|

کودکان؛ قربانيان بلاياي طبيعي

حسين ناصري . روان‌شناس پيشگيري

بلاياي طبيعي شاخص جهاني دارند؛ به اين منظور، سازمان ملل از سال 1390 گزارشي را مدون کرده است که با استفاده از شاخصي به نام شاخص جهاني خطر World risk index کشورها را رتبه‌بندي کرده است. براساس آخرين گزارش Worldriskreport2018 (1397)، از منظر بلاياي طبيعي سه کشور وانواتو، تونگا و فيليپين با رتبه‌هاي اول تا سوم پرخطرترين کشورهاي جهان هستند و کشورهاي عربستان سعودي، مالت و قطر با رتبه‌هاي 170 تا 172 کم‌خطرترين کشورها محسوب مي‌شوند. رتبه ايران در اين گزارش، 120 است که از رتبه کشورهايي مانند ژاپن (29)، ترکيه (112) و استراليا (118) بهتر است. درباره این گزارش، مهم‌ترين نکته اين است که با وجود آنکه برخي از کشورها به‌شدت در معرض بلايايي مانند زلزله، پايين‌تربودن از سطح دريا و توفان هستند، ولي توانسته‌اند تا حدود زيادي بر جبر جغرافياي خود غلبه کنند. سه کشور ژاپن، هلند و شيلي از نظر احتمال وقوع بلاياي طبيعي در رتبه‌هاي 5، 13 و 14 قرار دارند، ولي براساس شاخص جهاني خطر رتبه آنها به ترتيب 29، 65 و 28 است. بررسي دليل موفقيت اين کشورها مي‌تواند به سياست‌گذاران کلان کشور کمک کند که جايگاه کشورمان را در مقابله به بلاياي طبيعي ارتقا دهند. حال با اين مقدمه به موضوع اصلي پرداخته مي‌شود. کودکان و نوجوانان به‌لحاظ جسماني، روان‌شناختي و حقوقي، آسيب‌پذيرترين قربانيان بلاياي طبيعي محسوب مي‌شوند. با توجه به اين مهم، حفظ سلامتي آنان را در مواجهه با بلاياي طبيعي دست‌کم در دو فاز پيشگيري و مداخله می‌توان پيگيري کرد. در فاز پيشگيري، مدت‌ها قبل از يک رخداد عظيم طبيعي است که برنامه‌ها موضوعيت مي‌يابند تا به‌واسطه آنها، کودکان و نوجوانان از خطرات مصون بمانند. مهم‌ترين اقدامات پيشگيرانه قبل از وقوع اين دست از بلايا، آموزش تاب‌آوري است. با هدف آمادگي در برابر يک فاجعه، مي‌توان تاب‌آوري کودکان و نوجوانان را از طريق مشارکت فعال به‌خوبي تقويت کرد. در اين چارچوب آموزشي است که آنان از خطراتي که پيرامون زندگي‌شان وجود دارد، آگاه و ترغيب مي‌شوند برای آنها راه‌حل بيابند؛ ايده‌هايي را مطرح کنند که چگونه به بهترين شکل ممکن با يک فاجعه روبه‌رو شوند و ياد بگيرند از ديگران چه کمک‌هايي دريافت کنند. اين دست از اقدامات، آمادگي روان‌شناختي کودکان و نوجوانان را مدت‌ها پيش از يک فاجعه به‌درستي تأمين مي‌کند. بخش ديگري از فاز پيشگيري شناسايي کودکان و نوجوانان در معرض آسيب است. اين دسته از کودکان قبل از وقوع بحران علائم اضطرابي آشکار يا پنهاني را نشان داده‌اند که مي‌توان با شناسايي به‌موقع و واردکردن آنان در برنامه‌هاي پيشگيرانه انتخابي Selective يا مشخص Indicated به ميزان درخور توجهي از آسيب‌پذيري روان‌شناختي‌شان در موقعيت‌هاي اشاره‌شده کاست. بر اين ‌اساس طرحي مانند غربالگري اضطراب کودکان که درحال‌حاضر توسط معاونت پيشگيري سازمان بهزيستي انجام مي‌شود، اهميت راهبردي درخور توجهي دارد.‌ در فاز مداخله، دو موضوع اهميت مي‌يابد؛ اولين موضوع مراقبت از کودکان و نوجوانان و ارائه خدمات آموزشي به آنان است. مراکز مراقبت از کودکان مهم‌ترين ساختار براي محقق‌کردن اين هدف است. در اين مراکز غذا، آموزش و مراقبت‌هاي روان‌شناختي و جسماني به کودکان ارائه مي‌شود. مهم‌ترين نکته در ارائه خدمات پس از وقوع يک فاجعه محيطي اين است که کودکان، بزرگسالاني کوچک نيستند. در اين‌گونه مواقع کودکان مراقبت‌هاي ويژه‌اي را می‌طلبند و نيازهاي خاصي دارند؛ براي مثال با وجود آنکه پس از بلايا، بزرگسالان مي‌توانند فقط با آب و برنج مدت مديدي شرايط را تحمل کنند، بدون آنکه آسيب جدي ببينند، ولي کودکان به غذاهاي با کالري بالا نياز دارند تا بتوانند بدون اينکه گرفتار آسيب‌هاي درازمدت شوند، از پس شرايط برآيند. ضمن اينکه به‌علت کاهش نظارت والدين و ديگر بزرگسالان، آنان به‌راحتي در معرض انواع خشونت، سوءاستفاده و بيماري که در پناهگاه‌هاي اضطراري رايج است، قرار مي‌گيرند. ثابت شده است که ثبت‌نام آنان در اين‌گونه مراکز و حضور و غياب‌هاي مکرر مي‌تواند در مراقبت از کودکان و نوجوانان نقش مهمي داشته باشد. آموزش و برنامه روزانه در رشد درازمدت کودکان و نوجوانان نقش مهمي دارد. وقتي کودکان مدت‌ها از محيط آموزشي دور بمانند، بسياري از آنان به مدرسه بازنمي‌گردند.از اين‌رو ضروري است که دروس مدرسه به کودکان ارائه شود؛ به‌گونه‌اي که کودکان و نوجوانان قادر باشند پس از بازگشايي مدارس، به آنجا برگردند. البته آموزش کودکان و نوجوانان پس از وقوع يک فاجعه طبيعي و حتي پس‌ازآن عموما به‌عنوان يک اولويت در نظر گرفته نمي‌شود و در بسياري از موارد دير به آن پرداخته مي‌شود. روشن است که در تمامي کشورها، رفع اين قضيه به کمک‌هاي مالي به‌مراتب بيشتري نياز دارد.

در ايران آمار موثقي درباره آن دسته از دانش‌آموزاني که پس از وقوع حوادث طبيعي عظيم به مدرسه برنمي‌گردند، وجود ندارد. آمارهاي جهاني حاکي از آن است که در سال 2017 نزديک به 37 ميليون کودک و نوجوان پس از بلاياي طبيعي به مدارس بازنگشته‌اند. شکاف مالي اين موضوع، نزديک به 9 ميليارد دلار برآورد مي‌شود. وقتي که شرايط اضطراري سال‌ها يا حتي دهه‌ها به درازا بکشد، خسارت‌هاي ناشي از اين واقعيت براي آن کشور بسيار گران تمام خواهد شد. جالب است که در‌حال‌حاضر فقط دو درصد از کمک‌هاي انسان‌دوستانه به امر آموزش اختصاص داده مي‌شود. طبيعتا اين موضوع در درازمدت تأثير سوئي خواهد داشت؛ چراکه نبود آموزش، فقر را تشديد خواهد کرد. به اين دليل است که يکي ديگر از خدمات مراکز مراقبت از کودکان، ارائه خدمات آموزشي بلافاصله پس از وقوع يک فاجعه است. اينکه مراکز مراقبت از کودکان چه شکل و شمايلي داشته باشند، به شرايط ناشي از موقعيت‌هاي پس از فاجعه وابسته است. در برخي از مواقع، ابتدايي‌ترين سازه‌ها نيز در راه‌اندازي يک مرکز مراقبت کفايت مي‌کند. طبق گزارش جهاني خطر (1397) در زلزله مهيب هائيتي با استفاده از پلاستيک، مرکزي دایر شد که کودکان به‌تدريج به آنجا مراجعه کردند. راه‌اندازي اين مرکز بسيار ابتدايي در آن شرايط دستاورد بزرگي بود و توانست کودکان را دور يکديگر جمع کرده و به‌نوعي دنياي کودکي آنان را حفظ کند. بر همين اساس برنامه‌هايي که در مراکز مراقبت از کودکان ارائه مي‌شود، مبتني بر نياز موجود بسيار متنوع خواهد بود. طيف خدمات از بازي و فعاليت‌هاي آموزشي گرفته تا تغذيه و چک‌آپ‌هاي سلامتي، درمان تروماهاي