است. اين نظام در تمام مدت رشد و زندگي همه انسانها به شكلي تعيينكننده بر آنها تأثير ميگذارد. در كتاب كمحجم «عقده اديپ»، كه نشر ثالث به تازگي منتشر کرده، نويسندگان به بررسي مشاهدات نظري و بالينياي ميپردازند كه ميتواند فرضيههاي مربوط به عقده اديپ را در مراحل اوليه تكوين رواني كودك براي خواننده روشنتر كنند. فرويد خود برخي مفاهيم محوري نظريهاش را بر پايه فرضيههاي مربوط به اين مراحل مطرح كرده است؛ دوگانگي بدوي عشق و نفرت، درنظرگرفتن ارضاي موهوم به عنوان نقطه آغازين حركات نمايشي در كودكان بسيار كوچك، مراحل تكوين شور جنسي (ليبيدو) و شكلگيري «من» و غيره. پس از فرويد، روانكاوان كودك با نظريههاي جديد ابعاد ديگري از اين مسائل را آشكار کردند، امري كه بر روانكاوي معاصر بسيار تأثيرگذار بوده است. سرانجام اگر بپذيريم كه عقده اديپ عامل شكلدهنده روان بزرگسالان است، بايد در نظر داشت اين بزرگسالان خود صاحب فرزند ميشوند، و عقده مسئلهساز والدين در چگونگي بروز آن در فرزندانشان نقشي بسزا خواهد داشت. بحران اديپ چگونه باعث بروز اميال سركوبشده والدين و تأثيرات پویای رابطه زوج در فرزند آنها خواهد شد؟ اينجا به مسئلهاي برميخوريم كه در حوزه انسانشناسي دامنهاي گسترده دارد: آيا در سايه اين رويكرد نظري ميتوان چرايي انتقال سينهبهسينه ارزشها و رفتارهايي را درك كرد كه قواعد زندگي، قوانين، نهادها و غيره، به بيان ديگر، تمامي اجزاي تشكيلدهنده يك فرهنگ، از آن سرچشمه ميگيرند؟ فرويد اولينبار ماجراي عقده اديپ را در نامهاي براي دوستش ويلهلم فليس بازگو كرد: «من، مانند همه، عشقي را به مادرم و حسادتي را نسبت به پدرم در خود احساس ميكنم، احساسي كه گمان ميكنم در تمام كودكان خردسال وجود داشته باشد.. اگر چنين باشد، ميتوان فهميد كه چرا اديپ شهريار تا اين حد گيراست، افسانهاي دربرگيرنده نوعي جبر كه همه قبول دارند، زيرا خود تجربهاش كردهاند. هر كس ابتدا، در تخيل خود، يك اديپ بوده كه از تحقق رويايش در جهان واقعي بيم داشته است» (عقده اديپ، ص 11) ارجاع فرويد به تراژدي سوفوكل قدرت داستان اديپ را نشان ميدهد، ماجراي رابطه جنسي با افراد خانواده و قتل. با توجه به اخلاقيات محافظهكارانه انتهاي قرن نوزدهم، زماني كه اين نامه نوشته شده است چنين ماجرايي ميتوانست به عنوان مرجعي اسطورهاي و داستاني نمايشي مورد ستايش قرار گيرد، اما تصديق اين امر كه امروزه نيز تمام انسانها چنين هوسي را به شكلي پنهاني در خود ميپرورانند، و بيش از آن، مشكوكشدن به كودكان، اين فرشتگان كوچك معصوم و بدون جنسيت، عميقا تكاندهنده بود. ولی فرويد با صحهگذاشتن بر همهگيري داستان اديپ از يكي از خاستگاههاي اساسي تمام ماجراهاي انسان، چه فردي و چه اجتماعي، پرده برداشت. مطمئنا پيش از آن نيز ميدانستيم ميل جنسي به ممانعت برميخورد و اگر نتواند راهي براي ارضا بيايد، ناچار به خويشتنداري روي ميآورد و اهداف ديگر، آراسته به توجيهات شرافتمندانهتر، بر آن غلبه ميكنند. اما فرويد با قراردادن عقده اديپ در جايگاه «عقده منشاء اختلالات رواني»، و فراتر از آن، در مركزيت تمام كاركردهاي پيچيده رواني، پذيرفت كه داستان اديپ نظمدهنده حيات رواني انسان است. در فصل اول نويسنده به بررسي تأثيراتي ميپردازد كه فرويد از اسطوره اديپوس براي چارچوب نظري خود پذیرفته است. اسطوره تنها بيانگر اين نمود ذهني ناخودآگاه از طريق نوعي «بازگشت امر سركوبشده» است كه به تدريج در زمينهاي فرهنگي در تمدنها نمودار شده است. فصل دوم چگونگي كشف عقده اديپ را توسط فرويد با ارجاع به آثار مختلف او توضيح ميدهد. ماجرا از مطالعات فرويد در مورد هيستري و مواجهه او با نشانههاي شديد آن در بيماران و رنج آنها در كتاب «مطالعاتي در باب هيستري» آغاز شد. تحليل رؤيا نيز در كتاب «تفسير خواب» در اين روشنگري نقشي اساسي داشت. پس از آن تعبير رؤياها به «شاهراه» آشكارسازي ضمير ناخودآگاه براي فرويد تبديل شد. فصل سوم در مورد روانكاوي كودك و نشانههاي عقده اديپ در كودكان با تكيه بر كتاب «سه رساله در باب نظريه جنسيت» است. فرويد با كاوش مسئله عقده اديپ از زاويه انحراف «اهداف جنسي» توانست به شيوهاي مشخصتر نشان دهد انحرافات جنسي بزرگسالي چگونه در جنسيت كودكي ريشه دارند. به اين ترتيب او سائقهاي جزئي را تعريف كرد كه منحصر به جنسيت كودكي بودند از جمله سائق ديدن و سائق بيرحمي. بنا بر نقلقولي مشهور از فرويد، گوناگوني و همزيستي اين سائقها به ما اجازه ميدهد كودك را به چشم يك «منحرف چندچهره» بنگريم. فصل بعد درباره مراحل رشد جنسي كودك و مفهوم نظام قضيبي و عقده اختگي در نظريه فرويد است. فصل پنجم به خاستگاه اديپ ميپردازد و توضيح ميدهد كه چگونه عقده اديپ از دل ساختارهاي تعارضي ازپيشموجود پديدار ميشود و چگونه ممكن است با نظمدهي دوباره امكان ادغام كهنهترين ساختارها در يك نظام جديد ايجاد شود. فرويد سه نمود ذهني اميال مربوط به اغوا، صحنه نخستين و اختگي را در قالب اين اصطلاح گرد ميآورد. از اين رو، طرح پرسش در مورد كاركرد نظمدهنده اين سه نمود ذهني براي درك چگونگي بروز عقده اديپ با تكيه بر اين نشانههاي اوليه حائز اهميت است. فصل ششم به پيشرفتهاي نظري فرويد در پروژه طولانيمدتش براي تكوين نظريه اديپ ميپردازد. فصل هفتم و هشتم بيشتر به تأثيرات و بازماندههاي رواني عقده اديپ در بزرگسالي و نقش آن در ساختاربخشي به تمدن انساني ميپردازد.
آخرین اخبار اخبار را از طریق این لینک پیگیری کنید.