کیفرخواستِ راکل

شرق: ادبیات متنوع آمریكای لاتین همواره در جهان و در ایران نیز مخاطب بسیار داشته است. این ادبیات به دلیل گستره وسیع جغرافیا و تنوع فرمهای ادبی و روایی از داستان كوتاه تا رماننویسی قَدَر با نامهای درخشان و بزرگی شناخته میشوند كه خاصه در ادبیات قرن بیستم ماندگارند. ادبیات آرژانتین نیز نامهای پرآوازه و مطرحی همچون خورخه لوئیس بورخس و خولیو كورتاسار داشته است كه آثار بسیاری از آنان به فارسی ترجمه شده و برای مخاطب ایرانی بیگانه نیستند. اما در فرم نمایشنامه هم ادبیات آرژانتین بیبدیل است و چهرههایی همچون نورا گلیكمن را دارد؛ نویسندهای كه در هر دو فرم داستان كوتاه و نمایشنامه شهرت دارد و اخیرا از او نمایشنامهای تحت عنوان «زنی به نام راكل» در نشر پیام چارسو ترجمه و منتشر شده است. گلیکمن از نویسندگان مطرح و معاصر آرژانتین است كه آثار بسیاری با محوریت موضوع زنان، ملیت و فرهنگ و زبان وطن خود نوشته است. نمایشنامه «زنی به نام راکل» نخستین اثری است كه از این نویسنده به فارسی برگردانده و منتشر شده است. این نمایشنامه كه از زندگی زنی شجاع به نام راكل لیبرمن وام گرفته است، سراسر مبتنی بر واقعیت است. گیلكمن در
این اثر خود، زندگی و مصائب زنی در میانه جهان مردسالار را دستمایه نمایشنامه خود قرار میدهد تا از چالشهای معاصر مواجهه با این جهان را به نمایش بگذارد. شخصیتپردازی دقیق و بهكارگیری مایههای فمینیستی و شناخت درست نورا گلیکمن از مسئلهای كه به آن پرداخته است، از دلایل جذابیت و موفقیت نمایشنامه «زنی به نام راكل» است. راكل شخصیتی است كه به نمایندگی از ظلم حاكم بر زنان زیر بار فشارهای جهان مردسالار و نیز خشونت عرف و قانون، سعی دارد قهرمان و صدای زنان بیپناه روزگارش باشد و از ارزشهای والا و برابری دفاع كند. داستان این نمایشنامه به اواخر قرن بیستم برمیگردد و دفاعیهای است از آزادی، برابری و شرافت انسانی.
نورا گلیكمن، دانشآموخته ادبیات تطبیقی، نویسنده، منتقد ادبی و مدرس دانشگاه، سالهاست که در نیویورک، ادبیات تطبیقی و ادبیات آمریکای لاتین تدریس میکند. او میگوید همواره از تدریس، نوشتن و ترجمه لذت بسیار میبرد. او اصالت لهستانی دارد و خانوادهاش از مهاجران آرژانتین به شمار میروند، در آرژانتین متولد شده و نیمقرن است که در آمریکا زندگی میکند. او به دو زبان انگلیسی و اسپانیایی مینویسد و معتقد است در جهان چندزبانه برای شناخت یکدیگر، باید به زبانهای مختلف مسلط بود و از اینرو زمانی که در رشته ادبیات تطبیقی درس میخواند، این امکان را پیدا کرد که به زبانهای مختلفی از جهان آمریکای لاتین هم مجهز و مسلط شود. او معتقد است تأثیرات زبانی و فرهنگ مردم آمریکای لاتین بر هم از عواملی است که موجب جذابیت ادبیات آمریکای لاتین شده است. او میگوید بخش عمدهای از ادبیات درخشان آمریکای لاتین که به جنبش بوم برمیگردد، در سیطره نویسندگانی همچون کورتاسار، مارکز، یسا و فوئنتس بوده است که همگی مرد بودند و این در حالی است که زنان نویسندهای هم در میان بودند که نادیده گرفته شدند یا کمتر به آنان پرداخته شده است؛ درحالیکه آنان نیز
به قدر نویسندگان مرد در نوشتن خوب بودند و برای نمونه به ایزابل آلنده اشاره میکند.
گلیکمن داستان زندگی راکل را بهطور اتفاقی سالها بعد از مرگش در سال 1993 از رادیو میشنود و بعد از آن با خانواده او دیدار میکند و چندین بار با دختر راکل لیبرمن نامهنگاری میکند تا هم به شناخت دقیقتری از شخصیت نمایشنامهاش برسد و هم اجازه لازم برای نوشتن از راکل را بگیرد. نمایشنامه «زنی به نام راکل» روایت دشواریهای زنی است که با دو بچه ناگزیر به مهاجرت میشود و در کشوری غریب به زحمت برای گذران زندگی دنبال کار میگردد که به دام شبکهای میافتد که زنان را استثمار میکنند و بعد از آنکه آموزش لازم را میبیند، به این فکر میافتد که اطلاعات بسیاری از روند کاری این شبکه به دست آورد و آنان را پای میز محاکمه بنشاند. از اینرو با اطلاعات کافی از چندوچون کار آنان به دادگاه مراجعه کرد و دادخواستی علیه آنان صادر شد و او سرانجام توانست بسیاری از سران شبکه را به دادگاه بکشاند یا فراری بدهد. به این ترتیب، این باند منهدم شد و صدها زن از قید اسثتمار و تنفروشی آزاد شدند. به گفته خود نورا گلیكمن، بخشهای عمدهای از این نمایشنامه مستند به اطلاعاتی است که توانسته از سرگذشت راکل از طریق خانوادهاش، نوه او و دختر و پسرش
به دست آورد. جنبههای انسانی پررنگ و افشاگرانه گلیكمن در این کتاب از نقاط برجستهای است که موجب شده مورد استقبال و تحسین قرار بگیرد.
شرق: ادبیات متنوع آمریكای لاتین همواره در جهان و در ایران نیز مخاطب بسیار داشته است. این ادبیات به دلیل گستره وسیع جغرافیا و تنوع فرمهای ادبی و روایی از داستان كوتاه تا رماننویسی قَدَر با نامهای درخشان و بزرگی شناخته میشوند كه خاصه در ادبیات قرن بیستم ماندگارند. ادبیات آرژانتین نیز نامهای پرآوازه و مطرحی همچون خورخه لوئیس بورخس و خولیو كورتاسار داشته است كه آثار بسیاری از آنان به فارسی ترجمه شده و برای مخاطب ایرانی بیگانه نیستند. اما در فرم نمایشنامه هم ادبیات آرژانتین بیبدیل است و چهرههایی همچون نورا گلیكمن را دارد؛ نویسندهای كه در هر دو فرم داستان كوتاه و نمایشنامه شهرت دارد و اخیرا از او نمایشنامهای تحت عنوان «زنی به نام راكل» در نشر پیام چارسو ترجمه و منتشر شده است. گلیکمن از نویسندگان مطرح و معاصر آرژانتین است كه آثار بسیاری با محوریت موضوع زنان، ملیت و فرهنگ و زبان وطن خود نوشته است. نمایشنامه «زنی به نام راکل» نخستین اثری است كه از این نویسنده به فارسی برگردانده و منتشر شده است. این نمایشنامه كه از زندگی زنی شجاع به نام راكل لیبرمن وام گرفته است، سراسر مبتنی بر واقعیت است. گیلكمن در
این اثر خود، زندگی و مصائب زنی در میانه جهان مردسالار را دستمایه نمایشنامه خود قرار میدهد تا از چالشهای معاصر مواجهه با این جهان را به نمایش بگذارد. شخصیتپردازی دقیق و بهكارگیری مایههای فمینیستی و شناخت درست نورا گلیکمن از مسئلهای كه به آن پرداخته است، از دلایل جذابیت و موفقیت نمایشنامه «زنی به نام راكل» است. راكل شخصیتی است كه به نمایندگی از ظلم حاكم بر زنان زیر بار فشارهای جهان مردسالار و نیز خشونت عرف و قانون، سعی دارد قهرمان و صدای زنان بیپناه روزگارش باشد و از ارزشهای والا و برابری دفاع كند. داستان این نمایشنامه به اواخر قرن بیستم برمیگردد و دفاعیهای است از آزادی، برابری و شرافت انسانی.
نورا گلیكمن، دانشآموخته ادبیات تطبیقی، نویسنده، منتقد ادبی و مدرس دانشگاه، سالهاست که در نیویورک، ادبیات تطبیقی و ادبیات آمریکای لاتین تدریس میکند. او میگوید همواره از تدریس، نوشتن و ترجمه لذت بسیار میبرد. او اصالت لهستانی دارد و خانوادهاش از مهاجران آرژانتین به شمار میروند، در آرژانتین متولد شده و نیمقرن است که در آمریکا زندگی میکند. او به دو زبان انگلیسی و اسپانیایی مینویسد و معتقد است در جهان چندزبانه برای شناخت یکدیگر، باید به زبانهای مختلف مسلط بود و از اینرو زمانی که در رشته ادبیات تطبیقی درس میخواند، این امکان را پیدا کرد که به زبانهای مختلفی از جهان آمریکای لاتین هم مجهز و مسلط شود. او معتقد است تأثیرات زبانی و فرهنگ مردم آمریکای لاتین بر هم از عواملی است که موجب جذابیت ادبیات آمریکای لاتین شده است. او میگوید بخش عمدهای از ادبیات درخشان آمریکای لاتین که به جنبش بوم برمیگردد، در سیطره نویسندگانی همچون کورتاسار، مارکز، یسا و فوئنتس بوده است که همگی مرد بودند و این در حالی است که زنان نویسندهای هم در میان بودند که نادیده گرفته شدند یا کمتر به آنان پرداخته شده است؛ درحالیکه آنان نیز
به قدر نویسندگان مرد در نوشتن خوب بودند و برای نمونه به ایزابل آلنده اشاره میکند.
گلیکمن داستان زندگی راکل را بهطور اتفاقی سالها بعد از مرگش در سال 1993 از رادیو میشنود و بعد از آن با خانواده او دیدار میکند و چندین بار با دختر راکل لیبرمن نامهنگاری میکند تا هم به شناخت دقیقتری از شخصیت نمایشنامهاش برسد و هم اجازه لازم برای نوشتن از راکل را بگیرد. نمایشنامه «زنی به نام راکل» روایت دشواریهای زنی است که با دو بچه ناگزیر به مهاجرت میشود و در کشوری غریب به زحمت برای گذران زندگی دنبال کار میگردد که به دام شبکهای میافتد که زنان را استثمار میکنند و بعد از آنکه آموزش لازم را میبیند، به این فکر میافتد که اطلاعات بسیاری از روند کاری این شبکه به دست آورد و آنان را پای میز محاکمه بنشاند. از اینرو با اطلاعات کافی از چندوچون کار آنان به دادگاه مراجعه کرد و دادخواستی علیه آنان صادر شد و او سرانجام توانست بسیاری از سران شبکه را به دادگاه بکشاند یا فراری بدهد. به این ترتیب، این باند منهدم شد و صدها زن از قید اسثتمار و تنفروشی آزاد شدند. به گفته خود نورا گلیكمن، بخشهای عمدهای از این نمایشنامه مستند به اطلاعاتی است که توانسته از سرگذشت راکل از طریق خانوادهاش، نوه او و دختر و پسرش
به دست آورد. جنبههای انسانی پررنگ و افشاگرانه گلیكمن در این کتاب از نقاط برجستهای است که موجب شده مورد استقبال و تحسین قرار بگیرد.