شکل‌گرفته، گفت‌وگوهاي گروهي و مراقبت‌هاي روان‌شناختي گسترده است. مادامي که شرايط به وضعيت عادي برنگردد، لازم است اين مراکز به ارائه خدمات بپردازند. ازاين‌رو، امکان دارد ارائه خدمات مراکز مذکور شش ماه تا يک سال ادامه يابد. دومين موضوع در فاز مداخله، ارائه خدمات روان‌شناختي به کودکان و نوجوانان آسيب‌ديده است. طبق پژوهش‌هاي جهاني پس از وقوع فجايع طبيعي، کودکان با طيف وسيعي از مشکلات روان‌شناختي و به شکل مشخص اختلال استرس پس از حادثه
[1](PTSD) Post-traumatic stress disorder مواجه مي‌شوند. در رابطه با درمان کودکاني که دچار این اختلال شده‌اند، يک پژوهش متاآناليس(نيومن و همکاران، 2015) يافته‌هاي مهمي را ارائه کرده است. اهم يافته‌هاي پژوهش اشاره‌شده عبارت‌اند از: 1. درگيرکردن کودکان در درمان نسبت به رهاکردن آنان به‌مراتب مؤثرتر است؛ کمااينکه مشخص شده است درمان‌هاي روان‌شناختي، 66درصد مؤثرتر از عدم درمان است. 2. مؤثرترين درمان‌ها براي کودکاني که به PTSD دچار شده‌اند، به ترتيب عبارت‌اند از: الف. حساسيت‌زدايي حرکت چشم و پردازش مجدد (EMDR) Eye movement desensitization reprocessing: اين روش که بر کاهش برانگيختگي‌هاي جسماني حاصل از تروما و افکار منفي متمرکز است، در درمان PTSD بسيار مؤثر واقع شده است. ب. مواجهه درماني Exposure therapy: در اين روش، اضطراب کودک از تصورات و موقعيت‌هاي اضطراب‌برانگيز که عمدتا ناشي از وقوع حادثه‌اي مهيب مثل سيل است، به‌واسطه روبه‌روشدن با آنها کاهش مي‌يابد. ج. درمان شناختي-رفتاري: در اين روش با به‌کارگيري فنون مختلف، افکار اضطراب‌آور تضعيف شده و به‌اين‌ترتيب علائم و نشانه‌هاي PTSD کاهش مي‌يابد. 3. اثرات روان‌درماني PTSD وقتي توسط متخصصان دوره‌دیده ارائه مي‌شود، به‌مراتب از وقتي که توسط معلمان و ديگر کارکنان مدرسه ارائه شود، مؤثرتر است. 4. درمان فردي کودکان مبتلا، از درمان‌هاي گروهي مؤثرتر است.
5. آن دسته از درمان‌هايي که والدين هم به کار گرفته شوند، اثربخش‌تر هستند. 6. کودکان 10 تا 12 ساله در مقايسه با کودکان 6 تا 9 ساله، از روان‌درماني بيشتر سود مي‌برند. باتوجه به اين دست از پژوهش‌ها، به نظر مي‌رسد که درمان‌هاي روان‌شناختي در بلاياي طبيعي در کشور نياز به تمرکز ويژه‌اي دارد؛ اين دست از درمان‌ها وقتي مؤثر خواهند بود که توسط روان‌شناساني دوره‌ديده اجرا شوند که با تسلط بر پروتکل‌هاي درماني، بتوانند به کودکان و نوجوانان کمک کنند که از بار رنج و عذاب ناشي از شرايط دشوار خود بکاهند؛ وظيفه‌اي که قاعدتا بر دوش سازمان نظام روان‌شناسي است. با توجه به گذشت 12 سال از تشکيل سازمان مديريت بحران در کشور و مسئوليت قانوني آن‌ که عبارت است از «مديريت يکپارچه در امر سياست‌گذاري، برنامه‌ريزي، ايجاد هماهنگي و انسجام در زمينه‌هاي اجرائي و پژوهشي، اطلاع‌رساني متمرکز و نظارت بر مراحل مختلف مديران بحران و ساماندهي و بازسازي مناطق آسيب‌ديده» انتظار مي‌رود که اين سازمان راه‌اندازي ساختارهاي متمرکزي نظير مراکز مراقبت از کودکان را در دستور کار قرار داده و با همکاري وزارتخانه‌هاي مرتبط (آموزش‌و‌پرورش، بهداشت و رفاه) مانع از موازي‌کاري‌هايي شود که شديدا منابع را به هدر مي‌دهند.

بلاياي طبيعي شاخص جهاني دارند؛ به اين منظور، سازمان ملل از سال 1390 گزارشي را مدون کرده است که با استفاده از شاخصي به نام شاخص جهاني خطر World risk index کشورها را رتبه‌بندي کرده است. براساس آخرين گزارش Worldriskreport2018 (1397)، از منظر بلاياي طبيعي سه کشور وانواتو، تونگا و فيليپين با رتبه‌هاي اول تا سوم پرخطرترين کشورهاي جهان هستند و کشورهاي عربستان سعودي، مالت و قطر با رتبه‌هاي 170 تا 172 کم‌خطرترين کشورها محسوب مي‌شوند. رتبه ايران در اين گزارش، 120 است که از رتبه کشورهايي مانند ژاپن (29)، ترکيه (112) و استراليا (118) بهتر است. درباره این گزارش، مهم‌ترين نکته اين است که با وجود آنکه برخي از کشورها به‌شدت در معرض بلايايي مانند زلزله، پايين‌تربودن از سطح دريا و توفان هستند، ولي توانسته‌اند تا حدود زيادي بر جبر جغرافياي خود غلبه کنند. سه کشور ژاپن، هلند و شيلي از نظر احتمال وقوع بلاياي طبيعي در رتبه‌هاي 5، 13 و 14 قرار دارند، ولي براساس شاخص جهاني خطر رتبه آنها به ترتيب 29، 65 و 28 است. بررسي دليل موفقيت اين کشورها مي‌تواند به سياست‌گذاران کلان کشور کمک کند که جايگاه کشورمان را در مقابله به بلاياي طبيعي ارتقا دهند. حال با اين مقدمه به موضوع اصلي پرداخته مي‌شود. کودکان و نوجوانان به‌لحاظ جسماني، روان‌شناختي و حقوقي، آسيب‌پذيرترين قربانيان بلاياي طبيعي محسوب مي‌شوند. با توجه به اين مهم، حفظ سلامتي آنان را در مواجهه با بلاياي طبيعي دست‌کم در دو فاز پيشگيري و مداخله می‌توان پيگيري کرد. در فاز پيشگيري، مدت‌ها قبل از يک رخداد عظيم طبيعي است که برنامه‌ها موضوعيت مي‌يابند تا به‌واسطه آنها، کودکان و نوجوانان از خطرات مصون بمانند. مهم‌ترين اقدامات پيشگيرانه قبل از وقوع اين دست از بلايا، آموزش تاب‌آوري است. با هدف آمادگي در برابر يک فاجعه، مي‌توان تاب‌آوري کودکان و نوجوانان را از طريق مشارکت فعال به‌خوبي تقويت کرد. در اين چارچوب آموزشي است که آنان از خطراتي که پيرامون زندگي‌شان وجود دارد، آگاه و ترغيب مي‌شوند برای آنها راه‌حل بيابند؛ ايده‌هايي را مطرح کنند که چگونه به بهترين شکل ممکن با يک فاجعه روبه‌رو شوند و ياد بگيرند از ديگران چه کمک‌هايي دريافت کنند. اين دست از اقدامات، آمادگي روان‌شناختي کودکان و نوجوانان را مدت‌ها پيش از يک فاجعه به‌درستي تأمين مي‌کند. بخش ديگري از فاز پيشگيري شناسايي کودکان و نوجوانان در معرض آسيب است. اين دسته از کودکان قبل از وقوع بحران علائم اضطرابي آشکار يا پنهاني را نشان داده‌اند که مي‌توان با شناسايي به‌موقع و واردکردن آنان در برنامه‌هاي پيشگيرانه انتخابي Selective يا مشخص Indicated به ميزان درخور توجهي از آسيب‌پذيري روان‌شناختي‌شان در موقعيت‌هاي اشاره‌شده کاست. بر اين ‌اساس طرحي مانند غربالگري اضطراب کودکان که درحال‌حاضر توسط معاونت پيشگيري سازمان بهزيستي انجام مي‌شود، اهميت راهبردي درخور توجهي دارد.