قصه دلتنگي ما به جوانمردي مردان جنگ
افشين شهمرادي
سال کهنه آخرين نفسهايش را ميکشد. ميگويند نفس تازه به سينه خسته از زمستان زمين بازگشته است. آيا در اين روزها که بساط خانهتکاني و استقبال از بهار برپاست، سراغي هم از خانه دل مادران و خانواده شهيدان گرفتهايد؟ در چنين ايام و روزهايي که بوي نوروز در فضاي جبهه پيچيده بود، شماري از بهترين انسانهاي روزگار ما به آسمان پر کشيدند، حاج ابراهيم همت، حاج حسين خرازي، مهدي و حميد باکري و... .خبرها ميگويد اين هفته که شمارش معکوس رسيدن بهار و نوروز آغاز شده، آيين گراميداشت شهدا برپا ميشود و بيستودوم اسفند بهعنوان روز شهيد ثبت شده است. چه تقارن شگفتي!ميتوان از اينجا گريز زد به دنياي احساس يادگاران شهيد و از خود پرسيد بهراستي آنها 30 سال و 30 نوروز بعد از جنگ را چگونه به سر کردهاند؟آيا نوروز و بهار آنها نيز رنگ سبز و پرنشاط ايرانيان را دارد. آيا آهنگ زندگي با روح رنجور آنها سازگار شده يا اوضاع به گونه ديگري رقم خورده است.ما همين قدر ميدانيم که در آخرين روزهاي سال، مادران شهدا دلهاي غمزده خود را به بهشت زهرا ميبرند و بر سر مزار دلبندهاي خويش نواي فراق و دلتنگي زمزمه ميکنند. اگر سفره هفتسيني هم در منزل آنها
گشوده شود، حتما جاي پدر يا فرزند شهيد را خالي ميکنند. البته عدهاي از بستگان شهدا همراه راهيان نور دلهاي خود را به سمت دشتهاي جنوب و دامنههاي ارتفاعات غرب روانه ميکنند.قصه دلتنگي براي مردان بيادعای جنگ پايان ندارد. اين روزها فقط خانواده شهدا نيستند که خيال وصال عزيزانشان از راه ميرسد. گوشه و کنار شهر و ديار ايران کم نيستند کساني که دلتنگ اخلاق و صفاي جوانان آن روزها هستند. اينان از اوضاع امروز جامعه و نسل امروز دلگير هستند. ذهنشان درگير اين معما است که چرا روح فداکاري و عشق به کشور از مناسبات مردم و جامعه رخت بسته است.
ترديد نکنيد اگر جامعه ايران، دوباره صفا و يکرنگي روزهاي دفاع مقدس را بگيرد، غصهها از چهره مادران و پدران و فرزندان شهيدان نيز خواهد رفت. بياييد مجالس و مراسمهاي تجليل از شهدا را فرصتي براي اين بحث و گفتوگوها تبديل کنيم و در اين مجالس اهل رسانه به درد دل بازماندگان و يادگاران جنگ گوش بسپارند. ميتوان از ابزارهاي جديد دنياي ارتباطات و رسانه براي رساندن صداي نسل دفاع مقدس بهره گرفت و در شبکههاي اجتماعي کمپين و چالش به راه انداخت تا در دل خانواده شهدا و انتظارات و مطالبات همرزمان شهيدان به اشتراک گذاشته شود. قصه ايثار و شهادت و جانبازي براي وطن هنوز براي نسل جديد بازگو نشده است و خاطرات و حرفهاي بسيار هنوز در سينه مردان جنگ ناگفته مانده است. هنوز جانبازان و ايثارگران بسياري هستند که هيچ خبرنگار و گزارشگري سراغ آنها را نگرفته و رسانهاي نبوده که درد و دغدغههاي آنها را به قلم آورد يا به تصوير بکشد. کمترين کاري که صاحبان رسانهها ميتوانند در اداي دِين به نسل جانبازان و فداکاران وطن انجام دهند، همين است که هنر و عزم خويش را براي بازآفريني سيره زندگي پاک و بيآلايش شهيدان و جانبازان به کار بندند. هنوز
رسانههاي ما در روزمرگي و هجوم خبرها و تراکم حوادث نتوانستهاند وقتي را برای شنيدن سخن مردان حماسهساز تاريخ خويش کنار بگذارند. سهم خانواده بزرگ چند صد هزارنفري جانبازان و ايثارگران و آزادگان ما از رسانهها يک صفحه است؛ آنهم در مناسبتهايي مثل هفته جنگ و آزادي خرمشهر و هفته بسيج. اهل رسانه هنوز دِين خويش را به مدافعان بيادعاي وطن که زير خاک آرميدهاند، ادا نکرده است. شايد الان بهترين فرصت براي جبران مافات باشد. رسانهها امروز موقعيت و فرصت آن را پيدا کردهاند که آیينهاي شهيد و شهادت را به متن جامعه بکشانند و گروهها و تشکلهاي خودجوش مدني را به سمت آشناسازي با ميراث قهرمانان اين سرزمين سوق دهند. رسانهها ميتوانند به دوران تبليغات کليشهاي و بياثر در صداوسيما پايان دهند و از ادبيات و الگوهاي نو براي رساندن پيام عميق فداکاري براي کشور و ملت به نسل امروز و افکار عمومي آن سوي مرز بهره بگيرند. مگر هنر رسانه جز اين است که «نسل جنگ و نسل بعد از جنگ» را دور يک ميز بنشاند و از رهگذر گفتوگوي آنها شکافها و سوءتفاهمهاي نگرانکننده «بيننسلي» را برطرف کند.
سال کهنه آخرين نفسهايش را ميکشد. ميگويند نفس تازه به سينه خسته از زمستان زمين بازگشته است. آيا در اين روزها که بساط خانهتکاني و استقبال از بهار برپاست، سراغي هم از خانه دل مادران و خانواده شهيدان گرفتهايد؟ در چنين ايام و روزهايي که بوي نوروز در فضاي جبهه پيچيده بود، شماري از بهترين انسانهاي روزگار ما به آسمان پر کشيدند، حاج ابراهيم همت، حاج حسين خرازي، مهدي و حميد باکري و... .خبرها ميگويد اين هفته که شمارش معکوس رسيدن بهار و نوروز آغاز شده، آيين گراميداشت شهدا برپا ميشود و بيستودوم اسفند بهعنوان روز شهيد ثبت شده است. چه تقارن شگفتي!ميتوان از اينجا گريز زد به دنياي احساس يادگاران شهيد و از خود پرسيد بهراستي آنها 30 سال و 30 نوروز بعد از جنگ را چگونه به سر کردهاند؟آيا نوروز و بهار آنها نيز رنگ سبز و پرنشاط ايرانيان را دارد. آيا آهنگ زندگي با روح رنجور آنها سازگار شده يا اوضاع به گونه ديگري رقم خورده است.ما همين قدر ميدانيم که در آخرين روزهاي سال، مادران شهدا دلهاي غمزده خود را به بهشت زهرا ميبرند و بر سر مزار دلبندهاي خويش نواي فراق و دلتنگي زمزمه ميکنند. اگر سفره هفتسيني هم در منزل آنها
گشوده شود، حتما جاي پدر يا فرزند شهيد را خالي ميکنند. البته عدهاي از بستگان شهدا همراه راهيان نور دلهاي خود را به سمت دشتهاي جنوب و دامنههاي ارتفاعات غرب روانه ميکنند.قصه دلتنگي براي مردان بيادعای جنگ پايان ندارد. اين روزها فقط خانواده شهدا نيستند که خيال وصال عزيزانشان از راه ميرسد. گوشه و کنار شهر و ديار ايران کم نيستند کساني که دلتنگ اخلاق و صفاي جوانان آن روزها هستند. اينان از اوضاع امروز جامعه و نسل امروز دلگير هستند. ذهنشان درگير اين معما است که چرا روح فداکاري و عشق به کشور از مناسبات مردم و جامعه رخت بسته است.
ترديد نکنيد اگر جامعه ايران، دوباره صفا و يکرنگي روزهاي دفاع مقدس را بگيرد، غصهها از چهره مادران و پدران و فرزندان شهيدان نيز خواهد رفت. بياييد مجالس و مراسمهاي تجليل از شهدا را فرصتي براي اين بحث و گفتوگوها تبديل کنيم و در اين مجالس اهل رسانه به درد دل بازماندگان و يادگاران جنگ گوش بسپارند. ميتوان از ابزارهاي جديد دنياي ارتباطات و رسانه براي رساندن صداي نسل دفاع مقدس بهره گرفت و در شبکههاي اجتماعي کمپين و چالش به راه انداخت تا در دل خانواده شهدا و انتظارات و مطالبات همرزمان شهيدان به اشتراک گذاشته شود. قصه ايثار و شهادت و جانبازي براي وطن هنوز براي نسل جديد بازگو نشده است و خاطرات و حرفهاي بسيار هنوز در سينه مردان جنگ ناگفته مانده است. هنوز جانبازان و ايثارگران بسياري هستند که هيچ خبرنگار و گزارشگري سراغ آنها را نگرفته و رسانهاي نبوده که درد و دغدغههاي آنها را به قلم آورد يا به تصوير بکشد. کمترين کاري که صاحبان رسانهها ميتوانند در اداي دِين به نسل جانبازان و فداکاران وطن انجام دهند، همين است که هنر و عزم خويش را براي بازآفريني سيره زندگي پاک و بيآلايش شهيدان و جانبازان به کار بندند. هنوز
رسانههاي ما در روزمرگي و هجوم خبرها و تراکم حوادث نتوانستهاند وقتي را برای شنيدن سخن مردان حماسهساز تاريخ خويش کنار بگذارند. سهم خانواده بزرگ چند صد هزارنفري جانبازان و ايثارگران و آزادگان ما از رسانهها يک صفحه است؛ آنهم در مناسبتهايي مثل هفته جنگ و آزادي خرمشهر و هفته بسيج. اهل رسانه هنوز دِين خويش را به مدافعان بيادعاي وطن که زير خاک آرميدهاند، ادا نکرده است. شايد الان بهترين فرصت براي جبران مافات باشد. رسانهها امروز موقعيت و فرصت آن را پيدا کردهاند که آیينهاي شهيد و شهادت را به متن جامعه بکشانند و گروهها و تشکلهاي خودجوش مدني را به سمت آشناسازي با ميراث قهرمانان اين سرزمين سوق دهند. رسانهها ميتوانند به دوران تبليغات کليشهاي و بياثر در صداوسيما پايان دهند و از ادبيات و الگوهاي نو براي رساندن پيام عميق فداکاري براي کشور و ملت به نسل امروز و افکار عمومي آن سوي مرز بهره بگيرند. مگر هنر رسانه جز اين است که «نسل جنگ و نسل بعد از جنگ» را دور يک ميز بنشاند و از رهگذر گفتوگوي آنها شکافها و سوءتفاهمهاي نگرانکننده «بيننسلي» را برطرف کند.