سفر به سرزمین عجایب (بخش اول)
فرصتهای سوخته!
زیباییهای ایران پهناورمان را بسیار دیده بودم. از شمال تا جنوب. در جنوب کشور بهجز جزیره زیبای کیش که گردشگرپذیری تقریبا مناسبی دارد، امسال فرصتی دست داد تا جزایر شگفتانگیز لاوان، هندورابی، تنب بزرگ و کوچک، ابوموسی و... را بازدید کنم و امواج فیروزهای این جزایر بینظیر را ببینم.
زیباییهای ایران پهناورمان را بسیار دیده بودم. از شمال تا جنوب. در جنوب کشور بهجز جزیره زیبای کیش که گردشگرپذیری تقریبا مناسبی دارد، امسال فرصتی دست داد تا جزایر شگفتانگیز لاوان، هندورابی، تنب بزرگ و کوچک، ابوموسی و... را بازدید کنم و امواج فیروزهای این جزایر بینظیر را ببینم. اما همیشه احساس میکردم تا منطقه «مکران»، «درک» شهر چابهار و اطرف آن را ندیدهام، انگار برداشت مناسبی از جنوب ندارم و چیزی دراینمیان کم است. بهویژه آنکه تأکید رهبری بر توسعه سواحل عمان و نگاه ویژه ایشان به این مناطق، این احساس را در من برانگیخته بود که حتما در این سرزمین گنج پنهانی هست.
بهویژه این فراز از سخنان رهبری که «این ساحل عظیم و طولانی بسیار حساس که ما در دریای عمان داریم، درواقع یک گنج است و باید این را اعتراف کنیم که این را کشف نکرده بودیم. دریای عمان، ساحل دریای عمان و حضور در دریای عمان یک گنج است؛ یک ذخیره است. ما همه حواسمان را بردیم متوجه خلیج فارس کردیم که البته خلیج فارس هم خیلی حساس است. شکی نداریم اما توجه نکردیم به این ثروت عظیمی که ما در دریای عمان داریم. دریای عمان عقبه اساسی و تعیینکننده سرنوشت خلیج فارس است».
در مطالعاتی که از پیش داشتم، میدانستم که انگلیس در زمان حاکمیت بر دریاها و غلبه بر هندوستان به مناطقی که به این کشور دسترسی داشتند، حساس بود، بهویژه آنکه رقابت با روسها موجب شده بود از این منطقه سرزمین سوختهای بسازند که دسترسی به جنوب ایران و از آن طریق به هندوستان را محدود کنند.
این افکار آنقدر در ذهنم دَوَران میکرد تا در یک زمان مناسب فرصت سفر به مکران و جنوب ایران با یک تیم حرفهای فراهم شد. ترجیحم بر این بود که به جای آنکه مستقیما در فرودگاه چابهار فرود بیاییم، از بندرعباس به سمت منطقه مکران و چابهار حرکت کنیم تا درک و برداشت بهتری از منطقه داشته باشم. ازاینرو اوایل ماه جاری با این تیم فرهیخته و آشنا به منطقه سفر را با هدف شناخت و برداشت از آن آغاز کردم.
هرچه بیشتر از بندرعباس دور میشدیم و به منطقه مکران نزدیکتر میشدیم، زیباییهای این منطقه بکر در عمق وجودم میرفت و حسرت نیز به دنبال آن میآمد. به «زرآباد» که رسیدیم، دانستم که انتخاب این نام برای آن منطقه از جنوب کشور بیحکمت نیست و بهراستی منطقهای زرخیز است.
مستعد برای آبادانی و سرمایهگذاری در عرصه کشت و پرورش. یکی از همراهان اهل فکر و اندیشه میگفت نامگذاری مناطق بیحکمت نیست و گذشتگان ما با حکمت و اندیشه نام مناطق را انتخاب کردهاند. چنانکه انتخاب نام زرآباد برای آن منطقه زیبا واقعا برازنده بود. مزارع سرسبز بهویژه درختان موز چشمنواز بود.
اولین توقف اصلی ما در «لیردف» و در نزدیکی منطقه نامآشنای «درک» بود. ناهار را میهمان یک بومگرد محلی و یک خانواده خونگرم جنوبی بودیم. به سنت ایرانی سفره انداختند و بسیار گشادهدست از ما پذیرایی کردند. به رسم خودشان در مجمعهای بزرگ برنج با عطر ادویههای جنوب و از معدود داراییشان برهای در همان مجمعها که البته برای جمع 10نفری ما باز هم زیاد بود.
برای صرف چای که به رسم خودشان با شیر سرو میشود، منظره خارقالعاده درک پیشرویمان بود. پشتههای ماسهای کویر که به دریای فیروزهای عمان میرسد. واقعا منظرهای بدیع و خیرهکننده بود.
پس از زرآباد این دومین گنجینه منطقه بود که متأسفانه آنگونه که شایسته آن بود، سرمایهگذاری مناسبی در آن انجام نشده بود و هیچ زیرساخت مناسبی وجود نداشت.
متحیر بودم که چگونه این منطقه زیبا به حال خود رها شده است. منطقهای که بیتردید فرصت جذب هزاران هزار گردشگر داخلی را دارد، اما امکاناتی در آن نیست. نه دولت و دستگاههای اجرائی آنگونه که باید به وظایف خود عمل کردهاند، نه راه برای بخش خصوصی باز شده که دستکم بخش خصوصی راهگشای سرمایهگذاری در این منطقه باشد.
من میتوانم بفهمم که انگلیسیها چرا این منطقه را سوخته و خالی از سکنه و فاقد آبادانی میخواستند، اما نمیفهمم که با وجود تأکیدات موجود، چرا این منطقه زیبا با اینهمه استعداد سرمایهگذاری به حال خود رها شده است.
ظاهرا دستگاههای حاضر و متولی در منطقه، صرفا تخصص عجیبی در دیوارکشی و حصاربندی برای خود دارند. تا چشم کار میکند، سرزمینهای وسیعی با هزینه گزاف دیوارکشی شدهاند، بدون آنکه درون آن سرمایهگذاری خاصی انجام شده باشد یا حتی آلونکی در آن باشد. گویا فعلا رقابت بر سر حصارکشی و صرف هزینههای کلان برای تصرف است.
با دنیایی از حسرت و درعینحال شوق از وجود چنین منابع خدادادی که بدون مدیریت به حال خود رها شده است، به سمت چابهار حرکت کردیم که شرح آن را نیز هفته آینده خواهم آورد.