|

وکیل اصیل

تهمورث بشیریه-مدیرعامل انجمن حقوق‌شناسی

هجدهم شهریور سال جاری، به همت و ابتکار انجمن حقوق‌شناسی و با مشارکت خانه اندیشمندان علوم انسانی، شورای اسلامی شهر تهران و انتشارات کتابخانه گنج‌ دانش، مراسم نکوداشت استاد بهمن کشاورز، وکیل برجسته دادگستری، برگزار شد. بهمن کشاورز فرزند فرخنده و کریم کشاورز متولد 21 شهریور 1323 در تهران است. او که یکی از برجسته‌ترین و مشهورترین وکلای دادگستری در تاریخ ایران است، سه سال ریاست کانون وکلای دادگستری مرکز و 10 سال ریاست اتحادیه سراسری کانون‌های وکلای دادگستری ایران (اسکودا) را در کارنامه مدیریتی خود دارد. وی فارغ‌التحصیل مقطع کارشناسی‌ارشد حقوق جزا و جرم‌شناسی از دانشگاه ملی سابق (دانشگاه شهید بهشتی) و همین‌طور کارشناسی‌ارشد حقوق خصوصی از همان دانشگاه است و آثار مکتوب بسیاری در حوزه حقوق تألیف کرده است. از آثار او می‌توان به کتاب‌های «آیین تنظیم قراردادها»، «آیین نگارش حقوقی و کلیات عملی علم حقوق (دوره دوجلدی)»، «سرقفلی و حق کسب و پیشه و تجارت در حقوق ایران و فقه اسلام»، «متن محشای قانون و آیین‌نامه اصلاح قانون تشکیل دادگاه‌های عمومی و انقلاب»، «هنر دفاع در دادگاه‌ها (دوره دوجلدی)»، «مجموعه محشای قانون تعزیرات حکومتی»، «یادداشت‌های محکمه»، «بررسی تحلیلی و روابط اقتصادی مؤجر و مستأجر»، «بررسی تحلیلی قانون جدید روابط مؤجر و مستأجر»، «فرهنگ حقوقی»، «اعتراض شخص ثالث در دادرسی‌های مدنی»، «تحلیل حقوقی قتل عمد» و ده‌ها مقاله و یادداشت در نشریات عمومی و علمی اشاره کرد. یادداشت حاضر، دلنوشته‌ای است به قلم دکتر تهمورث بشیریه، عضو هیئت‌علمی دانشگاه علامه‌طباطبایی، وکیل دادگستری و مدیرعامل انجمن حقوق‌شناسی که سال‌هاست افتخار شاگردی ایشان را دارد و متن کامل آن به‌عنوان مقدمه در کتاب «وکالت‌نامه» مجموعه مقالات اهداشده به استاد کشاورز منتشر شده است.

کم‌کم پای به جوانی می‌گذاشتم و آفت عشقی تازه درگرفته و جانسوز ‌داشتم که هوای سیاست ولوله‌ای دیگر در جانم انداخت. آری! نوجوانی بودم تازه به دانشگاه پای نهاده که شور از سرم می‌ریخت و شر از برم؛ فتنه‌ها در سر داشتم و غوغاها در دل؛ در روزگاری که علی‌رغم عوارض بلوغ و به اقتضای دورانی ز سردی شلوغ، رنگش خاکستری بود. روزگاری که سپهر سیاست چندان خواست جوانان را نمی‌دید و عشق را مجال چندانی نبود. آنگاه بود که مردی از تبار نجابت گامی جدی در عرصه سیاست نهاد و شوری به دل کسانی افکند که طرحی نو طلب می‌کردند. آری سال ۱۳۷۶ بود و طبق معمول خردادهای پرماجرا. تازه داشتیم صورت روزگار را آذین می‌بستیم که شهردار وقت تهران را به میز محاکمه کشاندند و این نقطه‌ای شد که منِ نوجوانِ در حقوق نوزاد و در سیاست نونهال، چشم خیره دارم که غوغای چیست و سودای کیست؟

متحانات پایان نیم‌سال دوم حقوق را هم‌زمان با جشن باشکوه جام جهانی ۱۹۹۸ می‌گذراندیم که محاکمه شهردار وقت تهران آغاز شد و در آن روزها پخش آن از تلویزیون، هیجانی مضاعف به جام جهانی داد. یادم می‌آید بعضی از شب‌ها با دو تلویزیون هم‌زمان از دو قصه غافل نبودیم؛ یکی مسابقات فوتبال که از تصویرش حظ می‌بردیم و دیگری دادگاه شهردار که صوتش را می‌شنیدیم و گاهی دیده بر قسمت‌های مهیج محاجات و مباحث نقش‌داران آن می‌دوختیم. هم‌نسل‌های من و کمی زودتر و دیرتر از من سه چهره را در آن محاکمات بیشتر به یاد دارند که طبعا یکی قاضی، آقای محسنی‌اژه‌ای، بود و دیگری متهم، آقای کرباسچی؛ اما شخص دیگری در آن ماجرا اسب فصاحت استدلال در میدان بلاغت حقوق می‌راند که برای منِ تازه حقوق‌دیده، رفتار و گفتارش شورانگیز بود و تحسین‌آمیز. مردی که در نهایت وقار و متانت، آنچنان ابزارهای شکلی و مستمسکات ماهوی حقوقی را در پیش چشمان آن زمانِ من، تردستانه به کار می‌گرفت که ناخودآگاه مسابقه‌ای را هم که یک سوی آن تیم دل‌انگیز برزیل بود، وامی‌نهادم تا ببینم چه می‌کند و چه می‌گوید. آن مرد، وکیلی بود فرهیخته و بیانش به سحر ادب و فن حقوق آمیخته. آری! او وکیلی بود حاذق و سخنوری ماهر به نام بهمن کشاورز. آن ماجرا با فرازونشیب‌هایش به پایان رسید و چرخ روزگار منِ تازه‌جوان را تقدیری دیگر آفرید تا در پی حوادثی باشکوه و ناشکوه در آزمون وکالت پذیرفته شوم و اکنون گاه آن بود تا به رسم معهود، وکیل سرپرستی داشته باشم. پدر قاضی بود و خود مشرف به این شغل شریف و آشنا به شرفای قوم حقوق. لذا پس از قبولی اشارتم داد که باید نزد بزرگان روی تا بزرگی بیاموزی -بگذریم که رفتم و نیاموختم- و مصداق آن را خود برایم ترسیم کرد که همان وکیل سرشناس بود یعنی بهمن کشاورز. باری اینچنین بود که استدعای کارآموزی خویش را تقدیم استادی کردم که کمی پیش از آن او را محبوب‌ترین چهره سریال محاکمه شهردار دیده بودم. به‌هرحال استاد بهمن کشاورز پذیرفتند که در آن زمان، افتخار کارآموزی‌شان را بیابم و مدتی را در محضر پروقر و مهرشان زانو زنم و بیاموزم. از آن زمان بود که رویی دیگر از آن استاد برایم نمایان‌تر شد که البته قابل حدس بود؛ رویی سراسر متانت و اکرام به شخصیت انسانی در کنار بحری از دانسته‌های حقوقی و تاریخی و اجتماعی و مطایباتی ظریف و نغز. باری آن روزگار هم گذشت و سال‌ها در کار صنفی و نه وکالتی که توفیق انجام آن به‌واسطه معلمی کمتر دست می‌داد و می‌دهد از ایشان بزرگی دیدم و گذشت و حسن خلق و ادب و سعه‌صدر و هرگاه که ما شاگردان ایشان از رفتار دیگران نسبت به ایشان برآشفته می‌شدیم آراممان می‌کردند و مانع رفتاری می‌شدند که بعدا پشیمان شویم گرچه گاه ترجیح می‌دادیم توصیه ایشان را یواشکی! نادیده انگاریم و به راه خویش کوشیم! امروزه می‌توان گفت که تقریبا وکیلی را نمی‌توان یافت که آوازه بهمن کشاورز را نشنیده باشد و البته همین آوازه و نیز آزادگی او در واکنش به برخی مديران و البته بی‌پاسخ‌گذاشتن برخی صحبت‌ها، موجب سعایت‌هایی نیز شده است اما اکثریت قریب‌به‌اتفاق آنانی که او را می‌شناسند بر متانت و وقار و ادب و تأثیر او در حرفه وکالت و حتی گاه در نظام حقوقی ایران گواهی می‌دهند چه اینکه هم او بود که با دفاع جانانه‌اش در محاکمه فوق‌الذکر، اشکالات دادگاه‌های عمومی و انقلاب را دقیق‌تر و مؤثرتر به تصویر کشید و در نگاشته‌هایش نیز چیزی فرو نگذاشت.
بهمن کشاورز را هر کس از ظن خود می‌شناسد و من نیز برآنم تا بگویم که بزرگ‌ترین ویژگی او حسن خلق و مدارا در عین آزادگی است. درعین‌حال آنچه از ایشان دریافته‌ام این است که پیوسته پذیرای دیدگاه‌های نو بوده‌اند و هیچ‌گاه ولو روزی از تحولات مختلف عقب نمانده‌اند. تقریبا به یاد ندارم که بی‌دلایل متقن با پیشنهادی مخالفت کرده باشند و تسامح در پذیرش در ایشان، ملکه است به نحوی که گاه با دوستان به شوخی از ایشان نقل می‌کنیم که «عیب ندارد» و این یکی از تکیه‌کلام‌های ایشان است که خود بر روحیه خاصی دلالت دارد که نه‌تنها در پی عیب‌جویی نیست بلکه هر مطلب را تجربه‌ای نو می‌انگارد و از مواجهه با نوشدن هراسی ندارد که این از ویژگی‌های بزرگان و خلاقان است.
به‌علاوه درایت در اداره امور و تمشیت مسائل مختلف با ذکاوتی مثال‌زدنی، در ضمن مشورت‌پذیری از وجوهی است که می‌توان بدیشان نسبت داد. افزون بر اینها ایشان علاوه‌بر استادبودنشان برای ملازمان دور و نزدیکشان پدرگونه رفتار می‌کنند و به وقتش نیز از عتاب لازم دریغ ندارند به‌نحوی‌که ما مهر و هیمنه‌اش را یکجا دریافته‌ایم. استغنا -فارغ از وضعیت معیشتی- از ابعاد دیگر شخصیت ایشان است که نمی‌توان آن را از نظر دور داشت. ایشان تن به هر پرونده‌ای در حرفه وکالت نداده‌اند و ما را نیز نهی و منع کرده‌اند و برخلاف آنانی که بزرگی خود را در مدارک دانشگاهی می‌بینند به دنبال مدرک دکترا نرفته‌اند گرچه لحظه‌ای حتی در بیمارستان و در اوج ناخوشی، مطالعه را فرو نگذاشته‌اند و همین‌جا بگویم که در همان ناخوشی‌ها هم لحظه‌ای روی خوش و گشاده‌شان را تُرُش نکرده‌اند. به‌هرحال آنچه می‌توانم در یک کلام در وصف استاد بگویم «اصالتی» است که حتی نادوستدارانش منکر آن نیستند. به قول اصولیون تبادر از علائم حقیقت است و از بهمن کشاورز اول از همه «اصالت» به ذهن متبادر می‌شود.

هجدهم شهریور سال جاری، به همت و ابتکار انجمن حقوق‌شناسی و با مشارکت خانه اندیشمندان علوم انسانی، شورای اسلامی شهر تهران و انتشارات کتابخانه گنج‌ دانش، مراسم نکوداشت استاد بهمن کشاورز، وکیل برجسته دادگستری، برگزار شد. بهمن کشاورز فرزند فرخنده و کریم کشاورز متولد 21 شهریور 1323 در تهران است. او که یکی از برجسته‌ترین و مشهورترین وکلای دادگستری در تاریخ ایران است، سه سال ریاست کانون وکلای دادگستری مرکز و 10 سال ریاست اتحادیه سراسری کانون‌های وکلای دادگستری ایران (اسکودا) را در کارنامه مدیریتی خود دارد. وی فارغ‌التحصیل مقطع کارشناسی‌ارشد حقوق جزا و جرم‌شناسی از دانشگاه ملی سابق (دانشگاه شهید بهشتی) و همین‌طور کارشناسی‌ارشد حقوق خصوصی از همان دانشگاه است و آثار مکتوب بسیاری در حوزه حقوق تألیف کرده است. از آثار او می‌توان به کتاب‌های «آیین تنظیم قراردادها»، «آیین نگارش حقوقی و کلیات عملی علم حقوق (دوره دوجلدی)»، «سرقفلی و حق کسب و پیشه و تجارت در حقوق ایران و فقه اسلام»، «متن محشای قانون و آیین‌نامه اصلاح قانون تشکیل دادگاه‌های عمومی و انقلاب»، «هنر دفاع در دادگاه‌ها (دوره دوجلدی)»، «مجموعه محشای قانون تعزیرات حکومتی»، «یادداشت‌های محکمه»، «بررسی تحلیلی و روابط اقتصادی مؤجر و مستأجر»، «بررسی تحلیلی قانون جدید روابط مؤجر و مستأجر»، «فرهنگ حقوقی»، «اعتراض شخص ثالث در دادرسی‌های مدنی»، «تحلیل حقوقی قتل عمد» و ده‌ها مقاله و یادداشت در نشریات عمومی و علمی اشاره کرد. یادداشت حاضر، دلنوشته‌ای است به قلم دکتر تهمورث بشیریه، عضو هیئت‌علمی دانشگاه علامه‌طباطبایی، وکیل دادگستری و مدیرعامل انجمن حقوق‌شناسی که سال‌هاست افتخار شاگردی ایشان را دارد و متن کامل آن به‌عنوان مقدمه در کتاب «وکالت‌نامه» مجموعه مقالات اهداشده به استاد کشاورز منتشر شده است.

کم‌کم پای به جوانی می‌گذاشتم و آفت عشقی تازه درگرفته و جانسوز ‌داشتم که هوای سیاست ولوله‌ای دیگر در جانم انداخت. آری! نوجوانی بودم تازه به دانشگاه پای نهاده که شور از سرم می‌ریخت و شر از برم؛ فتنه‌ها در سر داشتم و غوغاها در دل؛ در روزگاری که علی‌رغم عوارض بلوغ و به اقتضای دورانی ز سردی شلوغ، رنگش خاکستری بود. روزگاری که سپهر سیاست چندان خواست جوانان را نمی‌دید و عشق را مجال چندانی نبود. آنگاه بود که مردی از تبار نجابت گامی جدی در عرصه سیاست نهاد و شوری به دل کسانی افکند که طرحی نو طلب می‌کردند. آری سال ۱۳۷۶ بود و طبق معمول خردادهای پرماجرا. تازه داشتیم صورت روزگار را آذین می‌بستیم که شهردار وقت تهران را به میز محاکمه کشاندند و این نقطه‌ای شد که منِ نوجوانِ در حقوق نوزاد و در سیاست نونهال، چشم خیره دارم که غوغای چیست و سودای کیست؟

متحانات پایان نیم‌سال دوم حقوق را هم‌زمان با جشن باشکوه جام جهانی ۱۹۹۸ می‌گذراندیم که محاکمه شهردار وقت تهران آغاز شد و در آن روزها پخش آن از تلویزیون، هیجانی مضاعف به جام جهانی داد. یادم می‌آید بعضی از شب‌ها با دو تلویزیون هم‌زمان از دو قصه غافل نبودیم؛ یکی مسابقات فوتبال که از تصویرش حظ می‌بردیم و دیگری دادگاه شهردار که صوتش را می‌شنیدیم و گاهی دیده بر قسمت‌های مهیج محاجات و مباحث نقش‌داران آن می‌دوختیم. هم‌نسل‌های من و کمی زودتر و دیرتر از من سه چهره را در آن محاکمات بیشتر به یاد دارند که طبعا یکی قاضی، آقای محسنی‌اژه‌ای، بود و دیگری متهم، آقای کرباسچی؛ اما شخص دیگری در آن ماجرا اسب فصاحت استدلال در میدان بلاغت حقوق می‌راند که برای منِ تازه حقوق‌دیده، رفتار و گفتارش شورانگیز بود و تحسین‌آمیز. مردی که در نهایت وقار و متانت، آنچنان ابزارهای شکلی و مستمسکات ماهوی حقوقی را در پیش چشمان آن زمانِ من، تردستانه به کار می‌گرفت که ناخودآگاه مسابقه‌ای را هم که یک سوی آن تیم دل‌انگیز برزیل بود، وامی‌نهادم تا ببینم چه می‌کند و چه می‌گوید. آن مرد، وکیلی بود فرهیخته و بیانش به سحر ادب و فن حقوق آمیخته. آری! او وکیلی بود حاذق و سخنوری ماهر به نام بهمن کشاورز. آن ماجرا با فرازونشیب‌هایش به پایان رسید و چرخ روزگار منِ تازه‌جوان را تقدیری دیگر آفرید تا در پی حوادثی باشکوه و ناشکوه در آزمون وکالت پذیرفته شوم و اکنون گاه آن بود تا به رسم معهود، وکیل سرپرستی داشته باشم. پدر قاضی بود و خود مشرف به این شغل شریف و آشنا به شرفای قوم حقوق. لذا پس از قبولی اشارتم داد که باید نزد بزرگان روی تا بزرگی بیاموزی -بگذریم که رفتم و نیاموختم- و مصداق آن را خود برایم ترسیم کرد که همان وکیل سرشناس بود یعنی بهمن کشاورز. باری اینچنین بود که استدعای کارآموزی خویش را تقدیم استادی کردم که کمی پیش از آن او را محبوب‌ترین چهره سریال محاکمه شهردار دیده بودم. به‌هرحال استاد بهمن کشاورز پذیرفتند که در آن زمان، افتخار کارآموزی‌شان را بیابم و مدتی را در محضر پروقر و مهرشان زانو زنم و بیاموزم. از آن زمان بود که رویی دیگر از آن استاد برایم نمایان‌تر شد که البته قابل حدس بود؛ رویی سراسر متانت و اکرام به شخصیت انسانی در کنار بحری از دانسته‌های حقوقی و تاریخی و اجتماعی و مطایباتی ظریف و نغز. باری آن روزگار هم گذشت و سال‌ها در کار صنفی و نه وکالتی که توفیق انجام آن به‌واسطه معلمی کمتر دست می‌داد و می‌دهد از ایشان بزرگی دیدم و گذشت و حسن خلق و ادب و سعه‌صدر و هرگاه که ما شاگردان ایشان از رفتار دیگران نسبت به ایشان برآشفته می‌شدیم آراممان می‌کردند و مانع رفتاری می‌شدند که بعدا پشیمان شویم گرچه گاه ترجیح می‌دادیم توصیه ایشان را یواشکی! نادیده انگاریم و به راه خویش کوشیم! امروزه می‌توان گفت که تقریبا وکیلی را نمی‌توان یافت که آوازه بهمن کشاورز را نشنیده باشد و البته همین آوازه و نیز آزادگی او در واکنش به برخی مديران و البته بی‌پاسخ‌گذاشتن برخی صحبت‌ها، موجب سعایت‌هایی نیز شده است اما اکثریت قریب‌به‌اتفاق آنانی که او را می‌شناسند بر متانت و وقار و ادب و تأثیر او در حرفه وکالت و حتی گاه در نظام حقوقی ایران گواهی می‌دهند چه اینکه هم او بود که با دفاع جانانه‌اش در محاکمه فوق‌الذکر، اشکالات دادگاه‌های عمومی و انقلاب را دقیق‌تر و مؤثرتر به تصویر کشید و در نگاشته‌هایش نیز چیزی فرو نگذاشت.
بهمن کشاورز را هر کس از ظن خود می‌شناسد و من نیز برآنم تا بگویم که بزرگ‌ترین ویژگی او حسن خلق و مدارا در عین آزادگی است. درعین‌حال آنچه از ایشان دریافته‌ام این است که پیوسته پذیرای دیدگاه‌های نو بوده‌اند و هیچ‌گاه ولو روزی از تحولات مختلف عقب نمانده‌اند. تقریبا به یاد ندارم که بی‌دلایل متقن با پیشنهادی مخالفت کرده باشند و تسامح در پذیرش در ایشان، ملکه است به نحوی که گاه با دوستان به شوخی از ایشان نقل می‌کنیم که «عیب ندارد» و این یکی از تکیه‌کلام‌های ایشان است که خود بر روحیه خاصی دلالت دارد که نه‌تنها در پی عیب‌جویی نیست بلکه هر مطلب را تجربه‌ای نو می‌انگارد و از مواجهه با نوشدن هراسی ندارد که این از ویژگی‌های بزرگان و خلاقان است.
به‌علاوه درایت در اداره امور و تمشیت مسائل مختلف با ذکاوتی مثال‌زدنی، در ضمن مشورت‌پذیری از وجوهی است که می‌توان بدیشان نسبت داد. افزون بر اینها ایشان علاوه‌بر استادبودنشان برای ملازمان دور و نزدیکشان پدرگونه رفتار می‌کنند و به وقتش نیز از عتاب لازم دریغ ندارند به‌نحوی‌که ما مهر و هیمنه‌اش را یکجا دریافته‌ایم. استغنا -فارغ از وضعیت معیشتی- از ابعاد دیگر شخصیت ایشان است که نمی‌توان آن را از نظر دور داشت. ایشان تن به هر پرونده‌ای در حرفه وکالت نداده‌اند و ما را نیز نهی و منع کرده‌اند و برخلاف آنانی که بزرگی خود را در مدارک دانشگاهی می‌بینند به دنبال مدرک دکترا نرفته‌اند گرچه لحظه‌ای حتی در بیمارستان و در اوج ناخوشی، مطالعه را فرو نگذاشته‌اند و همین‌جا بگویم که در همان ناخوشی‌ها هم لحظه‌ای روی خوش و گشاده‌شان را تُرُش نکرده‌اند. به‌هرحال آنچه می‌توانم در یک کلام در وصف استاد بگویم «اصالتی» است که حتی نادوستدارانش منکر آن نیستند. به قول اصولیون تبادر از علائم حقیقت است و از بهمن کشاورز اول از همه «اصالت» به ذهن متبادر می‌شود.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها