|

سرنوشت توپ گرد پیش و پس از انقلاب ایران

فوتبال قبل از انقلاب تا هاشمي‌رفسنجاني

مجله «سوفوت»، يکي از مجلات معتبر فرانسوي، در تازه‌ترين متني که منتشر کرده اشاره‌اي به فوتبال ايران در دهه‌هاي منتهي به انقلاب اسلامي داشته است. اين مجله با درنظرگرفتن جزئيات مهم، نگاهي گذرا به فوتبال ايران در 40 سال گذشته داشته که در زير اين گزارش را از نظر مي‌گذرانيد: الان تقريبا 40 سال مي‌شود؛ 40 سال از 11 فوريه 1979 که رژيم سلطنتي شاه ايران در پي انقلاب مردمي بي‌سابقه، سقوط کرد و جايش را به جمهوري اسلامي داد، مي‌گذرد. اتفاقات زيادي در آن برهه از انقلاب رخ داد و فوتبال هم که در دهه‌های 1960 و 1970 در آستانه جهش در ايران قرار داشت، چندين سال را با شوک سپري کرد.
انقلاب ايران از آن دسته انقلاب‌هايي بود که کمتر از يک ماه طول کشيد؛ به طور دقيق‌تر همه‌چيز از هفتم فوريه تا 11 فوريه 1979 تعيين تکليف شد؛ خيابان‌ها در ايران در اعتراض به سلطنت شاه پر از افراد معترض شد و سرانجام رژيم عوض شد. يک ماه و چند روز کافي بود تا سرنوشت يک ملت تغيير کند؛ تغييري که در همه عرصه‌ها رخ داد. فوتبال هم از اين تغييرات در امان نماند چون بعد از روي‌کارآمدن قدرت جديد در ايران، اين ورزش نزديک به يک دهه خاموشي را تجربه کرد.
فوتبال با شاه
کمي قبل از اينکه انقلاب رخ دهد به نظر مي‌رسيد وضعيت فوتبال در ايران به وضعيت فوق‌العاده‌اي رسيده باشد. البته دليل رونق فوتبال در ايرانِ آن زمان اين بود که رژيم شاه نيم‌نگاهي به توسعه ورزش در کشورهاي غربي داشت و آن رژيم نمي‌خواست در اين زمينه عقب بيفتد. براي مشخص‌شدن بيشتر اين داستان بايد به سال 1941 برگشت: در آن سال محمدرضا پهلوي تاج‌گذاري کرد و به عنوان شاه ايران فعاليتش را شروع کرد. او براي سلطنت تازه‌اش برنامه‌هاي جديدي را تعريف کرد: سياست لائيک و استبدادي، همراه با لفاظي و سخنوري‌هاي ناسيوناليستي. البته در کنار اين برنامه‌ها، شاه برنامه‌هاي اصلاحي ديگری را هم در دستور کار قرار داد؛ از جمله اصلاح برنامه‌هاي اقتصادي که برپايه همکاري با آمريکا و اروپا بود. او اصلاحات کشاورزي را هم رقم زد و اين‌طور نشان داد که اين اصلاحات به نفع کشاورزان طبقه متوسط است. اصلاحات شاه حقوق و نقش زنان در جامعه را هم تقويت کرده بود. کريستين برومبرگر، مدير سابق مؤسسه تحقيقات فرانسه در ايران درباره آن زمان مي‌گويد: «در آن برهه، ايران قدرت بزرگ منطقه بود که به‌خوبي از پس ارتباطاتش با غرب برمي‌آمد. اين کشور در تيم کشورهاي غربي بود». رژيم شاه مي‌خواست خيلي سريع چهره مدرنيته به خود بگيرد و اين موضوع را در ارتباط با بقيه کشورها نشان دهد. اين‌طور شد که فوتبال، به ورزشی عالي در ايران تبديل شد و رفته‌رفته براي ربودن دل مردم و جذب‌‌شدن به اين رشته‌، جايي براي خودش دست‌و‌پا کرد. رژيم شاه خيلي سريع دست‌به‌کار شد و فدراسيون فوتبال ايران را هم راه‌اندازي کرد. کريستين برومبرگر درباره اين اتفاق هم مي‌گويد: «فيفا استقلال فدراسيون را به رسميت شناخت ولي در زمان شاه، رؤساي فدراسيون همگي از افراد خانواده نزديک به رژيم بودند. برای مثال از سال 1972 تا 1979رياست فدراسيون به عهده کامبيز آتاباي بود. او بعد از انقلاب، رئيس دفتر همسر شاه در نيويورک شد که به آمريکا مهاجرت کرده بود».
دوران طلايي
سال 1972 بود که ليگ ملي، به نام جام تخت‌جمشيد، شروع به کار کرد. در همان برهه، چندين نفر از نظاميان نزديک به رژيم، رياست چندين تيم بزرگ کشور را به عهده گرفتند؛ مثل باشگاه تاج تهران که يکي از دو باشگاه بزرگ پايتخت ايران بود. ژنرال خسروي، يکي از نظامياني که ارتباط بسيار تنگاتنگي با رژيم داشت، رياست اين باشگاه را به عهده گرفت. همان‌طور که فوتبالِ باشگاهي در ايران سازوکار منظم‌تري مي‌گرفت و بين مردم محبوبيت بيشتري به دست مي‌آورد، رفته‌رفته رنگ‌و‌بوي سياسي هم به خود گرفت؛ به‌طوري‌که تاج رقابت بسيار سخت و سنگيني با ديگر تيم بزرگ پايتخت، يعني پرسپوليس پيدا کرد. برومبرگر مي‌گويد: «از لحاظ شماتيک، تاج، باشگاه شمال تهران بود؛ بورژوا و اشرافي. پرسپوليس اما تيم مردمي بود. اين موضوع در شيوه بازي دو تيم و سيستمي که براي بازي‌کردن انتخاب کرده بودند هم نمود داشت: تاجي‌ها با پاسکاري، زيبا و چشم‌نواز به جلو مي‌رفتند در‌حالي‌که پرسپوليسي‌ها سيستم بازي‌شان بيشتر مستقيم بود». دهه 70 ميلادي همچنين دهه شکوفايي فوتبال زنان در بعضي از باشگاه‌هاي ايران از جمله همين باشگاه تاج بود. اين تغيیرات در راستاي همان تغييراتي رقم خورده که پيش‌تر به زنان در سال 1963 حق رأي داده شده بود و دسترسي آنها به تحصيلات را هم راحت‌تر کرده بود. با اين حال و با وجود همه تغييراتي که در عرصه باشگاهي رخ داده بود، اوج محبوبيت فوتبال را بايد به موفقيت‌هاي تيم ملي ربط داد: در سال 1968 ايران اولين قهرماني‌اش در آسيا را به دست آورد و سپس دو قهرماني ديگر را هم در سال‌هاي 1972 و 1976 رقم زد.
افول فوتبال
فوتبال ايران رفته‌رفته در اوج قرار گرفته بود، ولي با رقم‌خوردن انقلاب در سال 1979 اين رشته ورزشي با افول شديدي همراه شد که بي‌ارتباط با سياست‌هاي اتخاذ‌شده در آن برهه نبود. افرادي که در آن برهه از زمان و بعد از انقلاب روي کار آمدند، اولويت چنداني براي فوتبال نداشتند و به اين رشته ورزشي خيلي علاقه‌اي نشان نمي‌دادند. باشگاه‌ها رفته‌رفته محدودتر شدند و ليگ ملي هم جاي خود را به ليگ استاني داد. ورزش در کل دلمشغولي جدي دولتمردان جديد ايران نبود، به ويژه اينکه اين کشور خيلي سريع هم با عراق از سال 1980 تا 1988 وارد جنگ شد. در اوايل انقلاب عده‌اي از انقلابيون به طور مشخص بدبيني‌شان نسبت به فوتبال را هم علني کردند. برومبرگر در اين زمینه مي‌گويد: «براي آنهايي که به قدرت رسيده بودند فوتبال، نشانه‌اي از غرب‌زدگي در کشور بود و نوعي فسق و فجور و هدردادن پول محسوب مي‌شد. البته مورد ديگري که اين افراد را ناراحت مي‌کرد، فضاي حاکم بر ورزشگاه و توهين‌هايي بود که در مسابقات سر داده مي‌شد، چون در آن زمان يکي از معروف‌ترين شعارهايي که در ورزشگاه از سوي هواداران سر داده مي‌شد شعار «شير...» بود. خلاصه اينکه به زعم اين افراد، چنين مواردي در چارچوب اخلاقي نمي‌گنجيد».
تولد دوباره
سال 1989 و با روي‌کار‌آمدن هاشمي‌رفسنجاني به عنوان رئيس‌جمهور، فوتبال باشگاهي در ايران دوباره شروع به کار کرد و تولد دوباره‌اي یافت. ليگ در سال 2001 تبديل به ليگ حرفه‌اي شد و رفته‌رفته نگاه همان عده از افرادي که ابتدا با اين رشته ورزشي مخالفت مي‌کردند، نسبت به فوتبال معتدل‌تر شد. پيروزي ايران مقابل آمريکا در جام جهاني 1998 فرانسه و در مرحله گروهي به عنوان يک موفقيت بزرگ سياسي از سوي مسئولان ايران درنظر گرفته شد. برومبرگر در ادامه صحبت‌هايش مي‌گويد: «بعد از آن مسابقه، مسئولان ايران پيش از هر مسابقه از مردم درخواست مي‌کردند براي موفقيت فوتبال ايران دعا کنند».

مجله «سوفوت»، يکي از مجلات معتبر فرانسوي، در تازه‌ترين متني که منتشر کرده اشاره‌اي به فوتبال ايران در دهه‌هاي منتهي به انقلاب اسلامي داشته است. اين مجله با درنظرگرفتن جزئيات مهم، نگاهي گذرا به فوتبال ايران در 40 سال گذشته داشته که در زير اين گزارش را از نظر مي‌گذرانيد: الان تقريبا 40 سال مي‌شود؛ 40 سال از 11 فوريه 1979 که رژيم سلطنتي شاه ايران در پي انقلاب مردمي بي‌سابقه، سقوط کرد و جايش را به جمهوري اسلامي داد، مي‌گذرد. اتفاقات زيادي در آن برهه از انقلاب رخ داد و فوتبال هم که در دهه‌های 1960 و 1970 در آستانه جهش در ايران قرار داشت، چندين سال را با شوک سپري کرد.
انقلاب ايران از آن دسته انقلاب‌هايي بود که کمتر از يک ماه طول کشيد؛ به طور دقيق‌تر همه‌چيز از هفتم فوريه تا 11 فوريه 1979 تعيين تکليف شد؛ خيابان‌ها در ايران در اعتراض به سلطنت شاه پر از افراد معترض شد و سرانجام رژيم عوض شد. يک ماه و چند روز کافي بود تا سرنوشت يک ملت تغيير کند؛ تغييري که در همه عرصه‌ها رخ داد. فوتبال هم از اين تغييرات در امان نماند چون بعد از روي‌کارآمدن قدرت جديد در ايران، اين ورزش نزديک به يک دهه خاموشي را تجربه کرد.
فوتبال با شاه
کمي قبل از اينکه انقلاب رخ دهد به نظر مي‌رسيد وضعيت فوتبال در ايران به وضعيت فوق‌العاده‌اي رسيده باشد. البته دليل رونق فوتبال در ايرانِ آن زمان اين بود که رژيم شاه نيم‌نگاهي به توسعه ورزش در کشورهاي غربي داشت و آن رژيم نمي‌خواست در اين زمينه عقب بيفتد. براي مشخص‌شدن بيشتر اين داستان بايد به سال 1941 برگشت: در آن سال محمدرضا پهلوي تاج‌گذاري کرد و به عنوان شاه ايران فعاليتش را شروع کرد. او براي سلطنت تازه‌اش برنامه‌هاي جديدي را تعريف کرد: سياست لائيک و استبدادي، همراه با لفاظي و سخنوري‌هاي ناسيوناليستي. البته در کنار اين برنامه‌ها، شاه برنامه‌هاي اصلاحي ديگری را هم در دستور کار قرار داد؛ از جمله اصلاح برنامه‌هاي اقتصادي که برپايه همکاري با آمريکا و اروپا بود. او اصلاحات کشاورزي را هم رقم زد و اين‌طور نشان داد که اين اصلاحات به نفع کشاورزان طبقه متوسط است. اصلاحات شاه حقوق و نقش زنان در جامعه را هم تقويت کرده بود. کريستين برومبرگر، مدير سابق مؤسسه تحقيقات فرانسه در ايران درباره آن زمان مي‌گويد: «در آن برهه، ايران قدرت بزرگ منطقه بود که به‌خوبي از پس ارتباطاتش با غرب برمي‌آمد. اين کشور در تيم کشورهاي غربي بود». رژيم شاه مي‌خواست خيلي سريع چهره مدرنيته به خود بگيرد و اين موضوع را در ارتباط با بقيه کشورها نشان دهد. اين‌طور شد که فوتبال، به ورزشی عالي در ايران تبديل شد و رفته‌رفته براي ربودن دل مردم و جذب‌‌شدن به اين رشته‌، جايي براي خودش دست‌و‌پا کرد. رژيم شاه خيلي سريع دست‌به‌کار شد و فدراسيون فوتبال ايران را هم راه‌اندازي کرد. کريستين برومبرگر درباره اين اتفاق هم مي‌گويد: «فيفا استقلال فدراسيون را به رسميت شناخت ولي در زمان شاه، رؤساي فدراسيون همگي از افراد خانواده نزديک به رژيم بودند. برای مثال از سال 1972 تا 1979رياست فدراسيون به عهده کامبيز آتاباي بود. او بعد از انقلاب، رئيس دفتر همسر شاه در نيويورک شد که به آمريکا مهاجرت کرده بود».
دوران طلايي
سال 1972 بود که ليگ ملي، به نام جام تخت‌جمشيد، شروع به کار کرد. در همان برهه، چندين نفر از نظاميان نزديک به رژيم، رياست چندين تيم بزرگ کشور را به عهده گرفتند؛ مثل باشگاه تاج تهران که يکي از دو باشگاه بزرگ پايتخت ايران بود. ژنرال خسروي، يکي از نظامياني که ارتباط بسيار تنگاتنگي با رژيم داشت، رياست اين باشگاه را به عهده گرفت. همان‌طور که فوتبالِ باشگاهي در ايران سازوکار منظم‌تري مي‌گرفت و بين مردم محبوبيت بيشتري به دست مي‌آورد، رفته‌رفته رنگ‌و‌بوي سياسي هم به خود گرفت؛ به‌طوري‌که تاج رقابت بسيار سخت و سنگيني با ديگر تيم بزرگ پايتخت، يعني پرسپوليس پيدا کرد. برومبرگر مي‌گويد: «از لحاظ شماتيک، تاج، باشگاه شمال تهران بود؛ بورژوا و اشرافي. پرسپوليس اما تيم مردمي بود. اين موضوع در شيوه بازي دو تيم و سيستمي که براي بازي‌کردن انتخاب کرده بودند هم نمود داشت: تاجي‌ها با پاسکاري، زيبا و چشم‌نواز به جلو مي‌رفتند در‌حالي‌که پرسپوليسي‌ها سيستم بازي‌شان بيشتر مستقيم بود». دهه 70 ميلادي همچنين دهه شکوفايي فوتبال زنان در بعضي از باشگاه‌هاي ايران از جمله همين باشگاه تاج بود. اين تغيیرات در راستاي همان تغييراتي رقم خورده که پيش‌تر به زنان در سال 1963 حق رأي داده شده بود و دسترسي آنها به تحصيلات را هم راحت‌تر کرده بود. با اين حال و با وجود همه تغييراتي که در عرصه باشگاهي رخ داده بود، اوج محبوبيت فوتبال را بايد به موفقيت‌هاي تيم ملي ربط داد: در سال 1968 ايران اولين قهرماني‌اش در آسيا را به دست آورد و سپس دو قهرماني ديگر را هم در سال‌هاي 1972 و 1976 رقم زد.
افول فوتبال
فوتبال ايران رفته‌رفته در اوج قرار گرفته بود، ولي با رقم‌خوردن انقلاب در سال 1979 اين رشته ورزشي با افول شديدي همراه شد که بي‌ارتباط با سياست‌هاي اتخاذ‌شده در آن برهه نبود. افرادي که در آن برهه از زمان و بعد از انقلاب روي کار آمدند، اولويت چنداني براي فوتبال نداشتند و به اين رشته ورزشي خيلي علاقه‌اي نشان نمي‌دادند. باشگاه‌ها رفته‌رفته محدودتر شدند و ليگ ملي هم جاي خود را به ليگ استاني داد. ورزش در کل دلمشغولي جدي دولتمردان جديد ايران نبود، به ويژه اينکه اين کشور خيلي سريع هم با عراق از سال 1980 تا 1988 وارد جنگ شد. در اوايل انقلاب عده‌اي از انقلابيون به طور مشخص بدبيني‌شان نسبت به فوتبال را هم علني کردند. برومبرگر در اين زمینه مي‌گويد: «براي آنهايي که به قدرت رسيده بودند فوتبال، نشانه‌اي از غرب‌زدگي در کشور بود و نوعي فسق و فجور و هدردادن پول محسوب مي‌شد. البته مورد ديگري که اين افراد را ناراحت مي‌کرد، فضاي حاکم بر ورزشگاه و توهين‌هايي بود که در مسابقات سر داده مي‌شد، چون در آن زمان يکي از معروف‌ترين شعارهايي که در ورزشگاه از سوي هواداران سر داده مي‌شد شعار «شير...» بود. خلاصه اينکه به زعم اين افراد، چنين مواردي در چارچوب اخلاقي نمي‌گنجيد».
تولد دوباره
سال 1989 و با روي‌کار‌آمدن هاشمي‌رفسنجاني به عنوان رئيس‌جمهور، فوتبال باشگاهي در ايران دوباره شروع به کار کرد و تولد دوباره‌اي یافت. ليگ در سال 2001 تبديل به ليگ حرفه‌اي شد و رفته‌رفته نگاه همان عده از افرادي که ابتدا با اين رشته ورزشي مخالفت مي‌کردند، نسبت به فوتبال معتدل‌تر شد. پيروزي ايران مقابل آمريکا در جام جهاني 1998 فرانسه و در مرحله گروهي به عنوان يک موفقيت بزرگ سياسي از سوي مسئولان ايران درنظر گرفته شد. برومبرگر در ادامه صحبت‌هايش مي‌گويد: «بعد از آن مسابقه، مسئولان ايران پيش از هر مسابقه از مردم درخواست مي‌کردند براي موفقيت فوتبال ايران دعا کنند».

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها