روايتي از بيستوسه نفر
فيلم دشواري بود
مهدي جعفري کارگردان فيلم بیستوسه نفر
نميدانم در سينماي ما چندبار اين اتفاق افتاده است که سينماگري يک اقتباس تصويري از واقعيت را يکبار با ساخت فيلم مستند تجربه کرده باشد و يکبار هم با ساخت يک فيلم سينمايي از همان موضوع، اما ميدانم که کار بسيار دشواري است. دنياي فيلم مستند و دنياي سينما از جهات بسياري از هم متفاوت است. ميزان پايبندي شما در ساخت فيلم مستند با نسبت وفاداري از همان موضوع در روايت سينمايي تفاوت دارد. شايد شما هم شنيده باشيد که در نگارش يک فيلم سينمايي بر اساس واقعيت به دليل خلق يک درام تأثيرگذار و توجه به جذابيتهاي قصهگويي در سينما نيازي نيست که فيلمساز خود را تماموکمال پايبند به واقعيت بداند. اين مسئله البته براي فيلمسازي که پيشتر فيلم مستندي از همان واقعيت نساخته باشد امر آساني است، اما براي من که زمان زيادي با زواياي آشکار و پنهان اين موضوع زندگي کردهام و مدت 12 سال با شخصيتهاي واقعي اين داستان رفاقت، کار نگارش اين فيلمنامه بسيار مشکل بود و البته براي من دشواري ساخت فيلم سينمايي بیستوسه نفر فقط در حد اين معضل ميزان وفاداري به واقعيت نبود.
ساخت فيلم بیستوسه نفر سخت بود، چون زمان واقعي اين ماجرا گسترهاي چندينساله داشت. چون تعداد شخصيتهاي اصلي داستان زياد بود و در درام سينمايي نميتوان با وجود تعدد شخصيت به خوبي بر داستان تمرکز کرد. يکي از شخصيتهاي داستان صدام حسين بود و با توجه به منابع محدود و شفاهي، اينکه نگاه روايت به اين شخصيت از چه زاويهاي باشد تا باورپذيري کل ماجرا زير سؤال نرود کار سختي بود.
بیستوسه نفر فيلم دشواري بود، چون موضوع آن براي دههها موضوعي حساس بوده و هست؛ مسئله حضور بچههاي کمسنوسال در جنگ در همهجاي دنيا هميشه زير ذرهبين است. از آن گذشته مگر ميشود فيلمي بر اساس ۲۴ شخصيت واقعي ساخت و طوري ساخت که همه آنها از انعکاس چهره خود بر پرده سينما راضي باشند؟!... سهم هرکدام از اين آدمها در خلق آن ماجراي تاريخي چقدر بوده است و اين سهم چگونه قرار است در يک فيلم صددقيقهاي به تعادل برسد؟! اگر بعد از ساخت فيلم چند نفر از آنها راضي نبودند چه؟... در کنار داستان بیستوسه نفر با ماجراي عجيب و پيچيده ملاصالح قاري مواجه بودم که نه ميشد از بازگويي داستانش چشمپوشي کرد و نه آنکه سهم زيادي از زمان فيلم را به آن اختصاص داد.
راستي براي ساخت چنين فيلمي به يک گروه بازيگر خبره و کاربلد نياز بود و فقط يک قلم آن 23 بازيگر نوجوان بين ۱۳ تا ۱۸ ساله بود که به لهجههاي گوناگون حرف ميزنند و تعدادي هم بازيگر عرب که نقشهاي مهمي را ايفا ميکنند. اين را هم بگويم که ژانر فيلم دفاع مقدس است؛ ژانري که به هر دليلی در سالهاي پس از جنگ متأسفانه در ميان تماشاگران و بهخصوص تماشاگران امروزي سينما چندان اقبال زيادي ندارد.
هرچه فکر ميکنم، تقريبا نيمي از فاکتورهاي منفي براي نساختن چنين فيلمي را هم برنشمردم و بازگويي همه آنها نه در اين مجال ميگنجد و نه کار پسنديدهاي است. سؤال اين است که با وجود همه اين موانع بازدارنده، با چه عقل و منطقي من بايد به سراغ ساخت اين فيلم ميرفتم يا مدت هشت سال پيوسته مصرانه از اين در به آن در ميکوبيدم تا ساخته شود؟!... دوستي حق مطلب را بهجا آورد و گفت يا مغز خر خوردهاي يا دل شير داري... قضاوت درباره اينکه کدام گزينه صحيح است به تماشاي فيلم موکول ميشود، اما آنچه از تنها انگيزه قوي من براي ساخت چنين فيلمي قابل بازگويي است اين است که من به اين قصه و آن نسل باور عميق داشته و دارم.
بگذريم... وقتي قرار بر ساخت بیستوسه نفر شد، انبوهي از مشکلات جديد هم پيشرو بود، اما اگر چندينوچندبرابر آن هم پيش ميآمد، ديگر فايدهاي نداشت، چون من به کمک دوستانی نازنين چله يک کمان بزرگ را کشيده بوديم تا تيري را به سوي آيندهاي دور پرتاب کنيم. افق ديد ما نه چند روز گذراي جشنواره فجر بود و نه حتي چندسال پيشرو. دلم ميخواست اين حکايت را براي فرزندان سالهاي دور از خودمان تماشايي کنم. به قول بزرگواري، اکسيري در اين نسل عجيب پنهان است که آدم حيفش ميآيد آن را به هر نحوي که ميتواند براي نسلهاي پس از خود ماندگار نکند. در اين فرصت، صميمانه از تلاشها و همکاري دلسوزانه ياران اين فيلم تشکر ميکنم. از مؤسسه اوج که به من اعتماد کرد و نه ذرهاي دخالت. از ابراهيم حاتميکيا که به جلب اين اعتماد کمک کرد و در اين مسير سخت ياور ما بود. از مجتبي فرآورده که چون پدري دلسوز دوشادوش بیستوسه نفر و مشکلاتش ايستاد. از تکتک عوامل فيلم که صبورانه کمبودها و شرايط سخت اين فيلم سخت را تحمل کردند. از همه افراد بیستوسه نفر و صالح قاري تشکر ميکنم که با بزرگواريشان به من اجازه دادند تا به صلاحديد خود سهم تاريخي آنها را در اين
روايت سينمايي ادا کنم. اميدوارم همانطور که در ايستگاه اول جشنواره سيوهفتم فيلم فجر تجربه ميکنيم، با استقبال و رضايت گسترده تماشاگران مواجه باشيم. و آخرين کلام آنکه اگر فيلم بر دل تماشاگرانش مينشيند فقط بهخاطر آن است که از دل آن بیستوسه نفر و گروه سازنده فيلم برخاسته است. عمرشان دراز باد و مسيرشان مستدام.
نميدانم در سينماي ما چندبار اين اتفاق افتاده است که سينماگري يک اقتباس تصويري از واقعيت را يکبار با ساخت فيلم مستند تجربه کرده باشد و يکبار هم با ساخت يک فيلم سينمايي از همان موضوع، اما ميدانم که کار بسيار دشواري است. دنياي فيلم مستند و دنياي سينما از جهات بسياري از هم متفاوت است. ميزان پايبندي شما در ساخت فيلم مستند با نسبت وفاداري از همان موضوع در روايت سينمايي تفاوت دارد. شايد شما هم شنيده باشيد که در نگارش يک فيلم سينمايي بر اساس واقعيت به دليل خلق يک درام تأثيرگذار و توجه به جذابيتهاي قصهگويي در سينما نيازي نيست که فيلمساز خود را تماموکمال پايبند به واقعيت بداند. اين مسئله البته براي فيلمسازي که پيشتر فيلم مستندي از همان واقعيت نساخته باشد امر آساني است، اما براي من که زمان زيادي با زواياي آشکار و پنهان اين موضوع زندگي کردهام و مدت 12 سال با شخصيتهاي واقعي اين داستان رفاقت، کار نگارش اين فيلمنامه بسيار مشکل بود و البته براي من دشواري ساخت فيلم سينمايي بیستوسه نفر فقط در حد اين معضل ميزان وفاداري به واقعيت نبود.
ساخت فيلم بیستوسه نفر سخت بود، چون زمان واقعي اين ماجرا گسترهاي چندينساله داشت. چون تعداد شخصيتهاي اصلي داستان زياد بود و در درام سينمايي نميتوان با وجود تعدد شخصيت به خوبي بر داستان تمرکز کرد. يکي از شخصيتهاي داستان صدام حسين بود و با توجه به منابع محدود و شفاهي، اينکه نگاه روايت به اين شخصيت از چه زاويهاي باشد تا باورپذيري کل ماجرا زير سؤال نرود کار سختي بود.
بیستوسه نفر فيلم دشواري بود، چون موضوع آن براي دههها موضوعي حساس بوده و هست؛ مسئله حضور بچههاي کمسنوسال در جنگ در همهجاي دنيا هميشه زير ذرهبين است. از آن گذشته مگر ميشود فيلمي بر اساس ۲۴ شخصيت واقعي ساخت و طوري ساخت که همه آنها از انعکاس چهره خود بر پرده سينما راضي باشند؟!... سهم هرکدام از اين آدمها در خلق آن ماجراي تاريخي چقدر بوده است و اين سهم چگونه قرار است در يک فيلم صددقيقهاي به تعادل برسد؟! اگر بعد از ساخت فيلم چند نفر از آنها راضي نبودند چه؟... در کنار داستان بیستوسه نفر با ماجراي عجيب و پيچيده ملاصالح قاري مواجه بودم که نه ميشد از بازگويي داستانش چشمپوشي کرد و نه آنکه سهم زيادي از زمان فيلم را به آن اختصاص داد.
راستي براي ساخت چنين فيلمي به يک گروه بازيگر خبره و کاربلد نياز بود و فقط يک قلم آن 23 بازيگر نوجوان بين ۱۳ تا ۱۸ ساله بود که به لهجههاي گوناگون حرف ميزنند و تعدادي هم بازيگر عرب که نقشهاي مهمي را ايفا ميکنند. اين را هم بگويم که ژانر فيلم دفاع مقدس است؛ ژانري که به هر دليلی در سالهاي پس از جنگ متأسفانه در ميان تماشاگران و بهخصوص تماشاگران امروزي سينما چندان اقبال زيادي ندارد.
هرچه فکر ميکنم، تقريبا نيمي از فاکتورهاي منفي براي نساختن چنين فيلمي را هم برنشمردم و بازگويي همه آنها نه در اين مجال ميگنجد و نه کار پسنديدهاي است. سؤال اين است که با وجود همه اين موانع بازدارنده، با چه عقل و منطقي من بايد به سراغ ساخت اين فيلم ميرفتم يا مدت هشت سال پيوسته مصرانه از اين در به آن در ميکوبيدم تا ساخته شود؟!... دوستي حق مطلب را بهجا آورد و گفت يا مغز خر خوردهاي يا دل شير داري... قضاوت درباره اينکه کدام گزينه صحيح است به تماشاي فيلم موکول ميشود، اما آنچه از تنها انگيزه قوي من براي ساخت چنين فيلمي قابل بازگويي است اين است که من به اين قصه و آن نسل باور عميق داشته و دارم.
بگذريم... وقتي قرار بر ساخت بیستوسه نفر شد، انبوهي از مشکلات جديد هم پيشرو بود، اما اگر چندينوچندبرابر آن هم پيش ميآمد، ديگر فايدهاي نداشت، چون من به کمک دوستانی نازنين چله يک کمان بزرگ را کشيده بوديم تا تيري را به سوي آيندهاي دور پرتاب کنيم. افق ديد ما نه چند روز گذراي جشنواره فجر بود و نه حتي چندسال پيشرو. دلم ميخواست اين حکايت را براي فرزندان سالهاي دور از خودمان تماشايي کنم. به قول بزرگواري، اکسيري در اين نسل عجيب پنهان است که آدم حيفش ميآيد آن را به هر نحوي که ميتواند براي نسلهاي پس از خود ماندگار نکند. در اين فرصت، صميمانه از تلاشها و همکاري دلسوزانه ياران اين فيلم تشکر ميکنم. از مؤسسه اوج که به من اعتماد کرد و نه ذرهاي دخالت. از ابراهيم حاتميکيا که به جلب اين اعتماد کمک کرد و در اين مسير سخت ياور ما بود. از مجتبي فرآورده که چون پدري دلسوز دوشادوش بیستوسه نفر و مشکلاتش ايستاد. از تکتک عوامل فيلم که صبورانه کمبودها و شرايط سخت اين فيلم سخت را تحمل کردند. از همه افراد بیستوسه نفر و صالح قاري تشکر ميکنم که با بزرگواريشان به من اجازه دادند تا به صلاحديد خود سهم تاريخي آنها را در اين
روايت سينمايي ادا کنم. اميدوارم همانطور که در ايستگاه اول جشنواره سيوهفتم فيلم فجر تجربه ميکنيم، با استقبال و رضايت گسترده تماشاگران مواجه باشيم. و آخرين کلام آنکه اگر فيلم بر دل تماشاگرانش مينشيند فقط بهخاطر آن است که از دل آن بیستوسه نفر و گروه سازنده فيلم برخاسته است. عمرشان دراز باد و مسيرشان مستدام.