|

قطع بس

«خون‌بس» اصطلاح و آیینی در خوزستان، کهگیلویه‌‌وبویراحمد و لرستان بوده برای پایان‌دادن به انتقام و قتل و نزاع و نوعی دیه و روش جایگزین برای قتل و انتقام بوده است. اکنون با الهام از آن، تعبیر «قطع‌بس» را به کار می‌برم.

«خون‌بس» اصطلاح و آیینی در خوزستان، کهگیلویه‌‌وبویراحمد و لرستان بوده برای پایان‌دادن به انتقام و قتل و نزاع و نوعی دیه و روش جایگزین برای قتل و انتقام بوده است. اکنون با الهام از آن، تعبیر «قطع‌بس» را به کار می‌برم. خبر آمد که روز سه‌شنبه ۸ آبان ۱۴۰۳ حکم دو برادر به نام‌های مهرداد و شهاب تیموری اهل سرپل‌ذهاب که به حکم قطع چهار انگشت دست راست با دستگاه گیوتین محکوم شده بودند، در زندان ارومیه اجرا شد. از تأثیر منفی اجرای این احکام، بر حیثیت و وجهه دین و نظام قضائی و شخصیت و فرهنگ تمدنی‌مان می‌گذرم. فعلا از بحثی تفسیری که مدت‌ها پیش در این زمینه تحریر کرده‌ام، نیز می‌گذرم و انتشار آن را به مجال دیگری موکول می‌کنم. از اینکه فقها مجموعا ۲۸ شرط را برای اجرای چنین مجازاتی ذکر کرده‌اند که عملا آن را تعلیق به محال می‌برد، نیز می‌گذرم (تمام این شروط در جلد اول کتاب حق حیات فهرست شده‌اند) و متذکر می‌شوم که ۴۵ سال است شهید مطهری ‌ تبلیغ و کتاب‌هایش ‌ ترویج می‌شود اما گویا یک بار هم آنها را نخواندند، لااقل اگر نگاهی به کتاب «اسلام و مقتضیات زمان» انداخته می‌شد...

..معلوم بود که احکام مجازات‌ها جزء احکام متغیر است و فقط اصول اسلام و نیز احکام عبادی، احکام ثابت هستند. مرحوم مطهری می‌گوید: «اصول اسلام ثابت و لایتغیر است... . اما فروع، الی مالانهایه. به‌همین‌دلیل اجتهاد ضرورت دارد یعنی در هر عصر و زمانی باید افراد متخصص و کارشناس واقعی باشند که اصول اسلامی‌ را با مسائل متغیری که در زمان پیش می‌آید، تطبیق دهند و درک بکنند که‌ این مسئله نو داخل در چه اصلی از اصول است». اصول و فروع اسلام هم روشن است و هیچ‌کس برخی از احکام مانند قطع ید را حتی در فروع دین هم به شمار نیاورده و اگر با تسامح بخواهیم جزء فروع هم به شمار بیاوریم، باز مشمول اجتهاد است. شهید مطهری می‌گوید: «اجتهاد قوه محرکه اسلام‌ است» و «یکی از معجزات اسلام خاصیت اجتهاد است»، اما مگر امروز اجتهاد تمام شده است که درباره برخی مجازات‌ها با وجود اینکه فقها می‌گویند اگر اجرای حکمی «وهن اسلام» باشد، متوقف می‌شود، بر اجرای آنها اصرار می‌شود و از نظر اخلاقی و حقوق‌بشری کشور را با مشکل روبه‌رو می‌کند؟ و البته بدیهی است که منظورمان تفسیرهای من‌درآوردی و غیر‌اخلاقی به اسم حقوق بشر نیست. مرحوم مطهری تشبیه خوبی دارد و می‌گوید: «وقتی که‌ تراکتور پیدا شده، اگر کسی بگوید من با گا‌وآهن شخم می‌زنم، این، محکوم‌ است... . مثل اینکه‌ شما بگویید من مسلمانم و می‌خواهم هدف اسلامی را تعقیب بکنم، می‌خواهم‌ جهاد بکنم و واقعا هم قصد شما برای خدا است. دیگری در راه شیطان می‌خواهد بجنگد. در راه ما دیگری با فساد می‌جنگد اما او از وسایلی که امروز پیدا شده است، مثل توپ و تفنگ و خمپاره استفاده می‌کند و شما می‌گویید نه، من‌ به وسیله کار ندارم، من می‌خواهم با کارد و شمشیر بجنگم. قطعا شما محکوم‌ هستید، هدف شما محکوم است. شما هدف خود را با دست خودتان محکوم‌ کرده‌اید. این است معنای تقاضا و اقتضای زمان. تقاضای زمان را با پسند مردم و پدیده قرن اشتباه نکنید... . اگر جناب‌عالی بخواهید خشکی به خرج‌ بدهید، محکوم به شکست هستید». البته کتاب‌های سودمند دیگری هم پس از شهید مطهری و همگی با مجوز وزارت ارشاد منتشر شده، مانند «مجازات‌های اسلامی و حقوق بشر» از آیت‌الله منتظری، و کتاب‌هایی از دو نفر از شاگردان ایشان مانند «ملاکات احکام و شیوه‌های استکشاف آن» از آیت‌الله ایازی و «معیارهای ثابت و متغیر در دین» از آیت‌الله احمد عابدینی. عجیب اینکه خود مسئولان مربوطه هم به این نتیجه رسیده‌اند که انگشتان سارق به نحوی قطع شود که بتوان ترمیم کرد و به فلسفه‌تراشی‌های غیرمنطقی مانند محروم‌کردن سارق از عضوی از بدن یا تحمیل درد جانکاه به‌عنوان مجازات یا انگشت‌نماکردن سارق، اعتنایی نکرده‌اند؛ بنابراین در اجرای حکم از داروی بیهوشی استفاده می‌کنند و انگشت قطع‌شده را فریز می‌کنند تا محکوم بعدا بتواند عمل پیوند انجام دهد و عضو قطع‌شده را بازیابد. وقتی می‌توان چنین اجتهادی کرد که عضو قطع‌شده بازیابی شود، چرا با توجه به اینکه اصلا حکم از احکام‌ متغیر است، از ابتدا مجازات جایگزین مقرر نمی‌شود؟ پس انبوه قواعدی مانند: اضطرار، وهن، لاحرج، لا‌ضرر، احتیاط، مصلحت، احکام ثانویه و... قرار است کی و کجا به کار آید؟

چرا امروز احکام فقه سنتی درباره برده‌داری، سنگسار، حرمت شطرنج، وجوب سوزاندن کتب ضاله، حق الماره و... اجرا نمی‌شود؟