|

سرمایه‌داری و اعتیاد

عبدالرحمن نجل‌رحیم. مغزپژوه

یکی از ثروتمندترین خانواده‌های آمریکایی که سخاوتمندی فراوانی برای کارهای خیریه و نوع‌دوستانه فرهنگی، پزشکی و مغزپژوهی در بیش از یک دهه از خود نشان داده، به خانواده ساکلر معروف است. دامنه فعالیت سخاوتمندانه این خانواده بسیار وسیع است؛ از جمله آنها می‌توان به تأمین مالی آموزش هنر در موزه گوگنهایم نیویورک، موزه متروپولیتن نیویورک، برپایی بخش ساکلر موزه لوور، کمک به گالری تت، پرتره، ویکتوریا البرت لندن، هنر فمینیستی در موزه بروکلین، پروفسوری در مرکز سرطان دانشگاه یل، مؤسسه پژوهشی ساکلر در کالج پزشکی کرنل، تافت، مک گیل، ادینبورگ، گلاسکو، ساسکس، کینگز کالج لندن و بیمارستان‌های وابسته به آن اشاره کرد. هم‌اکنون آشکار شده است این همه کمک فرهنگ‌دوستانه و پژوهش‌خواهانه سخاوتمندانه وسیع این خانواده از راه سود فروش داروی ضددرد اکسی کونتین به وسیله شرکت دارویی پرودو فارما بوده است. تا اینجای قضیه هم اشکالی ندارد. ولی معلوم شده یک سال پس از تأیید اف‌دی‌ای آمریکا و ورود این دارو به بازار در سال ۱۹۹۵ به عنوان داروی ضددرد طولانی‌اثر، با مقدار مصرف پایین و با خطر اعتیادآوری کمتر از یک درصد، شرکت پرودو در یک بررسی متوجه شد که دارو در ۵۰ درصد زنان بعد از جراحی زنان در پورتریکو اعتیادآور بوده است. ولی پردو فارما این نتایج را مسکوت گذاشت و فروش همچنان بالا رفت. در اوایل سال‌های ۲۰۰۰ که خطر اعتیاد دارو بالا گرفت، ریچارد ساکلر که در آن زمان رئیس کمپانی پرودو فارما بود، مردم را در ایمیل خود به‌دلیل سوءاستفاده از دارو سرزنش کرد. اپیدمی اعتیاد بالا گرفت و تعداد زیادی از قربانیان این اعتیاد به روایتی ۲۰۰ هزار نفر فقط در آمریکا تا امروز جان باخته‌اند. اما ساکلر با نفوذ فرهنگی و پزشکی خود در مؤسسات معتبر دنیا به فروش دارو هرچه بیشتر ادامه داد و بیش از حدود ۳۵ بیلیون دلار تاکنون از فروش آن سود داشته است و به تازگی به کشورهای آمریکای لاتین و آسیایی نیز فروخته می‌شود. جدیدا سرو‌صدای اپیدمی اعتیاد با داروی اکسی کونتین چنان بالا گرفته است که بعضی از مؤسسات معتبر خوشنام هنری، فرهنگی و پژوهشی اعلام کرده‌اند از این به بعد از گرفتن کمک مالی از خانواده ساکلر امتناع خواهند کرد.

گویا آسمان سرمایه‌داری همه‌جا همین رنگ است. تماشای فیلم «متری شش‌ونیم» ساخته سعید روستایی که گویا با استقبال مردمی هم روبه‌رو شد، مرا به‌یاد موضوع خانواده ساکلرها می‌اندازد. یک‌سوم اول فیلم با ضرباهنگی میخ‌کوب‌کننده و نفس‌گیر ماجرای تعقیب و گریز و زندانی‌شدن سه هزار معتاد انتخاب‌شده از میان هفت هزار معتاد واقعی را نشان می‌دهد. پس‌زمینه فیلم چنان طبیعی کنترل می‌شود که طبق اظهارنظر تهیه‌کننده فیلم، مخارج تهیه مواد این افراد در طول فیلم‌برداری نیز به‌عنوان مخارج فیلم پرداخت شده است. در دوسوم بقیه فیلم، سازنده فیلم در فضای اعتیاد‌زده نکبت‌بار اما تکان‌دهنده‌ای که می‌آفریند، بیشتر خود را شیفته ادامه سبک دوئل دو شخصیت تبهکار و پلیس، متداول در فیلم‌های هالیوودی غرب سرمایه‌زده نشان می‌دهد و از سیاهی لشکر معتادان همچون پس‌زمینه‌ای استفاده می‌کند؛ گرچه نباید نادیده گرفت که در این دوئل، کارگردان جوان فیلم، به‌خوبی جایگاه پلیس و قانون، در مقابل قدرت وسوسه‌گر پول گره‌گشا در جنگل بازار آزاد سرمایه را به طور تلویحی به ما نشان می‌دهد. اما در یک‌سوم پایانی فیلم او برای حفظ کشش دراماتیک قصه تا آخر، هم‌آوا با توجیه شرایط موجود، تلاش به ایجاد احساس همدلی در پلیس و تماشاچی نسبت به شخصیت تبهکار فیلم دارد؛ شخصیتی که با ساخت و فروش مواد اعتیادآور صنعتی به مردمی تهیدست، مشغول ساختن کاخ زیبای آرزوهای خود بر ویرانه‌های زندگی هزاران نفر معتاد است.
اگر خانواده ساکلر در جامعه متمدن امروزی آمریکایی، با سود پول از راه فروش هنگفت داروی اعتیادآور، در موزه‌ها و گالری‌های معروف، زیبایی و هنر می‌آفریند و مؤسسات پژوهشی پزشکی دنیا را رونق می‌دهند که خود کاری نکوهیده است و از ماهیت متناقض نظام سرمایه‌داری حاکم ناشی می‌شود، معلوم است که چنین اتفاقاتی در جوامع عقب‌مانده اغلب به شکل خشن و بی‌قاعده و قانونی‌تری رخ می‌نمایاند که تبهکاران تولید مواد اعتیادآور، عده زیادی را به خاک سیاه می‌نشانند که در هر دو شرایط فوق، امکان دفاع و احساس همدلی با این‌گونه افراد برای انسان ناظر غیرممکن می‌شود. به همین دلیل، در فیلم «متری شش‌ونیم» نیز افرادی مانند «ناصر خاک‌زاد» که برای تأمین زندگی سوپرلوکس برای خود و خانواده‌اش، هزاران نفر را به کام اعتیاد می‌کشانند، حتی اگر از خانواده فرودستی باشند که به فرادستی رسیده باشند، طبیعتا نمی‌توانند مستحق برانگیختن احساس همدلی مأمور پلیس فیلم یا تماشاگر فیلم باشند که سازنده فیلم در پی آن است. بنابراین پایان‌بندی فیلم متری شش‌ونیم به‌شدت محافظه‌کارانه و واپس‌گرایانه به‌نظر می‌رسد و امید مقاومت، دگرگونی و تغییری را بشارت نمی‌دهد و از پیش معلوم است که اعدام راهگشای شرایط نباشد.

یکی از ثروتمندترین خانواده‌های آمریکایی که سخاوتمندی فراوانی برای کارهای خیریه و نوع‌دوستانه فرهنگی، پزشکی و مغزپژوهی در بیش از یک دهه از خود نشان داده، به خانواده ساکلر معروف است. دامنه فعالیت سخاوتمندانه این خانواده بسیار وسیع است؛ از جمله آنها می‌توان به تأمین مالی آموزش هنر در موزه گوگنهایم نیویورک، موزه متروپولیتن نیویورک، برپایی بخش ساکلر موزه لوور، کمک به گالری تت، پرتره، ویکتوریا البرت لندن، هنر فمینیستی در موزه بروکلین، پروفسوری در مرکز سرطان دانشگاه یل، مؤسسه پژوهشی ساکلر در کالج پزشکی کرنل، تافت، مک گیل، ادینبورگ، گلاسکو، ساسکس، کینگز کالج لندن و بیمارستان‌های وابسته به آن اشاره کرد. هم‌اکنون آشکار شده است این همه کمک فرهنگ‌دوستانه و پژوهش‌خواهانه سخاوتمندانه وسیع این خانواده از راه سود فروش داروی ضددرد اکسی کونتین به وسیله شرکت دارویی پرودو فارما بوده است. تا اینجای قضیه هم اشکالی ندارد. ولی معلوم شده یک سال پس از تأیید اف‌دی‌ای آمریکا و ورود این دارو به بازار در سال ۱۹۹۵ به عنوان داروی ضددرد طولانی‌اثر، با مقدار مصرف پایین و با خطر اعتیادآوری کمتر از یک درصد، شرکت پرودو در یک بررسی متوجه شد که دارو در ۵۰ درصد زنان بعد از جراحی زنان در پورتریکو اعتیادآور بوده است. ولی پردو فارما این نتایج را مسکوت گذاشت و فروش همچنان بالا رفت. در اوایل سال‌های ۲۰۰۰ که خطر اعتیاد دارو بالا گرفت، ریچارد ساکلر که در آن زمان رئیس کمپانی پرودو فارما بود، مردم را در ایمیل خود به‌دلیل سوءاستفاده از دارو سرزنش کرد. اپیدمی اعتیاد بالا گرفت و تعداد زیادی از قربانیان این اعتیاد به روایتی ۲۰۰ هزار نفر فقط در آمریکا تا امروز جان باخته‌اند. اما ساکلر با نفوذ فرهنگی و پزشکی خود در مؤسسات معتبر دنیا به فروش دارو هرچه بیشتر ادامه داد و بیش از حدود ۳۵ بیلیون دلار تاکنون از فروش آن سود داشته است و به تازگی به کشورهای آمریکای لاتین و آسیایی نیز فروخته می‌شود. جدیدا سرو‌صدای اپیدمی اعتیاد با داروی اکسی کونتین چنان بالا گرفته است که بعضی از مؤسسات معتبر خوشنام هنری، فرهنگی و پژوهشی اعلام کرده‌اند از این به بعد از گرفتن کمک مالی از خانواده ساکلر امتناع خواهند کرد.

گویا آسمان سرمایه‌داری همه‌جا همین رنگ است. تماشای فیلم «متری شش‌ونیم» ساخته سعید روستایی که گویا با استقبال مردمی هم روبه‌رو شد، مرا به‌یاد موضوع خانواده ساکلرها می‌اندازد. یک‌سوم اول فیلم با ضرباهنگی میخ‌کوب‌کننده و نفس‌گیر ماجرای تعقیب و گریز و زندانی‌شدن سه هزار معتاد انتخاب‌شده از میان هفت هزار معتاد واقعی را نشان می‌دهد. پس‌زمینه فیلم چنان طبیعی کنترل می‌شود که طبق اظهارنظر تهیه‌کننده فیلم، مخارج تهیه مواد این افراد در طول فیلم‌برداری نیز به‌عنوان مخارج فیلم پرداخت شده است. در دوسوم بقیه فیلم، سازنده فیلم در فضای اعتیاد‌زده نکبت‌بار اما تکان‌دهنده‌ای که می‌آفریند، بیشتر خود را شیفته ادامه سبک دوئل دو شخصیت تبهکار و پلیس، متداول در فیلم‌های هالیوودی غرب سرمایه‌زده نشان می‌دهد و از سیاهی لشکر معتادان همچون پس‌زمینه‌ای استفاده می‌کند؛ گرچه نباید نادیده گرفت که در این دوئل، کارگردان جوان فیلم، به‌خوبی جایگاه پلیس و قانون، در مقابل قدرت وسوسه‌گر پول گره‌گشا در جنگل بازار آزاد سرمایه را به طور تلویحی به ما نشان می‌دهد. اما در یک‌سوم پایانی فیلم او برای حفظ کشش دراماتیک قصه تا آخر، هم‌آوا با توجیه شرایط موجود، تلاش به ایجاد احساس همدلی در پلیس و تماشاچی نسبت به شخصیت تبهکار فیلم دارد؛ شخصیتی که با ساخت و فروش مواد اعتیادآور صنعتی به مردمی تهیدست، مشغول ساختن کاخ زیبای آرزوهای خود بر ویرانه‌های زندگی هزاران نفر معتاد است.
اگر خانواده ساکلر در جامعه متمدن امروزی آمریکایی، با سود پول از راه فروش هنگفت داروی اعتیادآور، در موزه‌ها و گالری‌های معروف، زیبایی و هنر می‌آفریند و مؤسسات پژوهشی پزشکی دنیا را رونق می‌دهند که خود کاری نکوهیده است و از ماهیت متناقض نظام سرمایه‌داری حاکم ناشی می‌شود، معلوم است که چنین اتفاقاتی در جوامع عقب‌مانده اغلب به شکل خشن و بی‌قاعده و قانونی‌تری رخ می‌نمایاند که تبهکاران تولید مواد اعتیادآور، عده زیادی را به خاک سیاه می‌نشانند که در هر دو شرایط فوق، امکان دفاع و احساس همدلی با این‌گونه افراد برای انسان ناظر غیرممکن می‌شود. به همین دلیل، در فیلم «متری شش‌ونیم» نیز افرادی مانند «ناصر خاک‌زاد» که برای تأمین زندگی سوپرلوکس برای خود و خانواده‌اش، هزاران نفر را به کام اعتیاد می‌کشانند، حتی اگر از خانواده فرودستی باشند که به فرادستی رسیده باشند، طبیعتا نمی‌توانند مستحق برانگیختن احساس همدلی مأمور پلیس فیلم یا تماشاگر فیلم باشند که سازنده فیلم در پی آن است. بنابراین پایان‌بندی فیلم متری شش‌ونیم به‌شدت محافظه‌کارانه و واپس‌گرایانه به‌نظر می‌رسد و امید مقاومت، دگرگونی و تغییری را بشارت نمی‌دهد و از پیش معلوم است که اعدام راهگشای شرایط نباشد.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها