|

اصلا من خر، کار کو؟

پوریا عالمی

سوفیا... عشقم... این نامه را برای تو می‌نویسم تا حساب کار دستت بیاید... تو همیشه به من گیر می‌دهی که چرا اهل کارکردن نیستم. تو کار را به من نشان بده تا ببینی چطور ترتیبش را می‌دهم و اهل کردن کار هستم، اما مسئله اینجاست که واقعا در انتهای سال ۱۳۹۷ هجری‌خورشیدی هیچ کاری برای کردن نیست. کارخانه‌ها که یا تعطیل شده یا تعدیل شده‌اند. اداره‌های دولتی هم که به‌ازای هر نشیمن‌گاه پنج نشیمن حقوق می‌گیرند. هیئت‌مدیره‌های شرکت‌های دولتی و نیمه‌خصوصی هم که این‌قدر فک‌وفامیل واردش کرده‌اند که جلسات هیئت‌مدیره را نوبتی شرکت می‌کنند که همه‌ جا بشوند. دیروز پریروز هم مشخص شد چهار وزیر دولت 40، 50 تا مشاور دارند. البته شایسته‌سالاری را هم نباید فراموش کنی، چون ما آدم‌های شایسته‌ای نیستیم. شایستگان ما هم‌اینک ۶۰۰ شغل دارند. من خودم به‌عنوان یک جوان ایرانی خیلی دوست دارم شبیه آقای ولایتی این‌قدر توانمند باشم 60 تا کار را با هم بکنم، ولی همه ما که ولایتی نیستیم. یا خیلی دوست دارم به‌ قدری از دانش و خرد برسم که شبیه برخی‌ها همین‌طوری حضورم منشأ خدمات باشد. می‌بینی سوفیا؟ همه کارها را آدم‌بلدها برداشته‌اند. کاری از دست من برنمی‌آید. راستش من متوجه شدم عملا در این کشور کسی کار خاصی نمی‌کند و همه دور هم خوشیم. هر چهار سال یک‌بار هم دست به دست هم می‌دهیم به مهر و هی تکرار می‌کنیم که 300، 400 نفر شغل مناسب پیدا کنند؛ مثلا یکی را رئیس‌جمهور می‌کنیم که چهار سال سرگرم باشد و باشیم و او هم صدتا نان‌خور به دولت اضافه می‌کند. 300 نفر را هم تکرار می‌کنیم بروند مجلس که فهرست امید و فلان باشند، بعد می‌بینیم جای اینکه ما امیدمان به آنها باشد که یک کاری برای ما بکنند، آنها امیدشان به ما بوده که یک کاری پیدا بکنند.
حالا سوفیا... تو کلاهت را قاضی کن. چطوری می‌گویی من اهل کارکردن نیستم؟ من الان در شرایطی هستم که نه چپ هستم نه راست. درواقع حاضرم با تئوری خرکاری جایی مشغول به کار شوم! اما نکته اینجاست سوفیا؛ من حاضرم مثل خر کار کنم، اما برای کدام چیز، ها؟ امیدوارم مسئولان حداقل به این مشکل من رسیدگی کنند.
عاشق خر تو؛ میدون دوم

سوفیا... عشقم... این نامه را برای تو می‌نویسم تا حساب کار دستت بیاید... تو همیشه به من گیر می‌دهی که چرا اهل کارکردن نیستم. تو کار را به من نشان بده تا ببینی چطور ترتیبش را می‌دهم و اهل کردن کار هستم، اما مسئله اینجاست که واقعا در انتهای سال ۱۳۹۷ هجری‌خورشیدی هیچ کاری برای کردن نیست. کارخانه‌ها که یا تعطیل شده یا تعدیل شده‌اند. اداره‌های دولتی هم که به‌ازای هر نشیمن‌گاه پنج نشیمن حقوق می‌گیرند. هیئت‌مدیره‌های شرکت‌های دولتی و نیمه‌خصوصی هم که این‌قدر فک‌وفامیل واردش کرده‌اند که جلسات هیئت‌مدیره را نوبتی شرکت می‌کنند که همه‌ جا بشوند. دیروز پریروز هم مشخص شد چهار وزیر دولت 40، 50 تا مشاور دارند. البته شایسته‌سالاری را هم نباید فراموش کنی، چون ما آدم‌های شایسته‌ای نیستیم. شایستگان ما هم‌اینک ۶۰۰ شغل دارند. من خودم به‌عنوان یک جوان ایرانی خیلی دوست دارم شبیه آقای ولایتی این‌قدر توانمند باشم 60 تا کار را با هم بکنم، ولی همه ما که ولایتی نیستیم. یا خیلی دوست دارم به‌ قدری از دانش و خرد برسم که شبیه برخی‌ها همین‌طوری حضورم منشأ خدمات باشد. می‌بینی سوفیا؟ همه کارها را آدم‌بلدها برداشته‌اند. کاری از دست من برنمی‌آید. راستش من متوجه شدم عملا در این کشور کسی کار خاصی نمی‌کند و همه دور هم خوشیم. هر چهار سال یک‌بار هم دست به دست هم می‌دهیم به مهر و هی تکرار می‌کنیم که 300، 400 نفر شغل مناسب پیدا کنند؛ مثلا یکی را رئیس‌جمهور می‌کنیم که چهار سال سرگرم باشد و باشیم و او هم صدتا نان‌خور به دولت اضافه می‌کند. 300 نفر را هم تکرار می‌کنیم بروند مجلس که فهرست امید و فلان باشند، بعد می‌بینیم جای اینکه ما امیدمان به آنها باشد که یک کاری برای ما بکنند، آنها امیدشان به ما بوده که یک کاری پیدا بکنند.
حالا سوفیا... تو کلاهت را قاضی کن. چطوری می‌گویی من اهل کارکردن نیستم؟ من الان در شرایطی هستم که نه چپ هستم نه راست. درواقع حاضرم با تئوری خرکاری جایی مشغول به کار شوم! اما نکته اینجاست سوفیا؛ من حاضرم مثل خر کار کنم، اما برای کدام چیز، ها؟ امیدوارم مسئولان حداقل به این مشکل من رسیدگی کنند.
عاشق خر تو؛ میدون دوم

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها