|

روابط عمومی تاریک؛ از بغداد تا تهران

جنگ ۱۲ روزه اسرائیل با ایران فعلا با آتش‌بس متوقف شده اما مهم‌تر، رانه این جنگ یعنی روابط‌عمومیِ تاریک است که اتمام نخواهد یافت و جنگ‌های بعدی را بازتولید خواهد کرد. تجربه تاریخی به‌ وضوح نشان داده که لابی مشترک اسرائیل و سازمان‌هایی مثل پنتاگون، در تمام دهه‌های اخیر از یک الگوی روایی و رتوریکی ثابت استفاده می‌کنند تا یک کشور را تبدیل به «معضله» کنند، علیه او روایت خطر بفروشند و از این طریق، اقدام امنیتی و نظامی‌شان را توجیه‌پذیر کنند.

روابط عمومی تاریک؛ از بغداد تا تهران

محمد رضوانی‌پور*- «امروز ما از قدرتی بی‌سابقه برخورداریم تا با سرنگونی یک رژیم خطرناک و متجاوز، ملتی را آزاد سازیم. ما با بهره‌گیری از تاکتیک‌های نوین و سلاح‌های دقیق می‌توانیم به اهداف نظامی‌مان دست یابیم بدون آنکه خشونتی علیه غیرنظامیان به کار برود».

این نقل‌قول، آغاز یادداشت جدید «الجزیره» با این تیتر است: «آشنا به نظر می‌آید؛ آیا این عبارت در سال ۲۰۰۳ درباره عراق گفته شد یا در سال ۲۰۲۵ درباره ایران؟».

هانا دوگال، نویسنده متن این‌طور شروع می‌کند که انگار این نقل‌قول در ۲۲ جولای ۲۰۲۵ و بعد از حمله آمریکا به ایران منتشر شده است. ولی این‌طور نیست! این اظهارات توسط جورج دابلیو بوش، در تاریخ اول ماه می‌ ۲۰۰۳ روی عرشه ناو هواپیمابر آبراهام لینکلن و درباره عملیات آمریکا در عراق ایراد شد.

به‌طورکلی ایده مرکزی این یادداشت تحلیلی، قرابت عجیبِ «رتوریک» رهبران غرب در توجیه جنگ علیه ایران و عراق است؛ با وجود اینکه میان این دو جنگ ۲۲ سال فاصله است.

این سناریو و روایت تکراری اما بیش از هر چیز، تداوم پروژه «روابط‌عمومیِ تاریک» توسط آمریکا را نشان می‌دهد؛ آنچه بیش از دو دهه قبل عینا درباره عراق به کار بسته شد و بعد از اتمام جنگ بود که مشخص شد بهانه اصلی جنگ یعنی دستیابی عراق به سلاح‌های کشتار جمعی (WMDs) به‌کلی ادعایی غیرواقعی بود.

جفری ساکس در گفت‌وگوی اخیرش با تاکر کارلسون نیز به‌وضوح درباره اینکه چطور پنتاگون در سال ۲۰۰۲ تلاش کرد از طریق «روابط‌عمومی»، جنگ را به جامعه آمریکا «بفروشد»، توضیح می‌دهد، همان‌طورکه ساکس اشاره می‌کند، در آن زمان آبرام شولسکی(Abram Shulsky) رئیس دفتر برنامه‌های ویژه پنتاگون (OSP) بود. به گواه تحلیل‌هایی از جمله مقاله رابرت دریفوس، نویسنده مجله «Nation»، شولسکی در همکاری مخفیانه با احمد چلبی، رئیس کنگره ملی عراق که جاعلی ماهر بود، انبوهی از اطلاعات جعلی درباره ارتباط صدام حسین با القاعده و سلاح‌های کشتار جمعی (که در واقعیت وجود نداشتند) تولید کرد که معاون رئیس‌جمهور آمریکا، دیک چنی، از آنها برای مقابله با تحلیل‌های معتدل‌تر سیا استفاده می‌کرد تا روایت پنتاگون را به جامعه جهانی بفروشد.

جفری ساکس درباره این رخداد اضافه می‌کند که این یک صدفه یا اشتباه در نظام تصمیم‌گیری آمریکا نبود، بلکه کنشی در راستای مقابله با دولتی بود که نتانیاهو آن را دشمن خود می‌دانست. این تحلیل، وقتی واضح‌تر می‌شود که به دکترین مشهور شولسکی توجه کنیم: «هدف عملیات نظامی، نه حقیقت بلکه پیروزی است». او همچنین تأکید دارد که «فریب» یک هنجار عادی در زندگی سیاسی است.در همین راستا، کارن کویاتکوسکی، استاد دانشگاه و افسر بازنشسته ارتباطات که سابقه کار در نیروی هوایی و وزارت دفاع آمریکا را در کارنامه دارد، در مقاله‌ای افشاگرانه به این امر می‌پردازد که «چگونه افراط‌گرایانِ وزارت دفاع آمریکا، اطلاعات را سرکوب و حقیقت را تحریف کردند تا کشور را به سوی جنگ سوق دهند».کویاتکوسکی از قضا زمانی که دانشجوی کارشناسی‌ ارشد علوم‌ سیاسی بوده در OSP با شولسکی آشنا می‌شود و از نزدیک در جریان فرایند‌های داخلی پنتاگون درباره جنگ عراق قرار می‌گیرد.او می‌گوید: «جنگ‌ها معمولا برای اهداف سیاسی طراحی و دنبال می‌شوند، اما دلایلی که برای این جنگ به کنگره و مردم آمریکا ارائه شد، نادرست و چنان گمراه‌کننده بودند که می‌توان آنها را دروغ نامید. علاوه بر این، این دروغ‌ها تعمدی و برنامه‌ریزی‌شده بودند. نئومحافظه‌کاران هیچ‌گاه زحمت ندادند تا دلایل واقعی اشغال عراق را با مردم کشور در میان بگذارند؛ دلایلی مانند ایجاد پایگاه‌های بیشتر برای نمایش قدرت آمریکا در برابر سوریه و ایران، موقعیت‌یابی بهتر برای سقوط اجتناب‌ناپذیر شیخ‌نشین‌های حاکم در منطقه، حفظ اوپک در مسیر دلاری و نه یورویی و تحقق بخش‌هایی از یک رؤیای امپریالیستی». او همچنین مقاله‌اش را این‌طور به اتمام می‌رساند: «حتی یک نفر از منصوبان نئومحافظه‌کار شغل خود را از دست نداد و هیچ مقام ارشد اصولگرای دولتی به‌خاطر این جنگ بدطراحی‌شده، بدفهمیده‌شده، و اشغالگری ضعیف اجراشده در عراق، رسما استعفا نداد. آیا مردم آمریکا سیاست‌گذاران خود را پاسخ‌گو خواهند کرد؟ آیا ما به ریشه‌هایمان به‌عنوان یک جمهوری قانون‌مدار، سنجیده و محترم باز خواهیم گشت؟». این سؤال بی‌پاسخ در جامعه آمریکا اما چه پیامی برای ما دارد؟

جنگ ۱۲ روزه اسرائیل با ایران فعلا با آتش‌بس متوقف شده اما مهم‌تر، رانه این جنگ یعنی روابط‌عمومیِ تاریک است که اتمام نخواهد یافت و جنگ‌های بعدی را بازتولید خواهد کرد.

تجربه تاریخی به‌ وضوح نشان داده که لابی مشترک اسرائیل و سازمان‌هایی مثل پنتاگون، در تمام دهه‌های اخیر از یک الگوی روایی و رتوریکی ثابت استفاده می‌کنند تا یک کشور را تبدیل به «معضله» کنند، علیه او روایت خطر بفروشند و از این طریق، اقدام امنیتی و نظامی‌شان را توجیه‌پذیر کنند. در شرایط فعلی، بسیاری می‌گویند آتش‌بس یک فرصت است برای بازسازی نیروی جنگی‌مان. اما باید توجه کنیم که وجه مهمی از این جنگ، در روایت‌هایی شکل می‌گیرد که طرفین قادر هستند آن را تثبیت کنند. ایران باید از انزوای روایی خارج شود؛ نه به این معنای کلیشه‌ای که از موضع ضعف برای دنیا «اعتمادسازی» کند، بلکه از این حیث که دولت‌های دیگر بدانند بازی‌کردن در زمین روابط‌عمومی تاریک علیه ایران برای آنان هزینه‌بردار است و می‌تواند به ایجاد کمپین‌های رسانه‌ای، ترندها و افشاگری‌های هدف‌مندی منجر شود که حیثیت و اعتبار این دولت‌ها را تهدید کند.

روابط‌عمومی و رسانه، اساسا عرصه‌ای مشارکتی و فرم‌محور است؛ فرمی که باید پذیرنده انواع و اقسام محتواهای جامعه (ورای ایدئولوژی و عقیده) باشد. ایران نیز به‌عنوان یک حوزه تمدنی متکثر و خلاق، همیشه دربردارنده نیروهایی بوده که می‌توانند روح ایرانی را بازنمایی کنند و میهن‌شان را از مهلکه نجات دهند. به صداهای ایران میدان دهیم.

*دانشجوی دکتری جامعه‌شناسی دانشگاه تهران

آخرین اخبار جهان را از طریق این لینک پیگیری کنید.