«علمالاشیا»؟
اکبر قراخانیبهار
قدیمها یک درس دبستانی بود تحت عنوان «علمالاشیا» که از خاک و سنگ گرفته تا گیاهان و جانوران مطلب آموختنی داشت. امروز که به عنوان و محتوای این درس فکر میکنم احساس میکنم که از نظر «عنوان و حوزه پوشش»، با مفاهیمی که امروز ما از آنها با عنوان کلی سیستم و تفکر سیستمی یاد میکنیم، چقدر قرابت دارد. بنابراین جا دارد برای این مفاهیم هم چنین آموزشهای عمومی را تدارک ببینیم.
بررسی تاریخ علم نشان میدهد که بشر بسیاری از علوم اولیه را به منظور حل مسائل و مشکلاتی که با آنها روبهرو بوده، تدبیر کرده است. به عنوان مثال در بین علوم پایه شناختهشده، از یک طرف «هندسه» و «جبر» و از طرف دیگر «شیمی» و «فیزیک» را داریم. هندسه بیشتر به جنبههای «ثابت» ظاهری اشیا و «جبر» به جنبههای «متغیر» باطنی رویدادهای مرتبط با اشیا در دنیای پیرامون میپرداخته است. همینطور «شیمی» بیشتر با جنبههای مربوط به «ماده» تشکیلدهنده اشیا و «فیزیک» با محرکهای ناشی از «انرژی» در رویدادهای مرتبط با اشیا در ارتباط بوده است. اینکه یک زمین چه شکلی دارد (مثلا مستطیل)، در حوزه علم هندسه جواب مییافته است. همینطور برای اینکه لقمان حکیم بتواند به رهگذری که از او در مورد مقدار راه مانده سؤال کرده بود، به درستی پاسخ دهد، در حوزه علم جبر پاسخ میداده است. جهت تجدید خاطره کتابهای درسی قدیم، بد نیست به داستان لقمان حکیم و رهگذر هم اشارهای کنیم. در انتهای یکی از دروس فارسی مطلب کوتاهی بود که میگفت لقمان حکیم روزی در راهی میرفت. مردی به او رسید و پرسید تا فلان روستا چقدر راه مانده است. لقمان بدون اینکه پاسخ او را بدهد به راه خود ادامه داد. آن مرد نیز به رفتن خود ادامه داد. بعد از مدتی لقمان او را صدا زد و گفت: «تا نیمی از ظهر گذشته». مرد از لقمان پرسید که چرا بار اول نگفتی. لقمان پاسخ داد که نمیدانستم چطور راه میروی، «تند» یا «کند»، اینطور که میروی تا نیمی از ظهر گذشته به آنجا خواهی رسید. در پای صفحه هم با خط درشت و زیبای نستعلیق نوشته شده بود: «مرد دانا نسنجیده سخن نگوید». غرض از مقدمه بالا این بود که گفته شود از دیرزمانها در سطح آموزشهای عمومی برای جنبههای ظاهری «ثابت» و «ساختاری» اشیا، علمی نظیر «هندسه» و جنس «ماده» تشکیلدهنده آنها علمی نظیر «شیمی» را داشتهایم. همینطور در مورد جنبههای «متغیر» و «رفتاری» اشیاي در معرض رویداد، علم «جبر» و منشأ «انرژی» محرک آنها، علمی نظیر «فیزیک» وجود داشته است. اگر پیدایش علم «سیبرنتیک» را سرآغاز معرفی و اهمیتیافتن منبع سوم «اطلاعات» (در کنار «ماده» و «انرژی») در نظر بگیریم، در این صورت سیبرنتیک با بهکارگیری اطلاعات، وظیفه «سکانداری» یا «کنترل و ارتباط» در اشیا و رویدادهای مرتبط در قالب سیستم در دنیای پیرامون ما را بازی میکند. در کنار سیبرنتیک، علومی نظیر «سازمان و مدیریت» نیز نقش مشابهی را بازی میکنند. در کلیترین تلقی، «انتظام» و «اطلاعات» (از دید سیستمی به عنوان بعد سوم در کنار «ساختار» به واسطه «ماده» و «رفتار» به واسطه «انرژی»)، با «سازمان»دهی «ماده» (به طور کلی) و «مدیریت»کردن «انرژی» (به مفهوم اعم) سروکار دارند. از دید سیستم و تفکر سیستمی اگرچه از گذشتههای بسیار دور علوم پایه اولیه جای خود را در آموزشهای عمومی پیدا کردهاند، ولی در قالب مفهوم سیستم، در کنار ابعاد ساختاری و رفتار که این علوم به آنها میپرداختهاند، در بعد «انتظامی» اشیا و رویدادهای مرتبط، آموزشهای عمومی مشخصی نبوده است. بنابراین جا دارد که نظیر سایر علوم پایه سنتی، مفاهیم مربوط به «انتظام» و «اطلاعات» نیز در آموزشهای عمومی جایگاه خاص خود را پیدا کنند. جهان پیشروی ما معجونی است از سه منبع اساسی و اولیه «ماده»، «انرژی» و «اطلاعات» در قالب سیستمهایی با «ساختار»، «رفتار» و «انتظام» خاص خود. اگر «ساختار» و «رفتار» دو مؤلفه اساسی همه آن چیزهایی هستند که امروزه آنها را تحت عنوان سیستم میشناسیم و به ترتیب با «ماده» و «انرژی» صورت وجود به خود میگیرند، در این صورت «انتظام» (به عنوان نظم در ساختار و قاعده در رفتار) اگر در موجودات بیجان (مثلا یک «کوه»، «ثابت» در هیبت طبیعی خود و یک «رودخانه»، «متغیر» در مسیر طبیعی خود) به صورت جبری (در مقابل اختیاری) با عاملیت ماده و انرژی ممکن میشود، در موجودات زنده با عاملیت اطلاعات مفهوم مییابد. اطلاعات همان چیزی است که به موجود زنده ابعادی از «اختیار» را میدهد، توانی که تنها با کمک ماده و انرژی ممکن نیست.
آخرین اخبار اخبار را از طریق این لینک پیگیری کنید.