|

جریان «یه قرون - دوزار»

پوریا عالمی

برای مردم ایران سؤال پیش آمده چرا قیمت نان سنگک را گذاشته‌اند ۹۲۰ تومان؟ ما می‌گوییم اینکه چیزی نیست. شما آیا می‌دانید قیمت نان تافتون ماشینی را گذاشته‌اند ۲۴۰ تومان؟ چرا نان تافتون سنتی شده ۴۶۰ تومان؟ این از قیمت نان. اما اصلا چرا کرایه تاکسی میدان هفت تیر به نوبنیاد سه‌هزارو صد تومان است؟ چرا کرایه تاکسی پمپ بنزین ولنجک به دانشگاه شهید بهشتی هست هزارو صد تومان؟ چرا کرایه تاکسی تجریش - آزادی هست چهارهزارو صد تومان؟ چرا کرایه تاکسی تجریش - کرج هست شش‌هزارو 600 تومان؟ چرا قیمت تاکسی شهرک غرب به میدان امام هست سه‌هزارو 900 تومان؟ چرا تاکسی آریاشهر تا میدان توحید هزارو 600 تومان باید بگیرد؟ و چرا قیمت تاکسی‌های خطی از جلوی متروی طرشت تا ستارخان باید ۸۵۰ تومان باشد؟ چرا کرایه تاکسی آریاشهر - شهران دوهزارو 600 تومان است؟ یا چرا تاکسی آریاشهر به گلوبندک سه‌هزارو 300 تومان است؟ می‌بینید همه اینها قیمت مصوب است. یا قیمت ورودیه تاکسی تلفنی ۵۵۶ تومان و شش‌قران است؛ یعنی پنج‌هزارو 566 ریال! و هر صد متر را با شما ۲۵ تومان و سه قران؛ یعنی ۲۵۳ ریال حساب می‌کنند! حتی قیمت تاکسی فرودگاه مهرآباد تا میدان انقلاب صبح‌ها ۲۰هزارو ۵۰۰ تومان است؛ یعنی 205 هزار ریال! و شب‌ها همین مسیر می‌شود 25هزارو 500 تومان. یا قیمت مصوب سرویس مدارس تا فاصله پنج‌کیلومتری در هر ماه برای هر دانش‌آموز می‌شود 138هزارو 600 تومان! اگر فاصله مدرسه تا خانه بیشتر از 15 کیلومتر باشد، کرایه ماهانه هر دانش‌آموز می‌شود ۲۰۷ هزارو ۹۰۰ تومان؛ یعنی دومیلیون‌و 79 هزار ریال. نتیجه‌گیری: اما جریان چیست. ببینید دست مردم و حتی توی بانک‌ها هم که دیگر ۵۰ تومانی، صد تومانی و ۲۰۰ تومانی که وجود ندارد. بعد استادان نرخ‌های مصوب امور روزمره زندگی مردم را طوری می‌گذارند که نیاز به یک تومانی و دو تومانی و حتی یک ریالی و دو ریالی دارد. چرا؟ دلیل اول: به نظر ما دلیل اول این است که مردم متوجه نشوند دارند برای نان ۹۰۰ تومان پول می‌دهند و ذهنشان درگیر ۲۰ تومان خرده‌اش بشود یا نفهمند که تاکسی سوار شده‌اند دارند چهار هزار تومان ناقابل کرایه می‌دهند، جاش ذهنشان درگیر صدتومانی باقی پولشان بشود. این‌طوری مردم پول‌درشته را راحت می‌دهند. مثال عینی: خود ما یک‌بار رفتیم پورشه بخریم. گفت یک‌میلیارد‌و 103 میلیون تومان. باور کنید آن سه میلیون تومان این‌قدر ذهن ما را درگیر کرد و به نظرمان طرف داشت‌ گران می‌فروخت که با عصبانیت بی‌خیال خریدن پورشه شدیم. دلیل دوم: ببینید صبح تا شب این‌قدر ما مردم عزیز مثل چی و چی به هم می‌پریم، فکر می‌کنید پدرکشتگی داریم با هم؟ نه یک عاملش این است که ما فکر می‌کنیم باقی مردم دارند حق ما را می‌خورند؛ مثلا کرایه تاکسی از ما ۲۰۰ تومان اضافه می‌گیرند الکی و خالی می‌بندند پول خُرد ندارند یا ما در را محکم به هم می‌کوبیم، چون ۵۰ تومان خُرده نداشتیم به راننده بدهیم و راننده گفته چرا از قبل فکرش را نکردی؟ یا می‌‌رویم نانوایی با شاطر دعوا می‌کنیم که چرا جای ۲۰ تومان ۵۰ تومان اضافه برداشتی. حسن این‌همه دعوا و مرافعه این است که دیگر نا برایمان نمی‌ماند ببینیم کی چی خورد و کی کجا رفت. حرف درشت: استادان طوری قیمت نان و تاکسی را تعیین می‌کنند و یک ریال و دو ریال محاسبه می‌کنند که آدم فکر می‌کند اگر این‌طوری سرشان را فرو نمی‌کردند تا حقی از حقوق مردم حتی به اندازه 10 شاهی ناحق نشود، هرگز امکان نداشت سه‌هزار میلیارد، سه‌هزار میلیارد اختلاس شود و زمین و جنگل و املاک خورده شود. درواقع تقصیر خود ما مردم است که با این یه‌قرون دوزار، حواس اساتید را خروار‌خروار پرت می‌کنیم.

آخرین اخبار اخبار را از طریق این لینک پیگیری کنید.