سياست يک مرجع «زمانشناس»
سيدعلي موجاني . ديپلمات و نويسنده
آيتالله سيستاني، از سلک آن دسته معدود مراجع با تأثير مهم در عمق سياست عراق و محيط شيعي است که اساسا بناي ورود به سياست را ندارند. بااينهمه، آيتالله به ندرت و فقط در مواردي خاص ديدارها و پيامهايي را گاه بهروشني و مستقيم و در مقاطعي با واسطه و غيررسمي در سطح رهبران سياسي و افکار عمومي منعکس کردهاند. در آخرين نمونه، اعلان خبر ديدار با رئیسجمهوری اسلامي ايران، آن هم يک هفته پيش از ملاقات، مصداقي است از آنکه آيتالله تمايل دارند بهروشني و مستقيم، مسير گفتوگو را دنبال کنند. ازاينرو براي نگارنده مفروضات شايع و تحليلهاي رايج رنگ باختهاند يا ذيل عزم طرفين جاي گرفتهاند. اکنون با اين ارزيابي مناسب است پرسيده شود چرا ارکان دفتر مرجعي «زمانشناس» بر آن شدهاند که رسميترين ديدار آيتالله با عاليترين مقام اجرائي جمهوري اسلامي ايران را رسانهاي کنند؟ براي پاسخ مناسب است به قضاوت نماينده ويژه دبيرکل ملل متحد در بحران عراق پس از اشغال اين کشور، اخضر ابراهيمي، توجه داده شود که معتقد بود آيتالله فقط يک اشاره به اميال دوران شور و نشاط جواني نخبگان ما داشت: «مردمسالاري». به نظر ميرسد آيتالله سيستاني،
قدرت حفظ استقلال و تماميت ارضي آن کشور پس از اشغال را بر دو پايه استوار ميداند: تمکين به خواست عموم بهعنوان رمز مانايي حکومتها و گذر از تعصبات و فرقهگرايي، بهعنوان راز حيات جوامع. براساساین آيتالله 68 سال پس از آنکه ايران را با خاطره نهضت مليشدن صنعت نفت ترک کرد، ميزبان رئيسجمهوری کشوري شد که کماکان هزينه، استقلالطلبي و نفي قدرت جهاني را در سايه تحريمهاي ظالمانه ميپردازد. او در اين فضا و در پسِ دگرگوني ساختار نظم جهاني و منطقهاي، ديدهبان هوشمند و پرتجربهاي است که دريافته اقتضاي محيط کنوني، در اتصال و ارتباط ايران با محيط ژئوپلیتيکش است.
به نظر ميرسد ريشه اين نگرش آيتالله به تجربه پايانيافته مصر بازميگردد. او که بدون توجه به فاکتورهاي کماهميت بر پايه عناصر اصلي ژئوپلیتيک به تحليل رويدادها مينشيند، با تجاربي که از دوران پرالتهاب و انقلابهاي خياباني جهان عرب برگرفته، تحليلي متفاوت از ضرورت اجتنابناپذير تعميق مناسبات منطقهاي ايران عرضه خواهد کرد. افزون بر اين مؤلفه مهم، يک پيام پيوسته آيتالله در سالهاي اخير، تأكيد بر همدلي و همراهي ميان ملتهاي مسلمان منطقه است؛ امري که سبب شد تا جمله معروف «نگوييد سنيها برادرانمان هستند؛ بلکه آنها نفس و جان ما هستند» را پايگاه اطلاعرساني دفتر ايشان انتشار دهد. در هفتههاي اخير خانه محقر و ساده آيتالله که پاسباني سنت حوزه علميه نجف را مأموريت و مسئوليت خود ميداند، مراجعات متعدد و متفاوتي از اهل سياست داشته است. ملاقات با نماينده سياسي دبيرکل ملل متحد در امور عراق يا يکي از رهبران مؤثر دنياي تشيع، شيخ عيسي قاسم، نمونههاي چشمگیری است. از بُعد اجتماعي، آيتالله پرچمهاي مقابله با خشونت و فساد را که از چند سال قبل در مواجهه با تفکر داعش و قانونگريزي مجريان قانون در عراق برافراشتند، هنوز بر زمين
ننهادهاند و بعید نيست که مرجع زمانشناس و مردمپذيري مانند آيتالله سيستاني که در بيشتر ديدارهاي اخير خود به اين دو پيشنياز توجه نشان داده، تمايل داشته باشند تا دريافتهاي خود از اين نهضت فرهنگي را با رئيس دولت ايران به اشتراک بگذارند. ديدار دو روحاني، يکي بر مسند اجرائي کشوري شيعي و ديگري درون رداي ربّاني ملتي شيعي، ميتواند ناظر به يک پديده مهم ديگر نيز باشد: پيوستگي و تنيدگي عراق عرب و عراق عجم. دو بخش از دنياي تشيع که در پسِ تبعات استعماري جنگ جهاني اول و پس از يک سده جدايي از دل همدلي و همراهي، نشان دادند که اجزاي تفکيکناپذيري خواهند بود. در قضاوت برخي رهبران منطقه پيراموني ما که سرخورده از سياستهاي متغير دنياي غرب و آسيبديده مشروعيت ازدسترفته خود ميان ملتهاي مسلمان هستند، آيتالله سيستاني معبري صادق، مطمئن و مؤثر براي تماس با ايران است. ايراني که براي آنها همواره ناشناخته مانده و نخواسته يا نتوانستهاند با آن به مشارکت منطقهاي نائل شوند؛ بنابراین از ديرباز مراجع مقيم در محيط عربي تشيع، نزد آنها نجف نقطه اتصال و تماس با ايران بوده و از ظرفيت آنها چشم نپوشيدهاند. در يک قضاوت کلي، ميزباني از
حجتالاسلاموالمسلمين حسن روحاني از سوي آيتالله سيستاني در نجف، تماس و ديدار نمادين دو شخصيت با دو تجربه متفاوت نيست؛ بلکه بدونشک در دل اين گفتوگوي خاص، نتايجي نهفته است که تأثيرش در آينده نهچندان دور منطقه، خود را بيشتر عيان خواهد کرد.
آيتالله سيستاني، از سلک آن دسته معدود مراجع با تأثير مهم در عمق سياست عراق و محيط شيعي است که اساسا بناي ورود به سياست را ندارند. بااينهمه، آيتالله به ندرت و فقط در مواردي خاص ديدارها و پيامهايي را گاه بهروشني و مستقيم و در مقاطعي با واسطه و غيررسمي در سطح رهبران سياسي و افکار عمومي منعکس کردهاند. در آخرين نمونه، اعلان خبر ديدار با رئیسجمهوری اسلامي ايران، آن هم يک هفته پيش از ملاقات، مصداقي است از آنکه آيتالله تمايل دارند بهروشني و مستقيم، مسير گفتوگو را دنبال کنند. ازاينرو براي نگارنده مفروضات شايع و تحليلهاي رايج رنگ باختهاند يا ذيل عزم طرفين جاي گرفتهاند. اکنون با اين ارزيابي مناسب است پرسيده شود چرا ارکان دفتر مرجعي «زمانشناس» بر آن شدهاند که رسميترين ديدار آيتالله با عاليترين مقام اجرائي جمهوري اسلامي ايران را رسانهاي کنند؟ براي پاسخ مناسب است به قضاوت نماينده ويژه دبيرکل ملل متحد در بحران عراق پس از اشغال اين کشور، اخضر ابراهيمي، توجه داده شود که معتقد بود آيتالله فقط يک اشاره به اميال دوران شور و نشاط جواني نخبگان ما داشت: «مردمسالاري». به نظر ميرسد آيتالله سيستاني،
قدرت حفظ استقلال و تماميت ارضي آن کشور پس از اشغال را بر دو پايه استوار ميداند: تمکين به خواست عموم بهعنوان رمز مانايي حکومتها و گذر از تعصبات و فرقهگرايي، بهعنوان راز حيات جوامع. براساساین آيتالله 68 سال پس از آنکه ايران را با خاطره نهضت مليشدن صنعت نفت ترک کرد، ميزبان رئيسجمهوری کشوري شد که کماکان هزينه، استقلالطلبي و نفي قدرت جهاني را در سايه تحريمهاي ظالمانه ميپردازد. او در اين فضا و در پسِ دگرگوني ساختار نظم جهاني و منطقهاي، ديدهبان هوشمند و پرتجربهاي است که دريافته اقتضاي محيط کنوني، در اتصال و ارتباط ايران با محيط ژئوپلیتيکش است.
به نظر ميرسد ريشه اين نگرش آيتالله به تجربه پايانيافته مصر بازميگردد. او که بدون توجه به فاکتورهاي کماهميت بر پايه عناصر اصلي ژئوپلیتيک به تحليل رويدادها مينشيند، با تجاربي که از دوران پرالتهاب و انقلابهاي خياباني جهان عرب برگرفته، تحليلي متفاوت از ضرورت اجتنابناپذير تعميق مناسبات منطقهاي ايران عرضه خواهد کرد. افزون بر اين مؤلفه مهم، يک پيام پيوسته آيتالله در سالهاي اخير، تأكيد بر همدلي و همراهي ميان ملتهاي مسلمان منطقه است؛ امري که سبب شد تا جمله معروف «نگوييد سنيها برادرانمان هستند؛ بلکه آنها نفس و جان ما هستند» را پايگاه اطلاعرساني دفتر ايشان انتشار دهد. در هفتههاي اخير خانه محقر و ساده آيتالله که پاسباني سنت حوزه علميه نجف را مأموريت و مسئوليت خود ميداند، مراجعات متعدد و متفاوتي از اهل سياست داشته است. ملاقات با نماينده سياسي دبيرکل ملل متحد در امور عراق يا يکي از رهبران مؤثر دنياي تشيع، شيخ عيسي قاسم، نمونههاي چشمگیری است. از بُعد اجتماعي، آيتالله پرچمهاي مقابله با خشونت و فساد را که از چند سال قبل در مواجهه با تفکر داعش و قانونگريزي مجريان قانون در عراق برافراشتند، هنوز بر زمين
ننهادهاند و بعید نيست که مرجع زمانشناس و مردمپذيري مانند آيتالله سيستاني که در بيشتر ديدارهاي اخير خود به اين دو پيشنياز توجه نشان داده، تمايل داشته باشند تا دريافتهاي خود از اين نهضت فرهنگي را با رئيس دولت ايران به اشتراک بگذارند. ديدار دو روحاني، يکي بر مسند اجرائي کشوري شيعي و ديگري درون رداي ربّاني ملتي شيعي، ميتواند ناظر به يک پديده مهم ديگر نيز باشد: پيوستگي و تنيدگي عراق عرب و عراق عجم. دو بخش از دنياي تشيع که در پسِ تبعات استعماري جنگ جهاني اول و پس از يک سده جدايي از دل همدلي و همراهي، نشان دادند که اجزاي تفکيکناپذيري خواهند بود. در قضاوت برخي رهبران منطقه پيراموني ما که سرخورده از سياستهاي متغير دنياي غرب و آسيبديده مشروعيت ازدسترفته خود ميان ملتهاي مسلمان هستند، آيتالله سيستاني معبري صادق، مطمئن و مؤثر براي تماس با ايران است. ايراني که براي آنها همواره ناشناخته مانده و نخواسته يا نتوانستهاند با آن به مشارکت منطقهاي نائل شوند؛ بنابراین از ديرباز مراجع مقيم در محيط عربي تشيع، نزد آنها نجف نقطه اتصال و تماس با ايران بوده و از ظرفيت آنها چشم نپوشيدهاند. در يک قضاوت کلي، ميزباني از
حجتالاسلاموالمسلمين حسن روحاني از سوي آيتالله سيستاني در نجف، تماس و ديدار نمادين دو شخصيت با دو تجربه متفاوت نيست؛ بلکه بدونشک در دل اين گفتوگوي خاص، نتايجي نهفته است که تأثيرش در آينده نهچندان دور منطقه، خود را بيشتر عيان خواهد کرد.