‌ در فاز مداخله، دو موضوع اهميت مي‌يابد؛ اولين موضوع مراقبت از کودکان و نوجوانان و ارائه خدمات آموزشي به آنان است. مراکز مراقبت از کودکان مهم‌ترين ساختار براي محقق‌کردن اين هدف است. در اين مراکز غذا، آموزش و مراقبت‌هاي روان‌شناختي و جسماني به کودکان ارائه مي‌شود. مهم‌ترين نکته در ارائه خدمات پس از وقوع يک فاجعه محيطي اين است که کودکان، بزرگسالاني کوچک نيستند. در اين‌گونه مواقع کودکان مراقبت‌هاي ويژه‌اي را می‌طلبند و نيازهاي خاصي دارند؛ براي مثال با وجود آنکه پس از بلايا، بزرگسالان مي‌توانند فقط با آب و برنج مدت مديدي شرايط را تحمل کنند، بدون آنکه آسيب جدي ببينند، ولي کودکان به غذاهاي با کالري بالا نياز دارند تا بتوانند بدون اينکه گرفتار آسيب‌هاي درازمدت شوند، از پس شرايط برآيند. ضمن اينکه به‌علت کاهش نظارت والدين و ديگر بزرگسالان، آنان به‌راحتي در معرض انواع خشونت، سوءاستفاده و بيماري که در پناهگاه‌هاي اضطراري رايج است، قرار مي‌گيرند. ثابت شده است که ثبت‌نام آنان در اين‌گونه مراکز و حضور و غياب‌هاي مکرر مي‌تواند در مراقبت از کودکان و نوجوانان نقش مهمي داشته باشد. آموزش و برنامه روزانه در رشد درازمدت کودکان و نوجوانان نقش مهمي دارد. وقتي کودکان مدت‌ها از محيط آموزشي دور بمانند، بسياري از آنان به مدرسه بازنمي‌گردند.از اين‌رو ضروري است که دروس مدرسه به کودکان ارائه شود؛ به‌گونه‌اي که کودکان و نوجوانان قادر باشند پس از بازگشايي مدارس، به آنجا برگردند. البته آموزش کودکان و نوجوانان پس از وقوع يک فاجعه طبيعي و حتي پس‌ازآن عموما به‌عنوان يک اولويت در نظر گرفته نمي‌شود و در بسياري از موارد دير به آن پرداخته مي‌شود. روشن است که در تمامي کشورها، رفع اين قضيه به کمک‌هاي مالي به‌مراتب بيشتري نياز دارد.

در ايران آمار موثقي درباره آن دسته از دانش‌آموزاني که پس از وقوع حوادث طبيعي عظيم به مدرسه برنمي‌گردند، وجود ندارد. آمارهاي جهاني حاکي از آن است که در سال 2017 نزديک به 37 ميليون کودک و نوجوان پس از بلاياي طبيعي به مدارس بازنگشته‌اند. شکاف مالي اين موضوع، نزديک به 9 ميليارد دلار برآورد مي‌شود. وقتي که شرايط اضطراري سال‌ها يا حتي دهه‌ها به درازا بکشد، خسارت‌هاي ناشي از اين واقعيت براي آن کشور بسيار گران تمام خواهد شد. جالب است که در‌حال‌حاضر فقط دو درصد از کمک‌هاي انسان‌دوستانه به امر آموزش اختصاص داده مي‌شود. طبيعتا اين موضوع در درازمدت تأثير سوئي خواهد داشت؛ چراکه نبود آموزش، فقر را تشديد خواهد کرد. به اين دليل است که يکي ديگر از خدمات مراکز مراقبت از کودکان، ارائه خدمات آموزشي بلافاصله پس از وقوع يک فاجعه است. اينکه مراکز مراقبت از کودکان چه شکل و شمايلي داشته باشند، به شرايط ناشي از موقعيت‌هاي پس از فاجعه وابسته است. در برخي از مواقع، ابتدايي‌ترين سازه‌ها نيز در راه‌اندازي يک مرکز مراقبت کفايت مي‌کند. طبق گزارش جهاني خطر (1397) در زلزله مهيب هائيتي با استفاده از پلاستيک، مرکزي دایر شد که کودکان به‌تدريج به آنجا مراجعه کردند. راه‌اندازي اين مرکز بسيار ابتدايي در آن شرايط دستاورد بزرگي بود و توانست کودکان را دور يکديگر جمع کرده و به‌نوعي دنياي کودکي آنان را حفظ کند. بر همين اساس برنامه‌هايي که در مراکز مراقبت از کودکان ارائه مي‌شود، مبتني بر نياز موجود بسيار متنوع خواهد بود. طيف خدمات از بازي و فعاليت‌هاي آموزشي گرفته تا تغذيه و چک‌آپ‌هاي سلامتي، درمان تروماهاي شکل‌گرفته، گفت‌وگوهاي گروهي و مراقبت‌هاي روان‌شناختي گسترده است. مادامي که شرايط به وضعيت عادي برنگردد، لازم است اين مراکز به ارائه خدمات بپردازند. ازاين‌رو، امکان دارد ارائه خدمات مراکز مذکور شش ماه تا يک سال ادامه يابد. دومين موضوع در فاز مداخله، ارائه خدمات روان‌شناختي به کودکان و نوجوانان آسيب‌ديده است. طبق پژوهش‌هاي جهاني پس از وقوع فجايع طبيعي، کودکان با طيف وسيعي از مشکلات روان‌شناختي و به شکل مشخص اختلال استرس پس از حادثه
[1](PTSD) Post-traumatic stress disorder مواجه مي‌شوند. در رابطه با درمان کودکاني که دچار این اختلال شده‌اند، يک پژوهش متاآناليس(نيومن و همکاران، 2015) يافته‌هاي مهمي را ارائه کرده است. اهم يافته‌هاي پژوهش اشاره‌شده عبارت‌اند از: 1. درگيرکردن کودکان در درمان نسبت به رهاکردن آنان به‌مراتب مؤثرتر است؛ کمااينکه مشخص شده است درمان‌هاي روان‌شناختي، 66درصد مؤثرتر از عدم درمان است. 2. مؤثرترين درمان‌ها براي کودکاني که به PTSD دچار شده‌اند، به ترتيب عبارت‌اند از: الف. حساسيت‌زدايي حرکت چشم و پردازش مجدد (EMDR) Eye movement desensitization reprocessing: اين روش که بر کاهش برانگيختگي‌هاي جسماني حاصل از تروما و افکار منفي متمرکز است، در درمان PTSD بسيار مؤثر واقع شده است. ب. مواجهه درماني Exposure therapy: در اين روش، اضطراب کودک از تصورات و موقعيت‌هاي اضطراب‌برانگيز که عمدتا ناشي از وقوع حادثه‌اي مهيب مثل سيل است، به‌واسطه روبه‌روشدن با آنها کاهش مي‌يابد. ج. درمان شناختي-رفتاري: در اين روش با به‌کارگيري فنون مختلف، افکار اضطراب‌آور تضعيف شده و به‌اين‌ترتيب علائم و نشانه‌هاي PTSD کاهش مي‌يابد. 3. اثرات روان‌درماني PTSD وقتي توسط متخصصان دوره‌دیده ارائه مي‌شود، به‌مراتب از وقتي که توسط معلمان و ديگر کارکنان مدرسه ارائه شود، مؤثرتر است. 4. درمان فردي کودکان مبتلا، از درمان‌هاي گروهي مؤثرتر است.
5. آن دسته از درمان‌هايي که والدين هم به کار گرفته شوند، اثربخش‌تر هستند. 6. کودکان 10 تا 12 ساله در مقايسه با کودکان 6 تا 9 ساله، از روان‌درماني بيشتر سود مي‌برند. باتوجه به اين دست از پژوهش‌ها، به نظر مي‌رسد که درمان‌هاي روان‌شناختي در بلاياي طبيعي در کشور نياز به تمرکز ويژه‌اي دارد؛ اين دست از درمان‌ها وقتي مؤثر خواهند بود که توسط روان‌شناساني دوره‌ديده اجرا شوند که با تسلط بر پروتکل‌هاي درماني، بتوانند به کودکان و نوجوانان کمک کنند که از بار رنج و عذاب ناشي از شرايط دشوار خود بکاهند؛ وظيفه‌اي که قاعدتا بر دوش سازمان نظام روان‌شناسي است. با توجه به گذشت 12 سال از تشکيل سازمان مديريت بحران در کشور و مسئوليت قانوني آن‌ که عبارت است از «مديريت يکپارچه در امر سياست‌گذاري، برنامه‌ريزي، ايجاد هماهنگي و انسجام در زمينه‌هاي اجرائي و پژوهشي، اطلاع‌رساني متمرکز و نظارت بر مراحل مختلف مديران بحران و ساماندهي و بازسازي مناطق آسيب‌ديده» انتظار مي‌رود که اين سازمان راه‌اندازي ساختارهاي متمرکزي نظير مراکز مراقبت از کودکان را در دستور کار قرار داده و با همکاري وزارتخانه‌هاي مرتبط (آموزش‌و‌پرورش، بهداشت و رفاه) مانع از موازي‌کاري‌هايي شود که شديدا منابع را به هدر مي‌دهند.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها